A+ A A-

وضعیت محیط زیست در ایران

نویسنده:  چاپ پست الکترونیکی
سیّد محمّدجعفر ناظم السادات- استاد بخش مهندسی آب دانشگاه شیراز
سیّد محمّدجعفر ناظم السادات- استاد بخش مهندسی آب دانشگاه شیراز

محیط زیست یکی از مهمترین و حیاتی ترین مسائل زندگی انسان است و با توجه به این که انسان خود جزئی از این چرخه است، برای تداوم و بقای خود نیاز به توجه به محیطزیست دارد. امروزه اما به دلیل رفتارهای نامناسب گذشته ی ما با این سرمایه ی ارزشمند و عدم توجه مناسب به آن، مشکلات عدیده ای گریبان گیر ما شده است. از این روی برآن شدیم تا به سراغ جناب دکتر سید محمد جعفر ناظم السادات، استاد بخش مهندسی آب دانشگاه شیراز، برویم و مباحثی را با ایشان در زمینه ی محیطزیست و عملکرد دولت های مختلف در این زمینه بیان کنیم.

 

در ابتدا از شما تشکر می کنیم که وقت خود را در اختیار نشریه ی فریاد قرار دادید. سوال اول بنده این است که در کل، محیط زیست به چه معناست و کشور ما از لحاظ محیطزیستی در چه شرایطی قرار دارد؟
 محیط زیست به یک سامانه یا سیستمی گفته می شود که مجموعه ی خشکی های زمین، اتمسفر زمین، یخ های زمین و همچنین آب های زمین را در بر می گیرد. در کره ی زمین این مجموعه یک مجموعه ی زنده است و کنش و واکنش هایی را بر روی هم انجام می دهند. به طوری که حیات و زندگی را برای انسان و سایر موجودات از جمله نباتات، گیاهان و جانوران میسر می کند.
این کنش و واکنش ها پیوسته در گذر زمان، گاهی با شدت بیشتر و گاهی شدت کمتر و ویژگی های مختصرتر، در جریان بوده و هست. نکته ای که قابل توجه است، این است که خیلی از ما وقتی که یک محیط زیست سالم و پویا داریم، به اهمیت آن پی نمی بریم. همانند یک ماهی که در آب شناور است و تا هنگامی که آب کاملا سالم است، این ماهی توجه ندارد که در چه محیط خوب و سالمی در حال زندگی کردن است. اما همین که این محیط مقداری آلودگی پیدا کرد، یا ماهی از آب بیرون آورده شد، شروع می کند به بالا و پایین جهیدن و مرگ را احساس می کند.
ما انسان ها هم به اهمیت محیط زیست توجهی نداشتیم و نداریم تا وقتی که یک مسئله ای به وجود می آید. می توان گفت که ما پس از انقلاب به محیط زیست کشور و منطقه با دید درستی نگاه نکردیم. منابع و ذخایری که در مملکت بودند و باعث تداوم زندگی می شدند به درستی شناخته و استفاده نشد و خیلی از وقت ها با آن ها به صورت تهاجمی رفتار شد و ما انسان ها به آثار و نشانه های محیط زیست تهاجم کردیم.گاهی شدت تهاجم بیشتر بود و گاهی کمتر.
اما در مجموع، روند ما و دیدگاه ما نسبت به محیط زیست روند مثبت و فعالی نبوده است. حال در این چند سال اخیر می توان گفت که مثل همان ماهی هستیم که کمبود و آلودگی را احساس کرده و  با این تفاسیر این موضوع برای ما یک پدیده ی همگانی شده است.در صورتی که عموما در گذشته تنها پژوهشگران و دلسوزان طبیعت بیشتر به این مورد توجه می کردند. اما اکنون این کمبود به جامعه رسیده و خیلی از مردم آثار منفی آن را احساس کرده اند؛ بنابراین توجه همگانی بیشتر شده است. باید توجه داشت که این روند منفی و نامناسب نسبت به محیط زیست ما مربوط به چند دهه ی گذشته است که متاسفانه از این من بعد پیامدهای منفی آن را بیشتر مشاهده خواهیم کرد.
در مورد شرایط محیط زیستی ایران باید بگویم که، در مجموع خاورمیانه در شرایط مساعدی قرار ندارد. تمام مدل های پیش بینی اقلیمی چه آن هایی که مربوط به آب هستند،چه غذا و چه اقلیم، روی هم رفته برای عرض های میانی جغرافیایی که ما در آن قرار داریم و به ویژه غرب آسیا شرایط مساعدی را پیش بینی نمی کنند. در واقع پیش بینی ها حاکی از افزایش سیستماتیک و سامان یافته ی دما هستند؛ همین طور کمبود بارش و به ویژه کمبود آب و رشد جمعیت. این سیمایی است که از آینده ی محیط زیست در خاورمیانه در پیش روی ماست.
ایران هم یکی از این کشورها است که در مقایسه با عربستان یا عراق از پتانسیل بهتری برخوردار است و می شد با سیاست گذاری بهتر در شرایط مناسب تری باشیم. اما حالا هم هر موقع ماهی را از آب بگیریم تازه است و اگر ما روند را عوض کنیم و با نگرش دیگری به محیط زیست نگاه کنیم، احتمال دارد که کمتر دچار آثار منفی مربوط به تغییرات اقلیمی و کمبود آب شویم. ولی خوب  این کار نیاز به تغییر اساسی و بنیادی در دیدگاه ها دارد.
با توجه به شرایط پیشرو هنوز به نظر من عده ای یا این که نفهمیده اند و یا این که بهبود شرایط محیط زیست با منافع شخصیشان در تضاد است. به طور مثال رشد کلان شهرها از هیچ مدل درستی تبعیت نمی کند. هیچ گونه مدل ریاضی و یا زیست محیطی نمی گوید که تهران باید به این اندازه بزرگ شود،کرج باید به این اندازه بزرگ شود. همین طور شیراز، مشهدو...
ما جمیت را به طور گسترده در جاهایی که منابع آبی محدود دارند متمرکز می کنیم و این تمرکز آثار منفی بسیار زیادی را برای محیط زیست در پی دارد. در مقابل، فروش زمین و تراکم برای عده ی زیادی منافع مادی زود گذری دارد که گاها ممکن است خیلی از این منافع در نهایت به خارج از کشور برود.

 

به نظر شما دولت اصلاحات در مقایسه با دولت اصولگرای دکتر احمدی نژاد به چه میزان در زمینه ی محیط زیست موفق عمل کرد و در کل شرایط کنونی کشور از نقطه نظر محیط زیستی نتیجه ی چه سیاست هایی است؟؟
عرض کردم که بنده نگرش کل مجموعه ی بعد از انقلاب را چندان مثبت ارزیابی نمی کنم. اما شیب روند منفی در دوران اصلاحات یا دوران آقای احمدی نژاد خیلی با هم تفاوت دارد.
در این دو دوره به همان اندازه در محیط زیست تفاوت داریم که در اقتصاد تفاوت داریم. به همان اندازه که ما در دولت اصلاحات در اقتصاد موفق بودیم، به همان اندازه هم در محیط زیست موفق بودیم؛ در صنعت هم به همین ترتیب. چراکه توسعه و پیشرفت و پسرفت یک فرایند همراه با هم است و فرایندی جدا جدا نیست. یک دولت نمی تواند محیط زیست را کاملا پیش ببرد، اما نسبت به صنعت و کشاورزی کاملا     بی تفاوت باشد؛ یا دولتی یک جنبه را اصولی و خوب جلو ببرد و یک جنبه منفی باشد. این ها همه با هم هستند و همه ی سیاست ها در همه ی جوانب با هم هماهنگ هستند.
نکته ای که من نظر دانشجویان را به آن جلب می کنم این است که تاریخ گذشته برای این نیست که ما یک مجموعه را تخریب کنیم و یکی را بالا بیاوریم. بلکه برای این است که شناختی به دست بیاوریم و اشتباهات گذشته را تکرار نکنیم و رمزهای موفقیت آن ها را پیدا کنیم.
اگر با این دیدگاه نگاه کنیم،روند تخریب محیط زیست متاسفانه در دولت گذشته خیلی بیشتر بود. البته تنها دولت هم مسوول نیست. مجلس هم نقش بسیار زیادی در این روند داشت، چرا که می توانست خیلی از جاها کنترل کند، خیلی از جاها  سوال کند، استیضاح کند، اما این کار را نکردند.
به طور مثال بی توجهی به کشاورزی تا جایی پیش رفت که ساختمان کشاورزی که بولوار کشاورز هم به دلیل وجود این ساختمان به این نام نام گذاری شده و از قدیم این جایگاه وزارت کشاورزی بوده؛خود ساختمان کشاورزی به فروش رفت و آن گونه که بنده در روزنامه خواندم دولت پولی هم دریافت نکرد.
یا مثلا ساختمان مرکز تحقیقات کشاورزی که در نزدیکی سالن کنفرانس سران است، که جهت تحقیقات کشاورزی وقف شده بود، می خواست تبدیل شود به برج سازی تا این که عده ای دلسوز پیگیری کردند و نشان دادند که این ساختمان برای تحقیقات کشاورزی است و به این منظور وقف شده، نه برای ساختمان سازی. اگر وقف نامه ها درست از آب در نمی آمد و این گونه نمی شد، ساختمانی که چندین دهه در خدمت تحقیقات کشاورزی بود، به برج تبدیل می شد.
یا مثلا هیچ دولتی، چه اصلاحات و چه دیگر دولت های قبل از آن، کسی نگفت که به همه ی مردم یکی دو هزار متر زمین بدهیم که آب بکشند و کشاورزی کنند. این دیدگاه به کشاورزی منفی ترین دیدگاه است چرا که این گونه سیاست ها منابع آبی را از بین می برد.
یا مثلا در مورد  خشکسالی، باید مردم را آگاه و آشنا کنیم، سیاست های منطقی در مقابل کمبود آب را به مردم بگوییم و از آن ها بخواهیم که اجرا کنند. اما در مقابل وقتی که یک دفعه باران نمی آید، رئیس دولت می گوید که کشورهای غربی ابرهای ما را دزدیده اند و بردند، این بدین معناست که اولا همه چیز ما وابسته به غرب است و آن ها می توانند آب ما را و ابر ما را ببرند و سرنوشت ما در دست آن ها است. بعد هم به مردم می گوییم که هیچ کاری نمی توان کرد و هیچ سیاستی نباید اعمال شود و دیگر کار ما تمام است. در صورتی که به نظر من این یک دروغ  بزرگ و یک حرف ناصحیح است و نباید چنین حرف هایی به مردم گفته شود.
یا مورد دیگر این که اجازه دادند، بسیاری که به طور غیر قانونی پمپ زده بودند و آب برداشت می کردند، با دادن مقداری پول به دولت پمپ خود را قانونی کنند. این مسئله را مجلس تصویب کرد و دولت هم اجرا کرد. این هم یکی ازسیاست های غلطی بود که به اجرا در آمد و متاسفانه ضریه ی زیادی به منابع آب زیر زمینی ما زد.
 بنابراین در دولت گذشته این روند نسبت به قبل روند شدیدتری شد. در مجموع باید گفت همان روالی که در مقایسه دو دولت در زمینه  اقتصاد داشتیم همان روال هم در محیط زیست اتفاق افتاد.
اما به طور کلی بعد از انقلاب روی هم رفته جنگل ها و مراتع ما روند کاهنده ای داشته و در این دهه ی آخر روند بسیار بیشتر شد. آب دریاچه ها با سرعت بیشتری روند منفی را پیش گرفتند. یک مقداری  از این روند مربوط به جریان های سیستماتیک طبیعی بود و مقداری هم مربوط به  سیاست های فوری و غلطی که اجرا شد.
اول انقلاب ما جنگل های خوب، زمین های بکر فراوان، آب به میزان بسیار زیاد داشتیم. مثلا اطراف شیراز همین دشت زرقان یک آبگیر بسیار بزرگ بود. یا دانشکده ی کشاورزی در سال های اولیه ۴۱-۴۲ به گفته ی برخی از دوستان برخی از جاهای آن باتلاق بود. وقتی که این روند شروع می شود که این آب ها بی حساب و کتاب برداشت شود هر دولتی که باشد این روند احساس نمی شود. حال در دولت آقای روحانی ممکن است این کمبود خیلی بیشتر از دوران آقای خاتمی پیدا شود. در صورتی که شاید این دولت در روند تخریبی نقشی نداشته باشد. این روند ادامه ی رفتار گذشته ی ما با طبیعت است.
بهتر است بگویم که ما در گذشته به طبیعت حمله ای کردیم، طبیعت هم خودش را نگه داشت و آماده کرد و حالا ضد حمله اش را شروع کرده است. و این ضد حمله دقیقا مربوط به یک سال و دو سال نیست، بلکه مربوط به مجموعه ای از سال هاست. شاید هم حتی یک مقداری پیش از انقلاب آغاز شده بود.
پس از انقلاب خیلی ها فکر می کردند که آب زیر زمینی مربوط به همه است و هرکس می خواهد می تواند برداشت کند. و یک عده ای شروع کردند به برداشت کردن این آب ها. در دولت های قبل مثلا اصلاحات افرادی که درون سیستم بودند، نسبت به این روند تخریبی محیط زیست توجه بیشتری داشتند. مثلا در برنامه ی توسعه ی 4 و 5 بنا بر این بود که آب زیر زمینی تثبیت شود. و در قانون آمده بود. اما در ادامه دیگر اجرا نشد. همین گونه که خیلی از سیاست های دیگر هم در دولت قبل توجه نشد. مثلا بحث تورم هم در دولت گذشته اصلا مورد توجه واقع نشد.
اما در برنامه ۴ و ۵ حفظ منابع آب زیر زمینی خیلی مورد توجه واقع شده بود و بنا بود که مثلا آب و کشاورزی بر اساس یک قانون مندی دیگری تعبیر شود. یک مقداری سیاست‎های پایداری محیط زیست مورد توجه قرار گرفته بود و بنا بود که اجرا شود ولی بعدا اجرا نشد.
خوب است که یک خاطره از آنچه برای خودم رخ داد بگویم تا روشن شود چگونه خودمان محیط زیست را دست کم گرفتیم و به آن ستم کردیم. فکر می کنم شهریور ماه سال ۱۳۸۶ بود که از سوی دست اندرکاران در سازمان بحران استان برای ارایه ی یک سخنرانی در وزارت کشور دعوت شدم. دست اندرکاران استان لطف داشتند و به موضوع کم آبی و خشکسالی توجه داشتند. از دیدگاه بنده، در سنجش با دیگر استان ها و ستاد مرکزی در تهران، استان فارس یکی از فعال ترین مدیریت های مربوط به بحران و بلایای طبیعی در کشور را داشته است. متن سخنرانی و Power Point را آماده کردم. در این سخنرانی به خشکسالی و پیامدهای ویرانگر و بحران ساز خشکسالی پرداخته بودم. بیشتر سخنرانان را بلندپایگان از دولت و مجلس و ارگان های نظامی تشکیل می دادند. کم و بیش همه از زلزله به عنوان تهدید و بحران یاد می کردند. بیشتر روی این موضوع صحبت می شد که برای کاهش خطرات زلزله آن هم در تهران باید چه بکنند. برخی هم اشاره می کردند که خشکسالی بحران ساز نیست. وقتی از زبان یکی از بلندپایگان دولت این سخن را شنیدم، برایم دردآور بود. از قضا این آقا هم در دولت آقای خاتمی و هم در دولت آقای احمدی نژاد مدتی دارای بالاترین پست بود. برای من شنیدن این حرف ها دردآور بود. در هنگام سخنرانی خود متوجه شدم که صدایم نمی کنند. من دیدم که از سخنرانی جلوگیری شده، پیگیری کردم که دلیل این اقدام چیست؟
کسی که مسئول بحران کشور بود به بنده گفت که موضوع سخنرانی شما که در مورد بحران آب است، اما ما اعتقادی نداریم که این موضوع برای ما بحران زا است. بنابر این موضوعیت ندارد. ما نتوانستیم ایشان را قانع کنیم که این موضوع یک بحران جدی است. در آخر هم به سختی و با محدودیت هایی چند دقیقه در این کنفرانس صحبت کردم.حال ایشان با وجود اینکه مسئول بحران کشور بود اعتقادی نداشت که آب بحران کشور است و می گفت که این یک مسئله ی مدیریتی است و با تغییر چند مدیر این مسئله قابل حل است. این نگرش نسبت به محیط زیست را بنده در دولت اصلاحات ندیدم و برایم بسیار عجیب بود که فردی در این مسوولیت این گونه فکر می کند که خشکسالی بحران نیست و می تواند با تغییر چند مدیر آن را حل کند. معلوم است که این سیاست جواب نمی دهد و آثار منفی آن را امروزه می بینیم.

 

کشور ما از لحاظ جاذبه های محیط زیستی چه پتانسیل هایی دارد و تاکنون به چه میزان از این جاذبه ها استفاده شده است؟؟
ایران به نظر من گوهر گران بهایی هست که ما آن را خوب نشناختیم. بنده خودم اهل طبیعت هستم و ورزش شنا را هم تا اندازه ای خوب بلد هستم. و سواحل استرالیا، که بسیار هم زیباست، مقدار زیادی از آن را شنا کردم.
مدتی پیش که به جنوب کشور سفر کردم و در استان بوشهر  برای شنا به خلیج فارس رفتم، واقعا متوجه شدم که از دیدگاه طبیعت قابل مقایسه نیست. تا آنجایی که من دیده بودم این بخش از خلیج فارس بسیار زیباتر از مکان های دیگری بود که دیده بودم.
گیرم در استرالیا انسان نقش خودش را خوب ایفا کرده بود، بندر سازی کرده بودند،جاهای خوبی را درست کرده بودند، آب را تمیز نگه داشته بودند و از این لحاظ ها آن جا را زیبا کرده بودند. اما آن چیزی که به صورت خدادادی بود به نظرم سواحل خلیج فارس در دنیا بی مانند است و همچنین در چابهار.
قسمت های دیگر هم به همین ترتیب هست. در هر قسمت از ایران که برویم می بینیم که بسیار بسیار جاذبه های فراوان چه از نظر طبیعی و چه از نظر تاریخی دارد. ایران بخش ارزنده ای از تاریخ جهان است. بیشترین تاریخ جهان که به صورت مدون در آمده در همین آسیا شکل گرفته و در بین النحرین. در سفر نوروزی خود به کرمان دریافتم که جیرفت هم در تمدن و هم شهرسازی، تاریخ و پیشینه ای درخشان دارد. اگر انسان هوشمندانه به این تاریخ و پتانسیل های آن بنگرد و ببیند که در این گونه مناطق برخی برای نان شب نیازمندند، حق دارد که گریان شود...
ایران یک مجموعه بسیار نفیس و با ارزش از نظر جاذبه های طبیعی و تاریخی است و نگهداری از این گوهرهای گرانبها فکر و اندیشه هایی را لازم دارد. ما اگر باز هم به فکر باشیم و روش مان را درست کنیم، ایران این توانایی را دارد که از دیدگاه های گوناگون در دنیا و آسیا  بدرخشد و به عنوان یک سرزمین بسیار خوب مورد توجه قرار بگیرد.
از نظر زیر زمینی هم که ما در حدود صد سال هست که مدیون نفت هستیم، از نظر گاز هم ما در ردیف کشورهای برتر دنیا هستیم و با توجه به پیش بینی ها در آینده از نظر انرژی، گاز ایران در ردیف نخستین ها در جهان است، انرژی خورشیدی بی پایان در اختیار دارد و در زمیته ی آب هم کوهستان های بسیار با ارزش دارد که اگر یک سیاست درستی اعمال شود می توانیم به پایداری کشور و ملت امیدوار باشیم. مشروط به این که بتوانیم از این پتانسیل ها استفاده کنیم. بنابراین ایران یک سرزمین بسیار با پتانسیل است و در بین کشورهای دنیا کم مانند است.
شاید از نظر منابع معدنی و گوناگونی زیستی  بتوان با آمریکا مقایسه کرد، چون آنجا هم کشوری هست که کمتر منابع آن مورد استفاده قرار گرفته و پر از منابع مختلف است.
ما باید شیوه ی مدیریتی و رفتار خود را عوض کنیم. مثلا همین سیاست هایی که دولت آقای روحانی در پیش گرفته که سیاست تنش زدایی با جهان است باید پیش برود. ما اگر سیاست های تنش زدایی را پی بگیریم، نابودی منابع طبیعی و محیط زیست باید کمتر شود.
وقتی که کالا وارد کشور نشود، کشور از لحاظ دارو و امکانات با کمبود روبه رو شود، ما مجبور هستیم که حمله ی خود را به طبیعت بیشتر کنیم. سیاست تنش زدایی وقت و ساز و برگی در اختیار ما قرار می دهد که از محیط زیست خود بهتر بهره برداری کنیم.
وقتی گاز در دسترس باشد مردم هیزم کمتری مصرف می کنند، و قتی گاز رسانی و دسترسی به برق و نفت کم بشود مجبوریم از جنگل ها بیشتر استفاده بکنیم. آب را بیشتر بهره برداری کنیم و حرکتمان به سمت نابودی سریع تر بشود.
باید توجه داشته باشیم امروزه همه به فکر واردات مواد غذایی و دارو هستند. چون تولید این مواد نیازمند آرامش تولید کننده و کشاورز است. اگر ما با دنیا تنش داشته باشیم و مشکلات و گرسنگی و عدم توانایی تولید مواد غذایی را داشته باشیم، حمله ی ما به محیط زیست بیشتر خواهد شد و آثار تخریب فراوان تری خواهد داشت.


با توجه به شرایط فعلی که به گفته ی خانم ابتکار به دلیل سیاست های دولت قبل اکنون در مقابل یک فاجعه محیط زیستی سوق داده به نظر شما با توجه به سابقه ای که ایشان در همین پست دارند آیا بهترین فرد برای این پست بودند و به نظر شما ایشان با چه مشکلاتی رو به رو هستند؟
 خانم ابتکار سوابق خوبی هم خودشان و هم پدرشان در زمینه ی محیط زیست داشتند و از خانواده ای هستند که به محیط زیست توجه داشتند. بنابراین به نظر من هم انتخاب مناسبی هست، اما مشکلی که ما داریم و در زمینه ی محیط زیست هم تنها نیست یک مشکلات زیرساختی است.
خانم ابتکار جمعیتی که در اطرافش در تهران و کر ج هست از جمعیت خیلی از کشورهای دنیا بیشتر است و آلودگی و مسائلی که تهران از نظر آب و هوا دارد این هم دوباره از بسیاری از کشور ها بیشتر است. بنابراین اگر ما فرض کنیم که توان اجرایی خانم ابتکار برابر توان اجرایی بسیاری از این کشور های جهان است این حوزه ی تهران و اطرافش همه ی این انرژی را مصرف می کند و دیگر برای جای دیگری انرژی نمی ماند.
به نظر من مشکل ما این است که تمرکز قدرت داریم. ما نیازمند پخش قدرت هستیم. خیلی از سیاست هایی که سازمان محیط زیست در تهران تصویب می کند و یا به مجلس می رود، شاید اگر بشود در همین فارس یک مجلسی برای این موضوع داشیم، سیاست بهتری را تصویب می کردیم و به اجرا در می آوردیم. سیستان و بلوچستان ممکن است یک سیاست دیگری را اعمال می کرد. خوزستان که با مسئله ی ریز گردها رو به رو هست یک سیاست دیگری را اعمال می کرد.
این که همه ی کارها از تهران اعمال بشود و همه ی سیاست ها در تهران گرفته شود، پول و قدرت در تهران متمرکز باشد، مشکل این است.
نه تنها بر کار خانم ابتکار سایه می افکند، بلکه بسیاری از سازمان های دولت را ناکارا می کند. ما نیازمند این هستیم که سازماندهی نظام قدرت در کشور را با یک تحول رو به رو کنیم به طوری که اختیارات مردم در گوشه گوشه کشور برای اداره ی آن قسمت افزایش پیدا کند. تهران و دولت مرکزی بیشتر به سیاست خارجی کشور و سیاست های کلان بپردازد و توجه بیشتری کند و این سیاست های کوچک را رها کند.
مثلا همین موضوعی که عرض کردم، مجلس تصویب کرد که هر کس چاه غیر مجاز دارد با پرداختن پول به دولت چاهش را مجاز کند. خوب این یک سیاست بسیار غلطی بود. شاید خیلی از استان ها اگر قدرت تصمیم گیری داشتند چنین کاری نمی کردند، اما چون در تهران تصویب شد همه ی استان ها باید اجرا می کردند و هیچ مدیر کل و مدیر عاملی نمی توانست این را اجرا نکند. اما اگر می گفتند هر کس در استان خودش همچین مصوباتی را تصویب کند و این چنین اختیاراتی داشت، به نظر من در مقابل این سیاست ها مقاومت می شد و دوستداران محیط زیست فرصت پیدا می کردند که معایب این کار را گوش زد کنند و لا اقل از تصویب آن در استان خودشان جلوگیری کنند.
پس مشکل خانم ابتکار این است که با مشکلات زیادی در تهران مواجه هست.
مثلا در صنایع پتروشیمی بنزینی تولید شد که درصد بنزن آن بالا بود و سرطان زا بود و در یک شهر بزرگی چون تهران وقتی این بنزین می سوزد زندگی همه در مخاطره قرار می گیرد. خانم ابتکار و همکاراناشان اگر بتوانند همین شکل را حل کنند هنر بزرگی کرده اند.دیگر کجا می توانند وقت پیدا کنند که شکارگاه فلان جا در فلان استان با چه معضلی روبه رو است. این موضوع دیگر از درجه خیلی خیلی کم اهمیتی برخوردار می شود. در صورتی که اگر این اختیارات به همان استان و محل داده می شد، شکارگاه همان استان برایشان اصل است و مردم هم حمایت و کمک می کردند .به نظرم توان اجرایی هر چه قدر قوی باشد باز هم با نقص هایی مواجه می شویم.


به نظر شما با شرایط فعلی ما چه راهکارهایی می توانیم پیش بگیریم تا از این فاجعه محیط زیستی عبور کنیم؟؟
در اداره کشور همه چیز به هم مربوط است. ما در هواشناسی می گوییم که اگر در قطب پروانه ای در یک محیط آشوبناک بال بزند ممکن است در استوا، طوفان ایجاد بشود.یک اقدام کوچک در یک جای طبیعت ممکن است یک پدیده ی بسیار بزرگی را در جای دیگری به وجود بیاورد.
در دنیای سیاست و اقتصاد هم به همین ترتیب است. ما اگر موضوع تقسیم قدرت را در قوانین خود بگنجانیم نه تنها در محیط زیست بلکه بسیاری دیگر از موارد موفق خواهیم بود. حتی امنیت ملی و پایداری کشورمان.
این اصل باید مورد توجه مسئولین قرار بگیرد. الان هم در قانون اساسی ما شوراهای استان هست اما قدرت آنچنانی ندارد. مجلس شورای اسلامی باید یک سری اختیارات را برای اداره ی مثلا منابع آب در اختیار این ها قرار بدهد. مثلا برای اداره کشاورزی، محیط زیست و ... یک سری اختیارات را در اختیار این ها قرار بدهد که دیگر نیازی به رفتن به تهران و کسب اجازه از تهران نباشد. تهران به اندازه کافی خودش مسئله دارد که دیگر فرصتی برای اداره ی دیگر شهرها ندارد. این است که اگر این اختیارات داده شود هم مسئولین به تهران بهتر می رسند و هم شهرستان ها و استان های دیگر هم می توانند محیط زیست خودشان را سامان بدهند.
ما برای محیط زیست و دیگر مسائل نیاز به مشارکت مردم داریم. هرجا مرد وارد شوند ما موفق تر هستیم. ما نیاز به توسعه جنگل داریم. ما باید تمام جنگل های از بین رفته را دوباره بازسازی کنیم. اگر روند تخریب منابع طبیعی به همین ترتیب ادامه پیدا کند متاسفانه زیست گاهی برای مردم ایران و طبیعت ایران وجود نخواهد داشت.
ما نیازمند این هستیم که بستری برای تولید آب فراهم کنیم. همان گونه که فرزند نیاز به مادر دارد و در بستر مادر آرام می گیرد آب هم در بستر جنگل ها و منابع طبیعی تولید می شود. وقتی که این بستر از بین رفت آب هم از بین رفته. پس ما نیازمند گسترش جنگل ها هستیم. اول باید از روند کاهش آن جلوگیری کنیم و بعد هم به فکر افزایش باشیم. همان کاری که ترکیه کرده. ترکیه که همسایه ی شمال غربی ما است مساحتش نصف مساحت ایران است ولی جنگل های آن بیشتر از ایران است.و این روند افزایش جنگل را شاید در حدود دو دهه است که پیگیری می کنند. ما باید این کار را پیگیری کنیم. حال در زمان پیگیری در درجه اول ما نیازمند همکاری مردم هستیم. اگر بنا باشد دولت پولی اختصاص دهد و شرکت هایی بیایند و جنگل بکارند و در آخر هم چوپان ها گله های خود را ببرند و اینجا را به چراگاه تبدیل کنند و خراب کنند این هیج نتیجه ای نخواهد داشت.
ولی اگر ما همکاری کنیم و همان چوپان بخشی از توسعه ی جنگل را انجام دهد و بخشی از همین درختان توسط چوپان غرس شود این حافظ منافع ما خواهد بود. ما نیازمند به همه هستیم و باید کاری کنیم که در سیاست هایمان همه ی مردم را وارد کنیم و خیلی نگرش محدودی نداشته باشیم و جداسازی نکنیم و قبول کنیم که همه ی مردم می خواهند که محیط امن و امانی داشته باشیم و کشور سربلند باشد.


به نظر شما با توجه به شرایط و مشکلاتی که داریم ما دانشجویان چه وظیفه ای در مقابل محیط زیست داریم؟؟
بنده دوره ای که دانشجو بودم بسیاری از دانشجویان به شدت سیاسی بودند و از همین روی، بسیاری از رخدادها و پدیده ها را با عینک سیاسی می دیدیم و با این عینک خیلی از کارهای مثبت آن روزها را منفی می دیدیم. یک حالت منفی نسبت به همه چیز بود و دچار سیاست زدگی بودیم. به نظرم دانشجویان باید مقدار زیادی از روش هایی که دیگران را تخریب می کند و انرژی مملکت را از بین می برد و توان دانشجویان مملکت را از بین می برد جلوگیری کنیم. نه این که دانشجویان بحث سیاسی نکنند. ولی اینکه تخریب کنند همدیگر را و از عنوان های سیاسی در جهت کوبیدن همدیگر استفاده کنند درست نیست. درست است که ما اختلاف نظر داریم اما باید یکدیگر را تحمل کنیم.
باید بدانید که اگر یک گروه هر چه قدر هم که درست بگوید اگر بخواهد بقیه را نادیده بگیرد و کشور را اداره کند این ره به جایی نمی برد. هیچ کشوری نیست که تا به حال سیاست موفقی داشته باشد و بخواهد سیاست های یک عده ای را سرکوب کند. عده ای را جلو بیاورد و عده ای را سرکوب کند. این گونه نمی شود. دانشجویان باید به دنبال روحیه ی همدلی و تعامل باشند و بدانند که باید با هم سازگار باشند. همین طور که در یک خانواده هم هست و یک پدر چند فرزند دارد و هر یک از این فرزندان ممکن است خصوصیاتی داشته باشند که با هم متفاوت باشد ولی این پدر باید آنها را مدیریت کند. هیچ یک را نمی تواند حذف کند. همه اش جزئی از جامعه خانواده اش هستند. باید آنها را مدیریت کند، به سمتی که خانواده اش خوشبخت شود.جامعه ی ما هم همین است. پس باید قدرت تحمل را بالا ببریم.
دوم اینکه در مسئله محیط زیست تشکل های سیاسی باید رنگ و بوی محیط زیستی هم بگیرند. هرکدام شان شاخه هایی را در محیط زیست داشته باشند. مثلا هیچ عیبی ندارد و خوب است که وقتی کارهای خلاف محیط زیست انجام می شود دانشجویان به صورت قانونی تجمع داشته باشند و اطلاعیه بدهند. ما برای کوچک ترین اتفاقات سیاسی اطلاعیه می دهیم حرف می زنیم اما برای اینکه دریاچه ی بختگان در کنار خودمان نابود شده فکر نمی کنم که هیچکدام از تشکل های دانشجویی دانشگاه دلسوزی کرده باشد اطلاعیه داده باشد و حرفی زده باشد.
می توان مثلا رفت جلوی استانداری و  با روش های معقولانه،  به دست اندرکاران هشدار داد که بیش از پیش به محیط زیست بیندیشند. همان طور که مردم ارومیه از آقای روحانی خواستند که دریاچه ی ارومیه باید زنده شود و به هر حال توجه دولت هم بر این هست که این دریاچه را زنده بکند. یا مثلا جنگل ها که به شدت در حال تخریب هستند یا آب های زیر زمینی در فارس به سرعت در حال نابودی است، تشکل های دانشجویی باید در این زمینه فعال بشوند. همه ی آن ها دعوت کنند از افراد مختلف، از اساتید از وزارت کشاورزی از سازمان آب از سازمان محیط زیست، که به همایش ها و گردهمایی های دانشجویی و دانشگاهی بیایند و صحبت کنند که محیط زیست مطرح بشود.
یا به طور مثال در مورد همین انرژی هسته ای تشکل های دانشجویی چقدر حرف می زنند؟
ولی در مورد محیط زیست و مسائل محیط زیستی آن اصلا بحثی نمی شود. در صورتی که در کشورهای دیگر این مسائل مورد بررسی هست. ما از یک جنبه به این قضیه نگاه می کنیم و جنبه های دیگر را فراموش می کنیم. ما نمی گوییم انرژی هسته ای نداشته باشیم، اما مسائل محیط زیستی آن هم در کشورهای اروپایی مسئله هست.که محیط زیست چه می شود، دفن کردن زباله ها چه می شود.
این ها مسائلی هست که خوب هست مطرح شود و دانشجویان وارد جریان شوند و از مسئولان بخواهند. حتما آثار مثبتی دارد.


با آرزوی ایرانی آباد

دیدگاه خود را درباره این نوشته با دیگران در میان بگذارید:

یا اگر در سایت عضو نیستید، می‌توانید به عنوان میهمان دیدگاه خود را بفرستید:

0
دیدگاه شما پس از تایید مدیر سایت نمایش داده خواهد شد.
  • جناب پروفسور ناظم السادات از سالها قبل در خصوص مسئله آب و محیط زیست هشدار می دادند و متاسفانه آنچنان برای مردم قابل درک نبود. امروز می بینیم که به سرعت منابع آب زیرزمینی در حال از بین رفتن است و اثرات آن دارد کم کم هویدا می شود. ایشان اخیرا هم در سخنرانی هایی که داشته اند به صورت خیلی علمی و دقیق مشکلات آب و محیط زیستی را تبیین نموده اند که امیدواریم تا دیر نشده، خرد جمعی حاکم شود، و مردم به یک اجماع سازنده در این خصوص برسند.

  • با تشکر
    مطالب مفید و حائز اهمیتی را مطرح فرموده بودند و بیشتر اشاره ایشان به نقش دولت و مجلس و دستگاههای نظارتی در سیاستگذاری، برنامه ریزی، اجرا، ارزیابی و نظارت است، توسعه پایدار که امروزه بعنوان شعار اساسی اکثر کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته بشمار می رود متمرکز بر تمامی ابعاد و عناصر زندگی اجتماعی است و محیط زیست در اولویت قرار دارد.