A+ A A-

حضرت حافظ وخوشدلی

نویسنده:  چاپ پست الکترونیکی

از قدیم الایام و تاعلی الابد جهان پیرامون ما تابع شرایط و اوضاع واحوالی است که لحظه به لحظه اش توانسته ومی تواند برای ساکنانش از جمله انسانها لحظه هایی خوش یا ناخوش را به ارمغان آورده یا بیاورد.این دوگانگی در حالات و روحیات، حاصل تفکر و در نهایت تاثیررفتار بعضی آدمیان بر خود ویا دیگران است که نتیجه آن توانسته ومی تواند خوشدلی وعیش ویا غمگینی واندوه رابه دنبال داشته باشد.در این رهگذر انسانهایی به منصه ی ظهور رسیده اند که یک سر وگردن از دیگران در پندار وگفتار و کردار بالاترند وبه همین لحاظ جاویدان شده و دقت در نحوه نگاه ایشان وطرز گفتار ورفتارشان توسط دیگر انسانها وپیروی از اینان الگوی مناسبی است درزمانها ی مختلف برای همه انسانهادر مکان ها ومقام های مختلف به جهت رسیدن به عیش وخوشدلی که در نهایت پایداری و راحتی روح را به دنبال داشته ویا خواهد داشت. حضرت حافظ آن عارف وشاعر شیرین گفتار یک نفراز جمله فرهیختگان عالم بشریت است که آوازه بلندش بر بام این کره خاکی طنین افکن است وان شاالله جاودان.

 

نوشتار ذیل تحقیق وتحلیلی است از موضوع خوشدلی در اشعار این شاعر وعارف فرزانه که امیدوارم مطالعه آن بتواند دردل همه ما وهمه عاشقان اشعار ایشان بذر شور وشوق و عیش و خوشدلی رابیشتر ازپیش بارورنماید وبه این نکته کلیدی وحساس پی ببریم که عشق و عرفان وشعر و شعور نه تنها تضاد وتعارضی با عیش وخوشدلی ندارد بلکه مبلّغ وموازی آن است.
عیش وخوشدلی در ایران بعد از اسلام ودر عصر حافظ
خوشدلی وعیش در ایران بعد از اسلام تا عصر حافظ در اشعار فردوسی ،منوچهری ،خیام ،مولانا وحافظ بسیار دیده می شود که خود از ویژگی های هویت ایران وایرانی است.البته شادی در غزلیات حافظ به دوگونه بیرونی وبرونی نمود بیشتری دارد.خوشدلی بیرونی برعواملی مانند باغ وبهار، کنار جویبار ومیِ خوشگواروبر اساس سه عنصر می ومطرب ومعشوق زمینی است که محصول آن آرامش ناپایدار درونی است.خوشدلی درونی نیز نتیجه عواملی چون پیوند با اوامر قدسی وتبدیل شادی به مقام است که موجب آرامش می شود.
ایرانیان درهرماه تقارن نام وروز، ونام ماه را جشن می گرفتند ودرسال ۱۲ جشن برپا می کردند و جشنهای ۱- نوروز۲- مهرگان۳- سده۴ - تیرگان۵- یلدا ۶- آذر۷- مزدگان(مژده بگیران)۸- خرم روز ۹- گاهنباره۱۰-فـَروَردِگان۱۱-بهمنجه ۱۲- جشن آتش از جشن های مهم ایرانیان به شمارمی آمد. که برجسته ترین خلقیات آن در۵ اصل می گنجد. خداپرستی، خردورزی،دادگری، نام وشادی. فردوسی آنجا که ۱۰اهریمن رادر کمین ارزشهای ایرانی نام می برد ۱۰پهلوان زورمند مبارز را نیز در برابر آنها قرار می دهد که یکی از آنها شادی است.وتوصیه فردوسی به شادی به معنای دلبستن به زندگی ،امیدوار بودن وبزرگداشت هستی واغتنام فرصت است. (رستگار فسایی ۱۳۸۱ص۲۲تا۶۴)
بعد از فردوسی روح طبیعت پرست ونگاه زیبایی پسند منوچهری باساز وآواز وشادی وطرب به شعرش حیات و حرکت بخشیده ،اما بدون تردید خیام نیشابوری بیش از هر شاعر فارسی زبان از چیستی جهان ،گذر زمان ،جور آسمان ومرگ عزیزان نالیده وناله هایش را به اغتنام فرصت وشادخواری قرین کرده است.ومولانا جد وسرور عاشقانه اش را به ویژه در کلیات شمس طنین انداز نموده است .
اما حافظ شیرازی با وجود غمخواری معشوق ،یکی از شادمانترین وخوشدلترین شاعران در عصر خود نیز است او با تاثیر پذیری از جهان بینی فردوسی (ریاحی ۱۳۷۴ص۹۰)شادیانه های منوچهری (استعلامی۱۳۸۳ص۳۱)و"فضای طبیعت پرست طربناک آینده از بانک نوشانوش"اشعار او(خرمشاهی ۱۳۷۴ص۳۲)وتوصیه خیام در به خوشی گذراندن مهلت ۵روزه عمر ،روح عیش وعشرت،شادی وخوشدلی ،اغتنام وقت وفرصت وخوشباشی عیاران رادر کالبد غزلهایش می دمد وبادمیدن نسیم بهشت از بوستان ،شراب فرح بخش دیار حورسرشت آرزو می کند(ص۱۳۵)ودرمقابل غم ایام ،جرعه به افلاک می نشاند(ص۳۴۸)واز حسرت اینکه باز گل بدمد واودرگل باشد در نوبهار به خوشدلی می کوشد(ص۳۴۴)وعشرت امروز به فردا نمی افکند(ص۱۸۳)وبرعکسِ خیام که هیبت مرگ بانک نوشانوش شعرش را غمناک می نماید،عبرت آمیزی حافظ از مرگ، شعرش را طربناک می نماید.
خواجه شمس الدین حافظ شیرازی (م ۷۹۲ه ق)رااز یک نگاه رند و وسیع المشرب ،تناقض گرا ،عشرت طلب،عافیت طلب،زندگی دوست وزندگی گرا(خرمشاهی۱۳۷۴ص۱۹-۵۲)وپرستنده زیبایی (اسلامی ندوشن ۱۳۷۴ص۸۱)نامیده اند.واز سوی دیگر عده ای برآنند که حافظ فردی انقلابی اجتماعی نیست که در طلب زیر وروکردن بنیاد اجتماع باشد .او نه سخنور خشمگین یمگان(مدفن ناصر خسرو)است ونه شاهین بلند الموت .نیز معتقدند حافظ مبارز نستوهی است که عرصه مبارزه اش سیاست نیست (خرمشاهی ۱۳۷۴ص۵۶)بلکه مظاهر سه نهاد شریعت ،طریقت ومدرسه است وسلاحش نیز طنز وخوشباشی.
این ابعاد ضدو نقیض شخصیتی حافظ ،منبعث از کنش وواکنش هستی شناسانه اوست که چند بعدی است ولی در همه این ابعاد خدا،جهان وانسان راپیوسته باهم می بیندودر این نگاه حیاط ناسوتی و لاهوتی انسان را نیز در طول هم می نگرد ونه در عرض. چنانکه سحر از هاتف غیب می شنود که به عشرت کوشد(ص۱۸۸)وبا این الهام غیبی هم خود عیش و محبت وباغ وبهار را خوشترین کارها می یابد(ص۱۲۷)وهم دیگران را به عشرت می خواند(ص۱۶۰)وبا اینکه معنای آب زندگی را در طرف جویبار ومی خوشگوار می جوید.(ص۱۲۷)از اینکه عیش شبگیری در خواب سحر گاهی گذشته دریغ می خورد (ص۳۵۹)عکس رخ یار در پیاله اورا به شرب مدام می خواند(ص۱۰۲)وبدین طریق مایه خوشدلی را در کوی یار می یابد(ص۲۸۲)ودر شیوه رندی و خوشباشی عیاران(ص۱۱۷)بنابراین عیش وخوشدلی یکی از ابعاد مهم شخصیتی حافظ به شمار می آید ودر کنار اغتنام فرصت یکی از موضوعات مهم دیوان اورا تشکیل می دهد(خرمشاهی ۱۳۸۳ص۲۲۷)از این روی غزلهایش ترجمان نگاههای ژرف وتجربه های روح طربناک او در زندگی است وعیش وخوشدلی حاصل این نگاه وتجربه ها.

ساقی ومطرب و می جمله مهیاست ولی             عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست؟(ص۱۰۶)
نیست در بازار عالم خوشدلی وز زانکه هست          شیوه رندی و خوشباشی عیاران خوشست(ص۱۱۷)

شایان ذکر است عیش و خوشدلی های حافظ دارای ۵ مبناست ا- مبنای روانشناختی که برسرشت پاک انسان ،کشف معنای زندگی وکشف معنادار آن مبتنی است ۲- مبنای فلسفی که بر چون وچرا در کار خلقت ،گذر زمان وبی اعتباری جهان تکیه دارد واغتنام وقت متعالی ترین مصداق عیش وخوشدلی حافظ است ۳- مبنای دینی که بر پیوند با امر قدسی واعتدال دینی استوار است۴- مبنای سیاسی احتماعی که بر ناامنی زمانه وچون وچرا در عدالت سیاسی اجتماعی مبتنی است ۵- مبنای عرفانی که بر عشق و محبت وخوشدلی وتقابل با تصوّف زاهدانه تکیه دارد ونتیجه آن رسیدگی به روشنی ضمیر است که در مکاتب روانشناختی از آن به فرزانگی ،خود شکوفایی وتفرّد تعبیر می شود .دکارت فیلسوف فرانسوی آن را یقین متافیزیکی نام داده ودر مکتب عرفان ،مَشرب حافظ ،اشراق یا شهود خوانده می شود وحاصل آن همزیستی ،صفا وروشن بینی وشادی و خوشدلی است که سبب آرامش پایدار درونی می گردد.
برتو گر جلوه کند شاهد ما ای زاهد    از خدا جز می ومعشوق تمنا نکنی(ص۳۶۲)
وامادر دیوان خواجه شیرازابیاتی که واژه خوشدل یا خوشدلی در آن به کار آمده است ۱۲بیت است که نشان از نگاه نافذ این شاعر عرفانی به عیش وخوشدلی دارد .حالا چرا فقط ۱۲ بیت نه کمتر ونه بیشتر، خدامی داند .شاید یکی از دلایل آن ۱۲ماه سال ویا موارد ۱۲ گانه دیگری مثل ساعات دوازده گانه ویا... باشد که همه اینها هم دال بر این است که عیش وخوشدلی همیشه وهمواره مداومت دارد ومنقطع نمی گردد این ۱۲بیت عبارتند از.

۱

میِ باقی بده تا مست وخوشدل             به یاران برفشانم عمر باقی
۲

حافظ از فقرنکن ناله که گر شعر این است      هیچ خوشدل نپسندد که تو محزون باشی
۳

نوبهارست درآن کوش که خوشدل باشی        که بسی گل بدمد بازو تودر گل باشی
۴

من اگر کامروا گشتم وخوشدل چه عجب        مستحق بودم واینها به زکاتم دادند
۵

برات خوشدلی از ما چه کم شدی یارب        گرش نشان امان از بد زمان بودی
۶

مایه خوشدلی آن جاست که دلدار آن جاست      می کنم جهد که خودرا مگر آنجا فکنم
۷

هر که این عشرت نخواهد خوشدلی بر وی تباه    وانکه این مجلس نجوید زندگی بروی حرام
۸

شب صحبت غنیمت دان و داد خوشدلی بستان     که مهتابی دل افروز است وطرف لاله زاری خوش
۹

زمان خوشدلی دریاب ودُر یاب             که دایم در صدف گوهر نباشد
۱۰

غم کهن به می سالخورده دفع کنید           که تخم خوشدلی این است پیر دهقان گفت
۱۱

نیست در بازار عالم خوشدلی ور زان که هست    شیوه ی رندی و خوشباشی عیاران خوش است
۱۲

حافظا ترک جهان گفتن طریق خوشدلیست      تا نپنداری که احوال جهانداران خوشست

 

بنابرین ها وبا مطالعه دیوان سراسر عشق وعرفان حضرت حافظ به خوبی می توان دریافت که آمال واشعاروکردار این شاعر ماندگار بیشتررو به سوی عیش وخوشدلی دارد تا گله وشکوه واندوه ونگرانی،از طرفی در جهت رسید به عیش وخوشدلی فرصت را غنیمت می داند وبه راحتی از آن روی گردان نمی شود .مهم تر اینکه نگاه این شاعر بلندآوازه مسلمان وبلکه شیعی که چندین غزل نغز آن بیانگر اعتقاد صریح ایشان به موضوع ولایت وامامت است ، مملو از عشق وامید وانتظار است که نهایت آن خوشدلی پایدار درونی است که این عارف به خدا پیوسته در صدد رسیدن به آن تلاش ها و تهذیب های فراوان نموده و شکی دراین نیست که روی سپید وآبرومند با تکیه بر قرآن جاویدان وعترت آل رسول ،دیوانی سراسر عشق وشوروشعور وخوشدلی را به عالم هدیه نموده است که حتی پیروان دیگر آیین ها از خواندن آن فرهمند و مشعوف و خوشدل می گردند از جمله:

غزل ۱
مژده ای دل که مسیحا نفسی می‏ آید         که ز انفاس خوشش بوی کسی می‏ آید
ز غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش        زده ‏ام فالی و فریاد رسی می ‏آید
ز آتش وادی ایمن نه منم خرّم و بس        موسی آنجا بامید قبسی می‏ آید
هیچکس نیست که در کوی تواش کاری نیست   هر کس آنجا بطریق هوسی می‏ آید
کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست       اینقدر هست که بانگ جرسی می آید
جرعه ‏ای ده که به می خانه ارباب کرم       هر حریفی ز پی ملتمسی می آید
دوست را گر سر پرسیدن بیمار غمست       گو بران خوش که هنوزش نفسی می آید
خبر بلبل این باغ بپرسید که من           ناله‏ای می شنوم کز قفسی می آید
یاردارد سر صید دل حافظ یاران         شاهبازی به هوای مگسی می آید


غزل۲
بیا که رایت منصور پادشاه رسید          نوید فتح و بشارت به مهر و ماه رسید
جمال بخت ز روی ظفر نقاب انداخت        کمال عدل به فریاد داد خواه رسید
سپهر دور خوش اکنون زند که ماه آمد       جهان به کام اکنون رسد که شاه رسید
ز قاطعان طریق این زمان شوند ایمن        قوافل دل و دانش که مرد راه رسید
عزیز مصر بر غم برادران غیور          ز قعر چاه بر آمد باوج ماه رسید
کجاست صوفی دجال چشم ملحد شکل        بگو بسوز که مهدی دین پناه رسید
صبا بگو که چها بر سرم در این غم عشق     ز آتش دل سوزان و برق آه رسید
ز شوق روی تو جانا بر این اسیر فراق       همان رسید کز آتش به برگ کاه رسید
مرو بخواب که حافظ ببارگاه قبول          ز ورد نیم شب و درس صبحگاه رسید


غزل۳
به حُسن خُلق و وفا کس به یار ما نرسد       تو را در این سخن انکار کار ما نرسد
اگر چه حسن فروشان به جلوه آمده‏اند        کسی به حسن و ملاحت‏به یار ما نرسد
به حق صحبت دیرین که هیچ محرم راز       به یار یک جهت ‏حق گذار ما نرسد
هزار نقد به بازار کائنات آرند             یکی به سکه صاحب عیار ما نرسد
دریغ قافله عمر کآنچنان رفتند             که گردشان به هوای دیار ما نرسد
هزار نقش برآید ز کلک صنع و یکی         به دلپذیری نقش نگار ما نرسد
دلا ز طعن حسودان نرنج و ایمن باش        که بد به خاطر امیدوار ما نرسد
چنان بزی که اگر خاک ره شوی کس را       غبار خاطری از رهگذار ما نرسد
بسوخت حافظ و ترسم که شرح قصه او       به سمع پادشه کامکار ما نرسد

 

ودر غزلی دیگر چنان واله وشیدا برای رسیدن به یار جهد می کند که در مطلع آن به خوبی وشفاف اظهار می نماید که :"دیده دریا کنم وصبر به صحرا فکنم "شاید منظور از دیده دریا کردن همان اشک شوق است برای رسیدن به آنجایی است که دلدارش آنجاست وهمانجا مایه ی خوشدلی است ودر پایان هم تکیه بر گذر ایام را سهو وخطا می خواند و عشرت امروز را به فردا نمی افکند و از زمان به بهترین وجه استفاده می کند برای رسیدن به آمال عرفانی ودر نهایت خوشدلی که مایه ی آرامش درونی پایدار است.

دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم        وندرین کار، دل خویش به دریا فکنم
از دل تنگ گنه کار برآرم آهی           کاتش اندر گنه آدم و حوا فکنم
مایه خوشدلی آنجاست که دلدار آنجاست      می‌کنم جهد که خود را مگر آنجا فکنم
بگشا بند قبا ای مه خورشید کلاه          تا چو زلفت سر سودازده در پا فکنم
خورده‌ام تیر فلک، باده بده تا سرمست      عقده در بند کمر ترکش جوزا فکنم
جرعه جام بر این تخت روان افشانم       غلغل چنگ در این گنبد مینا فکنم
حافظا تکیه بر ایام چو سهوست و خطا      من چرا عشرت امروز به فردا فکنم

 

شعرحافظ ودلبستگی او به خوشدلی

حافظ ار در نشر آثار خدا           سعی وافر همت بسیار کرد
خون دل خورد وحدیث همدلی        راز هردلداده ودلدار کرد
صبح تا شام از می گفت وعشق       شام با معشوقه اش دیدار کرد
از ازل از عشق ومستی تا ابد        گفت و خودرا وقف این پندار کرد
صحبت از شاخ نبات وچاه عشق       ذکر رندومحتسب بسیار کرد
مفتی ومی نوش ومی را خوب دید      صدق را در کنه جان احضار کرد
 عاقبت افتاد در چاهی عمیق         خویشتن را شهره بازار کرد
مست می گردید تا صبح الست        مست هارا اینچنین بیدار کرد
نام"خوشدل"رادوازده بار گفت        او برای خوشدلی ایثار کرد
(پنداروپدیدار- خوشدل ص۴۷)

دیدگاه خود را درباره این نوشته با دیگران در میان بگذارید:

یا اگر در سایت عضو نیستید، می‌توانید به عنوان میهمان دیدگاه خود را بفرستید:

0
دیدگاه شما پس از تایید مدیر سایت نمایش داده خواهد شد.
  • مهمان - الله یار خادمیان

    باسلام ودرود مقاله ساسر ارزشمند شما را خواندم وبهره وافر را بردم مویدو منصور باشی جناب خوشدل عزیز و ارجمند

  • باسلام
    استاد وپیشکسوت گرانمایه جناب الله یار خادمیان (صادق) ،از بذل عنایتی که نموده اید سپاس.از خداوند متعال موفقیت وبهروزی شمارا خواستارم .مانا و سربلند باشید.

  • زمان خوشدلی دریاب و در یاب
    دایم در صدف گوهر نباشد
    .
    کسی گیرد خطا در نظم حافظ
    هیچش لطف در گوهر نباشد

    سپاس ازین متن وزین و اثرگذار

  • سلام بر دوست گرانقدر و فاضلم جناب رضایی که گوهر وجودیش سرشار از لطف و مرحمت است .امیدوارم همیشه خوشدل و سرفراز باشید .از تاخیر در پاسخ معذرت می خواهم ...

  • درود و احسن برآن خوشدل دوستي كه خوش دلي لسان الغيب رابه تحقيق وتفحص پرداخته است.اميدكه اين دوست عزيزوهمه توانمندان علمي ،خاصه شاعران خوش قريحه در رسيدن به اهداف والا و انتشارعلم وانتقال ذوقشان به سايرين كوشا وصاحب توفيق باشند.

  • دوست فرهیخته وگرانقدر جناب خادم الحسینی ،از نگاه روشنتان به درستی می توان علاقه مندی تان به حضرت حافظ این شاعر بلند مرتبه را حدس زد .از اینکه اینجانب را مورد لطف خویش قرار داده اید متشکرم .امیدوارم توانسته باشم آنچه شایسته است را بنویسم .ضمنا از تاخیری که در پاسخ داشته ام پوزش می طلبم .هربار که تصمیم به پاسخ دادن می گرفتم مساله ای غیر قابل پیش بینی رخ می داد.سخت تر از همه مسایل ومشکلات ،فوت ناگهانی زنده یاد وجیه الله زمانی بود که همه مارا متاثر وبهت زده نمود.مجددا از تاخیر در پاسخ عذرخواهی می نمایم.

  • با تشکر
    زندگی در ذات خود ترکیبی است از غم و اندوه و شادی و نشاط و بزرگان عرصه علم و ادب و شناخت معارف بشری، در آثار خود، از هر دو وجه آن نام می برند و حالات آنها (با شدت و ضعف) به هر دو سو تمایل دارد.
    فردوسی، سعدی، حافظ، مولانا و خیام پنج قله رفیع معارف رشته کوه بلند تاریخ ایران و مشرق زمین بشمار می روند و هر یک به فراخور حال و با زبان خاص خود جلوه هائی از ذات موهوم زندگی و مرگ را نمایانده اند و مشتریانی دارند و همچنان که حافظ در شرق(ایران، پاکستان، هند، آسیایی میانه و قفقاز) مشتاقان فراوان دارد خیام در غرب چنین است.
    زندگی کار خودش را میکند و ما همه در چنگال آن دست و پا می زنیم و ناله و فریاد و هلهله و شادی سر می دهیم و از نفس قدسی بزرگان برای شناخت فزونتر و آرامش فراتر و توفیق بیشتر مدد می طلبیم و این سو و آن سو می دویم.

  • جناب حسینی سلام
    تشکر از شما و عنایتی که مبذول داشته اید.امیدوارم موفق ومنصور باشید.