عهد حسام السلطنه قرباغه قرقر نکنه
نویسنده: محمد حسین شیرازی- منتشرشده در مقالهها
- خواندن 7301 بازدید
حسامالسلطنه به نخجیرگاههای ارسنجان علاقهای وافر میداشت ، او سالی به شکار آمد و شب را دراین دیار بماند تا فرداروز باز به شکار شود، در حوالی اطراقگاهش، گودالی پرآب و پرغوک بود - قورباغگان با غوغایی که برعادت ایشان است خواب را از چشمان حاکم قجر حرام کردند. میزبان برآن شد تا چارهای برای رفع این مزاحمت بیابند...
سرانجام پارههای رودهی گوسپندان را هر یک متجاوز از یک گز به قامت ماران فراهم آوردند. یک سر روده را گره انداختند و در آن دمیدند وآن سر را نیز بسته نگاه داشتند و در تاریکی شب درجاه ها مختلف از آن آب مشکل ساز به کار آوردند - قورباغگان را بیم فراگرفت !
درآن شب غوگان بدان خیال که ماران به صیدشان آمدهاند، درسوراخها خزیدند و دم نیاوردند و حاکم و اطرافیان خسته از آسیب "شکاری" بهنیکی در آرامش آرامیدند....
اهالی را این خبر حیرت آمد و در گوش هم ازاین نیرنگ سخنها پراکندند:
عهد حسامالسلطنه قرباغه* قرقر نکنه
* قرباغه=قورباغه