A+ A A-

بحران آب

نویسنده:  چاپ پست الکترونیکی

شهرستان ارسنجان در شرایط فعلی از بحران آب در رنج است و این بحران تدریجا ابعاد حادتری پیدا خواهد کرد. چه باید کرد تا جلوی بروز آن چه که فاجعه در این مورد نام گرفته، گرفته شود، گو این که در گوشه و کنار کشور متاسفانه پدیدهٔ کمبود آب به این آستانه نزدیک می‌شود. شاید به جرات بتوان ادعا کرد که پاسخ موجهی برای این سوال وجود ندارد. دلیل واضح این ادعا این است که منابع طبیعی از جمله منابع آب در طول نیم قرن گذشته دچار تحولات و زوال غیرقابل برگشت شده‌اند. علل این زوال و تخریب تدریجی در یک دورهٔ زمانی نسبتا طولانی را می‌توان به دو دستهٔ طبیعی و غیرطبیعی طبقه‌بندی نمود. هرچند می‌توان نشان داد که علل طبیعی هم عمدتا نشات گرفته از علّت‌های غیرطبیعی بوده‌اند.

منظور از علل غیرطبیعی رفتار نا آگاهانه و تخریبی ما در بهره‌برداری از منابع آب بوده است. جمعیت کشور ایران در نیم قرن پیش در حدود یک سوّم جمعیت امروز و عمدتا روستانشین بوده‌اند و آب مورد استفاده این جمعیت منابع آب زیرزمینی یعنی چشمه و قنات بود. ضمنا آب‌های سطحی تقریبا دست نخورده باقی می‌ماند و نیازی به ذخیره‌سازی و مصرف قابل توجه آن نبود و طبیعت زندگی طبیعی خود را داشت و فقط تحت تاثیر تحولات اقلیمی کاملا طبیعی پیش می‌رفت. تحولات سیاسی و اجتماعی کشور در چند دههٔ گذشته موجب هجوم بی‌رویه به این منابع به بهانهٔ توسعه شد و این تعادل تقریبا پایدار را به هم زد. زاد و ولد و مهاجرت‌های وسیع و تغییر بافت‌های اجتماعی و خارج شدن کنترل و رفع موانع حمله به منابع و هزاران پدیدهٔ دیگر طبیعت ایران را مورد تاخت و تاز قرار داد.

البته باید اذعان کرد انقلاب اسلامی تحولات مثبت قابل توجهی در عرصه‌های آموزش، پژوهش، مطالعات، طراحی و اجرای پروژه‌های بهره‌برداری از منابع آب را موجب شد و در عین حال متولیان متعدد و گوناگون زمام ادارهٔ امور منابع آب را به‌دست گرفته‌اند. نهادها و تشکل‌های مشتاق برای کنترل این منابع در گوشه و کنار کشور به اجرای طرح‌های گوناگون مشغول شدند. مردم خود مستقلا عملیات خودسرانه در دست‌اندازی به منابع آب را آغاز کردند و متولیان واقعی و مسئول هم خود را سرگرم انجام مطالعات تکراری و طرح‌های جامع و قانون‌گذاری و خط و نشان کشیدن برای متخلفین کردند. تیر خلاص را تهاجم سراسری بر منابع آب زیرزمینی وارد ساخت و نسخه‌های متعدد آبخیزداری و آبخوان‌داری و تغذیهٔ مصنوعی و استفاده از آب باران و غیره برای بیمار افاقه نکرد و بیمار روز به روز به حالت احتضار نزدیک‌تر شد.

آب‌های سطحی هم از آسیب‌های مهلک در امان نماند و هر جا رشته آبی در مسیر خود آبادانی محدودی ایجاد کرده بود مورد توجه سدسازان قرار می‌گرفت و سدها ساخته شد و آب محدود سطحی به تبخیر و نفوذ بی‌مصرف گرفتار شد و عرصهٔ طبیعی هم بیمار شد و از تولید همان مقدار ناچیز هم عاجز شد. برای رودخانه‌های بزرگ‌تر هم برنامه‌های عریض و طویل بهره‌برداری با اجرای الگوهای کشت پر مصرف، ایجاد مخازن متعدد برای تولید برق و دست اندازی‌های بی‌حساب انتقال آب بین حوضه‌ای و عملیات رقابتی استانی کلید نابودی زده شد. اعتبارات هنگفت مصرف شده برای انجام مطالعات جامع و غیرجامع و تحقیقات پیشرفته و توسل به پیش‌بینی‌های مبتنی بر ایده‌های جهانی تغییر اقلیم و گرمایش زمین و استفاده از مدل‌های آن‌چنانی که حجم گزارش‌های آن‌ها بی‌حد است دو کلمه حرف حساب و راه حلّ علمی و پیشنهاد منطقی برای مواجهه با این پدیده‌ها به همراه نیاورد و حتی هشدارهای خیرخواهانه محدود هم گوش شنوایی پیدا نکرد. این از اقدامات ما و امّا طبیعت هم در این مدت کمکی نکرد زیرا همان‌طور که پیشتر گفته شد از ما بی‌مهری دید و او نیز بی‌مهری طبیعی خود را با دریغ از تکرار روزهای خوب بارانی و تولید آب مورد نیاز ما جبران کرد.

حالا ما هستیم و این وضعی که فرزندان عزیز ما را به عکس‌العمل وادار کرده که یک روز از پایان داستان آب‌های زیرزمینی و هر روز به شکلی از خشک شدن دریاچهٔ طشک و بختگان و... به ما تشر می‌زنند و ما را سرزنش می‌کنند و ما پاسخ قانع کننده‌ای هم برای آن‌ها نداریم. امیدواریم جوانان عزیزی که اینک پرچم حراست علمی از منابع طبیعی کشور عزیزمان را برافراشته‌اند و در چارچوب‌های علمی مبتنی بر سمینار‌ها و تشکل‌ها و کمپین‌ها صدای خود را به همه می‌رسانند واقعا برای حفظ منابعی که به آن‌ها و آیندگان تعلق دارد کوشش کنند.

دیدگاه خود را درباره این نوشته با دیگران در میان بگذارید:

یا اگر در سایت عضو نیستید، می‌توانید به عنوان میهمان دیدگاه خود را بفرستید:

0
دیدگاه شما پس از تایید مدیر سایت نمایش داده خواهد شد.

افرادی که در این گفتگو هستند

  • آقای رضایی این رو واسه کی مینویسید؟ اصلا کسی هم میخونه؟ اصلا کسی هم فکر و دلش به این حرفا هست؟ اصلا کسی میفهمه؟ خب نه نظری میدن و نه حرفی ... اینجا انجمن دانش آموختگان هست و اینقدر ساکت و بی نور هست .خدا به داد وقتی برسه که انجمن مردم عادی!!! رو تشکیل بدیم!!!!!!