Logo
چاپ کردن این صفحه

متن سخنرانی دکتر سید زین‌العابدین موسوی در بزرگداشت معلم

نویسنده: 
دکتر سید زین‌العابدین موسوی
دکتر سید زین‌العابدین موسوی انجمن دانش‌آموختگان ارسنجان

در جریان مراسم نخستین گردهمایی ارسنجانی‌های مقیم تهران که در دوازدهم اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۳ همزمان با روز معلم برگزار شد، آقای دکتر سید زین‌العابدین موسوی سخنانی در بزرگداشت جایگاه معلم ایراد نمودند که متن آن در ادامه آمده است.

بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت حضار محترم، همشهریان عزیز، سلام عرض کرده و از دست اندر کاران  برگزاری مراسم  بخصوص آقای دکتر حسینی وآقای مهندس نصیری  مجری توانا مجلس که سهم تعیین کننده ای در برگزاری مراسم هم به عهده دارند تقدیر می نمایم.

تقارن بر گزاری نخستین گردهمایی ارسنجانی های مقیم تهران را با ماه پر فیض رجب به فال نیک گرفته و مناسبت های این ماه بخصوص بعثت ختمی مرتبت، را تبریک عرض نموده و علاوه بر آن شهادت خوشه چین مکتبش و روز معلم را به حساب روحیه فرهنگی و دانشورزی مردم با کمال  آن شهرستان با نماد مدرسه سعیدیه میدانم. معلمان و شخصیت های فرهنگی و فرهیخته ای که می توانستند از عهده ارائه سخن در مقام معلم بر آیند در مجلس فراوانند لذا به علت صعوبت انتخاب سخنران از میان برترین ها  برای برگزارکنندگان، این وظیفه را به عهده این جانب نهاده، شاید به این خاطر که بیش از دیگر عزیزان در خدمت جامعه فرهنگی کشو مفتخر بوده و هستم.
در مرحله نخست باید عرض کنم که معلم را باید لفظ عام به حساب آورده  و بر هر شخص که تاثیری سازنده در رشد، تعالی ،شکوفایی و پرورش  توانایی جامعه را داشته اطلاق نمود. پس نخستین معلمان ما پدر و مادر و بخصوص مادر می باشد. به طوری که هیچ فرد شایسته و موفقی را نیافتم که از مهر و پرورش مادری بهره وافی نبرده باشد. آخرین مصداق این مدعی را در سرگذشت آقای رئیس جمهور آمریکا یافتم هر چند که از نگاه ما وی فردی قابل اعتنا و استناد نباشد، اما هرگاه منصفانه به قضیه نگاه کنیم و در نظر آوریم یک آفریقایی زاده آمریکایی  در جامعه ای که دست به گریبان تبعیض نژادی نیز می باشد.عملا تحت تربیت و حمایت  مادرش بدون حضور پدر می تواند بر مسند برترین قدرت کره خاکی تکیه زند، کم رنگ دیدن نقش مادرو همسر  چندان منصفانه نیست.
 اما در باب نگاه به کسانی  که  معلمی را نه به اجبار بلکه با عشق به عنوان شغل انتخاب نموده اند. از قول خورشیدهای معرفت و علم یعنی انبیای عظام و معصومین دوری جسته زیرا قرب به این خورشید های تابان کار ساده ای نیست  اما نگاه به معلم را از چشم هارون الرشید خلیفه سفاک عباسی که به هر صورت بسیاری از بزرگان  و مفاخر ایرانی و امت اسلامی تربیت شده  این دوران هستند پی می گیرم تا بگویم تکاثر این مفاخر در این دوران چندان تصادفی هم نیست؟
هر چند که افکار احترام به علم و معلم آنان  را بایستی  وامدار معصومین معاصر آن ها بدانیم.
و اما داستان خلیفه هارون:
هارون الرشید خلیفه عباسی " قراء" را برای تعلیم و تربیت فرزندان خود  امین ومامون معین کرد. شخص مفتشی هم بر ایشان بر گماشت که هر چه میان قراء و ایشان می گذرد، تمام بی کم و کاست به خلیفه اطلاع دهد.
این شخص یک روز نزد خلیفه آمد و گفت: امروز پس از آنکه قراء از درس آقا زاده ها فارغ شد و حرکت کرد، این دو برادر در جفت کردن کفش معلم بر یکدیگر مسابقت ورزیدند تا آخرالامر به مصادمت و مزاحمت انجامید. تا پس از یک سلسله قیل و قال و جنگ و جدال قرار بر آن شد که هر یک از دو برادر یک تا را پیش پای جناب معلم بگذارد و نزاع خاتمه یافت.
هارون قراء را احضار کرد و پرسید؟
مشخص ترین مردم ، امروز در روی زمین کیست؟
قراء گفت: خلیفه مسلمین!!  هارون گفت نه قراء!!  تماما اشتباه می کنید. اشرف و اعظم خلق الله کسی است که دو ولیعهد امروز مسلمین و دو خلیفه فردا ی ایشان در جفت کردن کفش او بر یکدیگر مسابقت ورزند و بلکه موجب مصادمت و مجادلت یکدیگر گردند!؟
  قراء ترسید، عرض کرد: خود خلیفه مسلمین امر فرموده اند که من این آقا زاده ها را به همین گونه تربیت کنم!
هارون خندید و گفت: خیلی از این تربیت خوش وقتم!
کسی که قدر اهل علم را نداند شایسته هیچ کاری نیست تا چه رسد به خلافت که اعظم کار هاست، بلکه چنین کسی از عضویت در جامعه بشری محروم است!!!!!

Template Design © Joomla Templates | GavickPro. All rights reserved.