A+ A A-

جلسه دوم مجازی (کارآفرینی - نمونه های اجرا شده در ارسنجان)

نویسنده:  چاپ پست الکترونیکی

چند سال پیش زمانی که فروشگاه‌مان را در ارسنجان راه‌اندازی کرده بودیم، آقایان غلام و محمدحسن نعمت الهی که ساکن شیراز بودند، سفارش دو دستگاه کامپیوتر را به ما دادند. ما نیز کامپیوترشان را مونتاژ و برایشان به شیراز ارسال کردیم. بعد از آن نیز چند سیستم برای دوستان و همکاران‌شان در شیراز به ما سفارش دادند. وقتی که با ایشان صحبت می‌کردم می‌گفتند که ما تعطیلات آخر هفته به ارسنجان می‌آییم و سعی می‌کنیم که کالاهای مورد نیازمان (حتی نان) را از از فروشگاه‌های ارسنجان تهیه و به شیراز ببریم.
این داستان را داشته باشید.

و اما کارآفرینی؛ حدود ۱۲ سال پیش که کارخانهٔ صنعتی آزمایش مرودشت فعّال بود، تعداد زیادی کارگر، مهندس و کارمند در آن مشغول به کار بودند. با تعطیلی این کارخانه افراد زیادی بازنشسته و بیکار شدند. وقتی با پدرم در این مورد صحبت می‌کردم می‌گفت که کارگران این کارخانه همه رانندهٔ تاکسی شده‌اند و این یک معزل است نه شغل؛ دولت باید برای این افراد شغل ایجاد کند.
این شد خواستم بدانم چرا دولت علاوه بر این که شغل ایجاد نمی‌کند، کارخانه‌ها را نیز می‌فروشد؟ برای یافتن این پاسخ به سه کلمه برخورد کردم «خصوصی سازی»، «کارآفرینی» و «کارآفرین». و پی بردم که کارآفرین است که شغل ایجاد می‌کند. هر چه بیشتر در مورد کارآفرینی تحقیق کردم درک این واژه برایم مشکل‌تر می‌شد. و همواره می‌پرسیدم چگونه می‌شود کارآفرین شد؟ پاسخ‌ها رویای کارآفرینی را سخت و سخت‌تر می‌کرد. تا این‌که مهندس نصیری در میهمانی ارسنجانی‌های مقیم شیراز فرمودند که برای کارآفرین شدن باید عاشق باشید. و این «عاشق بودن» و «عاشق شدن» هم قوز بالا قوز شد.
در این اواخر خبرهای زیادی از آقای عباس برزگر «کارآفرین برتر کشور در صنعت گردشگری» بر روی اینترنت و در مجلات منتشر شده است. من شروع کردم در مورد ایشان تحقیق کردن تا بدانم که چگونه کارآفرین برتر شده و به زودی نیز یکی از افراد پردرآمد کشور خواهد شد و فهمیدم که یک اتفاق ساده او را به این‌جا رسانده است. و این اتفاق ساده سبب شده که ایشان کارآفرینی را خیلی ساده تعریف کنند: «کارآفرینی به این صورت است که وقتی شما در آخر هفته برای گذراندن تعطیلات به یک منطقه می‌روید، وارد یک روستا و میهمان یک خانهٔ روستایی شوید، پول این میهمانی را به صاحب‌خانه بپردازید و سبب شوید که در خانهٔ همه روستاییان به روی گردشگران باز شود. نه این‌که وسایل مورد نیاز را از شهر بخرید و زباله‌هایش را در روستا بگذارید.»
با شنیدن این مطلب از آقای برزگر، پی بردم که توصیه «سس سالاد ارسنجانی» مهندس شیرازی به دیگران، خرید آقایان نعمت‌الهی از مغازه‌های ارسنجان و سایت انجمن دانش‌آموختگان همگی کارآفرینی هستند؛ به همین سادگی و خوشمزگی.
در پایان خواهشمندم بیایید با بیان مثال‌های ساده و کاربردی، چالش پیرامون این موضوع را در سایت آغاز کنیم تا این‌که فرهنگ کارآفرینی در شهرمان ارسنجان نهادینه شود.

با آرزوی شادکامی برای همه.

دیدگاه خود را درباره این نوشته با دیگران در میان بگذارید:

یا اگر در سایت عضو نیستید، می‌توانید به عنوان میهمان دیدگاه خود را بفرستید:

0
دیدگاه شما پس از تایید مدیر سایت نمایش داده خواهد شد.
  • به نام خدا
    با سلام و سپاس از همه دوستان خوبى كه در اين جلسه مجازى شركت فرمودند.
    هدف از نگارش اين مطلب ملموس كردن كارآفرينى و ساده كردن موضوع است.
    ما قصد داريم در اين جا با بيان اين دست مثال ها، كارآفرينى را به زبان ساده بيان كنيم.
    در اين جا بيان شده است كه توصيه تهيه "سس سالاد ارسنجانى" به ديگران نوعى كارآفرينى است، حال اين پرسش پيش مى آيد كه چگونه؟!
    وقتى ما به دوستان خود تهيه اين سس سالاد را كه يكى از چاشنى هاى اصلى آن "رب انار ارسنجان" است را پيشنهاد دهيم، سبب مى شويم كه عده اى براى درست كردن اين سس متقاضى "رب انار ارسنجان" شوند و خود به خود براى اين محصول يك بازار ايجاد كرده ايم و بازارسازى براى يك محصول باعث اشتغال زايي پيرامون آن محصول مى شود؛ و اين يعنى كارآفرينى.

  • آقای رحیمی در مورد سس سالاد مهندس شیرازی ، با ایده که نمی شود بازاریابی کرد. باید این ایده پخته شده و بالفعل شود تا بتوان بازاریابی کرد.

  • به نام خدا
    با سپاس از شما
    بنده هدفم از توصيه "سس سالاد ارسنجان" بازاريابى براى اين سس نيست، بلكه بازارسازى براى رب انار ارسنجان است. آنچنان كه آقايان نصيرى و رحيمى نيز در نظرات خود روش هايى را كه تقاضا براى رب انار ارسنجان و ديگر محصولات ارسنجان به وجود مى آورد را بيان فرموده اند.
    از بازديدكنندگان محترم تقاضا كه در مورد سس سالاد ارسنجان نظرات خود را بگوييد.

  • سلام
    چون جلسه شما کار آفرینی با کارهای معمولی است.دیروز که برای انجام کاری به شیراز میرفتم پدرم سفارش مقداری اره و شیره و حلوای ارده زرقان را داد که در برگشت آنها را تهیه نمایم.وقتی وارد شهر زرقان میشوید ویا از اتوبان از کنار زرقان عبورمیکنید هر فردی که زرقان را نشناسد متوجه محصولات آن میشود .خوب اگر رب انار و حلوای سین جز محصولات ارسنجان باشند یک شخص ناشناس از کجا متوجه این محصول ارسنجان باشد.اگر در ورودی های شهر و خیابان های اصلی چند تا مغازه با تابلو این محصولات را به عنوان محصولات سنتی ارسنجان عرضه کنند و مثلا این چند هزارتا دانشجو وقتی میخوان برگردن خونه این محصولات رو خرید کند این هم میشه تبلیغات در دیگر شهر ها
    بحث دوم اینکه هر روز عده زیادی از ارسنجان به سمت شیراز برای تهیه بعضی کالاها روانه میشوند عدهای به خاطر قیمت و عدهای دیگر بخاطر کیفیت و دیگر دلایل .اینکه باید سعی شود حتی الممکن پول در خود شهر مصرف شود تا چرخه اقتصادی در ارسنجان بچرخد
    بحث دیگر اینکه عده ای از همشهریان که در تهران و شیراز دیگر شهرها زندگی می کنند از خانواده خود در ارسنجان میخواهند که مقداری سبزی تازه که در ارسنجان کشت میشودتهیه و خشک نمایند .چون در شهر ها اکثر سبزیجات با آب فاظل آب هست و طعم و عطر ندارد .اگر در این زمینه کار شود دوباره همان همشهریان و دانشجو یان بتوانند این محصولات در شهرهای دیگر به اسم ارسنجان جا بیندازند.پس انواع محصولات(رب انار-حلوای سین-نان محلی-سبزیجات خشک-تخم مرغ محلی-آب بنه -ترشی بنیشه و ...)
    کیا تا حالا بلوار چمران قلعه بادی رو دیدن.یه فضایی کمتر از پنجاه متر مربه که بچه ها داخل آن بازی میکنند چیزی که بچه های ارسنجان از آن بی بهره اند.خوب شهرداری داخل پارک نگار قلعه بادی و یه پیست اتومبیل سواری واسه بچه ها رو بگذارد تازه درآمد خوبی هم داره.

  • سلام
    به نظرم نمونه‌ای از یک کار نسبتا ساده و بسیار خوب، فروشگاه آنلاین محصولات خانگی هستیا به نشانی hastiya.com است. در این فروشگاه که به تازگی راه‌اندازی شده، یک مادر سرپرست خانوار محصولات خانگی مانند شور و ترشی‌های مختلف را که با کمک خانواده‌اش آماده می‌کند، عرضه کرده است.
    اگرچه شاید این کار اگر در جایی به غیر از تهران و با بازار کوچکتر انجام می‌شد شاید موفقیتی نداشت، ولی به هر حال نمونه‌ای از ایده‌ای بسیار خوب و اجرای ساده و مناسب است.

  • با درود

    اگر چه نظر دادن در هر موردی شایسته نیست اما خوب نظر است دیگر ، می اید......
    هر چه هم می خواهیم چیزی نگوییم که متهم به توهم نشویم! نمی شود که نمی شود.

    سالیان سال است که رب انار در ارسنجان پخته می شود ولی پدران ما و اینک خود ما چقدر در شناختن آن به بازار و مشتریان اقدام کرده ایم.
    عزیزی برای برادرم تعریف کرده بود: دو تن رب انار را با نیسان به شمال بردم و به همه رستورانها بخصوص رستوران های اکبر جوجه که
    ماده ای قیر مانند را بعنوان چاشنی و رب انار در کنار غذا میگذارند معرفی کردم ولی هیچ کس یک کیلو از آن را نخرید که نخرید.
    مجبور شدم همه رب انار را به میدان تهران ببرم.
    یکی دو روز هم انجا معطل شدم ولی باز هم موفق نشدم که رب انار را بفروشم.
    یکی از میدان داران انجا که متوجه این مسئله شده بود به ما پیشنهادی داد که شریک خواهد شد و رب انار را خواهد فروخت.
    من هم که چاره ای نداشتم و روی برگشت به خانه و رو برو شدن با پدرم را نداشتم پیشنهادش را قبول کردم.
    طبق پیشنهاد میدان دار چند صد کیلو لپه خریدم و ان را در اسیاب ارد کرده به رب انار اضافه کردم.
    چشمت روز بد نبیند ، فقط سکته نکردم،
    وگرنه رب انار ذلالی که اگر انگشت در آن میزدی مثل خون کفتر قرمز می شد تبدیل شد به قیر!

    اما همین این رب انار غلیظ را به همان رستوران ها بردم و با قیمت خوب فروختم!!

    و اما پیشنهاد بنده:
    پیشنهاد می کنم که از الان برای سال بعد اقدام کنیم برای معرفی روش پختن انار،
    وقتی عده ی زیادی هر ساله برای مراسم گلاب گیری به قمصر کاشان و یا شهر میمند میروند
    چرا ما نتوانیم با کمی تبلیغات و بر پایی مراسم ،مردم ایران را برای دیدن روش پخت انار و در نهایت خرید آن ترغیب کنیم.
    کافی است مثلا از 50 باغدار که در با غها یشان امکانات بهتری دارند بخواهیم که درهای باغ هایشان را به روی
    مردم باز کنند.
    مخصوصا که در یکی از مقالات همین سایت متوجه شدم که روش پخت انار ارسنجان ثبت معنوی نیز شده است

    این کار شدنی ست
    کمی تامل کنیم

  • با سپاس از جناب رحیمی عزیز که با قلم شیوای خود چنین متن حرفه ای را به نگارش درآورده اند.
    یک سوالی در این اثنا اگر دقت کنیم بوجود می آید: فرض کنیم مثلا یک ایرانی مبلغی را در یک معامله به ایرانی دیگر بپردازد. مثلا آقای نعمت الهی از آقای رحیمی کامپیوتر خرید می کند. این امر چگونه اشتغال ایجاد میکند؟ در واقع پول از جیب یک ایرانی خارج و وارد جیب یک ایرانی دیگر می شود، پس چه اتفاق خاصی رخ می دهد؟ پاسخ شخصی من اینست: وقتی بازار آزاد(مطابق اصل 44 قانون اساسی) بوجود می آید، رقابت سالم شکل گرفته موجب تقویت توانمندی های داخلی شده، و این توانمندی شکل گرفته باعث میشود بتوانیم با شرکت های خارجی هم رقابت کنیم و لذا از خارج شدن ارز جلوگیری نماییم. یا حتی اگر توان رقابت بالا رود باعث وارد شدن ارز و تقویت پول ملی خواهیم شد. بازار آزار در کنار رقابت سالم موجب پویایی اقتصاد کشور خواهد شد.

  • با سلام و تشکر از مطلب بسیار خوبتان اینکه دولت دیگر استخدام نمی کند به نظرم بهترین کاری است که در کشور می بایست انجام می شد . تا چه زمانی برای درآوردن یک لقمه نان باید دستمان جلو دولت دراز باشد؟ شاید این عادت استخدام شدن در دولت باز می گردد به سابقه دیرینه ای که در کشور وجود داشته است و همیشه به ما القا شده که آب باریکه ای ولی مداوم داشته باشیم !!!
    اگر سری به بازار بزنیم می بینیم که فلان پادو فلان مغازه با فلان کارمند شرکت بعد از چند سال کار مداوم و تحمل زحمات زیاد توانسته است خودش در بازار حجره ای به پا کند یا شرکتی تاسیس کند و یک دفعه درآمدش سر به فلک کشیده و به قول عوام زندگیش از این رو به آن رو شده است .
    اما آیا این درآمد زیاد به راحتی یک شغل دولتی به دست می آید؟! قطعا خیر.
    ضرب المثلی داریم که می گوید هر که را طاووس خواهد جور هندستان کشد.
    باید تفکر خود را تغییر دهیم . باید از قبول درآمدی اندک و کاری بسیار آسان و راحت امتناع کنیم . باید کارگاه کوچکی را راه اندازی کنیم . باید عاشق کارگاهمان باشیم چرا که مانند فرزندمان آن را به دنیا آورده ایم . باید دستهای مجازیش در در دستمان بگیریم و خوب لمسش کنیم . نیازهایش را یک به یک شناسایی کنیم و خوراک لازم را به او بدهیم .
    باید با کارگاهمان بزرگ شویم و هر روز برایش بهترینها و بیشترین ها را بخواهیم .
    باید خودمان نظافتش کنیم . خودمان شاخ و برگ های اضافیش را هرس کنیم و تشنگیش را مرتفع کنیم . در زمان مناسب یار و یاور مسئولیت پذیری برایش بیابیم و در کنارش بگذاریم .
    باید خاک بازار را خورد و به آن خاک افتخار کرد تا بتوانیم کسب و کار موفقی ایجاد کنیم . کسب و کاری که زبانزد خاص و عام باشد. نمی شود کلیشه ای برخورد کرد. نمی توان گفت فلان نفر در فلان شهر گردشگران زیادی دارد ما هم گردشگر بیاوریم و فقط به همین اکتفا کنیم . گردشگر اولین چیزی که به دنبال آن است سفر ارزان - سفر با کیفیت و سفر متفاوت است . گردشگر به دنبال کلیشه نیست . گردشگر می خواهد تفاوت را احساس کند.
    اولین چیزی که مورد نیاز گردشگر است استقبال خوب و حفظ اخلاقیات و نظافت است . چیزی که متاسفانه کمتر در اذهان ما نهادینه شده است . اگر می گوییم می خواهیم به ارسنجان گردشگر بیاوریم در نگاه اول بسیار خوب است اما آیا اقامتگاه ساده و ارزانی برای گردشگران داریم؟ آیا به نظافت جنگل و مراتع اهمیت داده ایم ؟ حتی آیا توالت عمومی در خور گردشگر داریم ؟ از مسافران خارجی بسیار شنیده ایم که برای ورود به ایران از قرصهای ضد ادرار استفاده کنید............!!!!!! چون در ایران توالت عمومی ها کثیف هستند و شما دچار عفونت های متفاوت می شوید آیا تنها به همین موضوع بسیار ساده فکر کرده ایم ؟ آیا چاره ای اندیشیده ایم ؟ یا فقط می خواهیم گردشگر بیاوریم و بس؟!
    چه اشکالی دارد که شهرداری ارسنجان مجوز ایجاد توالت های عمومی را به بخش خصوصی بدهد؟ مگر ترکیه همین روش را اجرا نکرده است؟ در استانبول حتی شهرداری در خیابانهای اصلی خطوط رسیدن به توالتهای عمومی را رنگی کرده و گردشگران را راهنمایی می کند. و بسیاری چیزهای دیگر.
    به نظرم باید از همین چیزهای به ظاهر کم رنگ ولی بسیار اساسی شروع کنیم تا موفق باشیم .

  • مهمان - مدیر سایت

    دوستان گرامی
    با توجه به موضوع مهم و نوع نگرش اجرایی که آقای رحیمی به موضوع کارآفرینی داشته اند ، این مطلب به عنوان دستور جلسه، یک جلسه مجازی لحاظ گردید و از کلیه شما تقاضا داریم تا نمونه های عینی و اجرایی کارآفرینی و کارآفرین که در سطح شهرستان ارسنجان می بینید یا می شناسید را معرفی نمایید
    با سپاس
    انجمن دانش آموختگان ارسنجان