A+ A A-

ستاره های پرفروغ

نویسنده:  چاپ پست الکترونیکی

ارسنجان از گذشته های دور تا به امروز، ستاره های فروزانی را در عرصه های مختلف علمی، هنری، مدیریتی، معرفتی، دینی و اجتماعی تربیت نموده است.
شناسائی و معرفی چهره های شاخص این مرز و بوم، به کمک دوستان، علاوه بر باروری و شکوفائی جوانه های امید، خدمتی شایان به فرهنگ جامعه، محسوب می شود.
انجمن دانش آموختگان ارسنجان، در کنار سایر اهداف و مآموریت ها، کوشیده است نمونه هائی از این جمع نسبتأ بزرگ را معرفی نماید.


در قلمرو شهرستان ارسنجان جمعی از این بزرگواران، به تعبیر حافظ، ساکن وادی خاموشان شده اند و عده ای به نقاط مختلف ایران و جهان مهاجرت نموده اند و نسل های بعدی آنان، حتی ممکن است ارسنجان را ندیده باشند و ارسنجانی الاصل بودن صفت مشترکشان باشد.
ویژگی بارزی که در این جمع دیده می شود، فراتر از عدم فراموشی اصالت خویش، علاقه (گاه وافر) به ارسنجان است و ما موظفیم غبار غربت و محجوب و بی رابطه بودن را، از آنها، بزدائیم و بستر ارتباطی بهتری فراهم آوریم.
تک تک اعضائ انجمن و سایر عزیزان می توانند در انجام این رسالت مهم سهم و نقش داشته باشند مضافأ اینکه در صندوقچه منازل و ادارات ونهادها، اسناد و حتی اشیائ ذیقیمت تاریخی، فرهنگی و هنری می توان یافت و عرضه نمود.
دستاوردهای این انجمن ماحصل تلاش جمعی اعضائ و علاقه مندان خواهد بود و گام هائی که در معرفی چهره ها و مکان ها و اسناد و مدارک و جاذبه تارخی و طبیعی و وقایع گذشته و دغدغه های حال و آینده، برداشته می شود سهم بزرگی در توسعه و خودباوری و اتحاد مردم خواهد داشت.
بیائیم نغمه های تفرقه برانگیز و دلسرد کننده و انگ زدنهای نابجا و بازدارنده را دور ریخته و هر یک با قلم و قدم خویش سهمی، هرچند اندک، در این فرایند ارزشمند داشته باشیم (ان شاالله).   

دیدگاه خود را درباره این نوشته با دیگران در میان بگذارید:

یا اگر در سایت عضو نیستید، می‌توانید به عنوان میهمان دیدگاه خود را بفرستید:

0
دیدگاه شما پس از تایید مدیر سایت نمایش داده خواهد شد.

افرادی که در این گفتگو هستند

  • با درود به اقای دکتر حسینی شیرازه انجمن فارغ التحصیلان ارسنجان مقاله شما بازتاب اموزهای عرفای بز رگوار ایران زمین شیخ خرقانی بایزید بسطامی شیخ ابو سعید ابولخیر شیخ احمد جامی عطار نیشابوری وحلاج بودکه با شکستن تعصبات فرقه ای فرهنگ مدارا در بستر جامعه جاری ساختند بطوریکه ایران پناه بی پناهان بود این ذره ذره گرمی خاموش وار ما یک روز بی گمان سر می زند زجائی و خورشید می شود