به مناسبت ششم اردیبهشت، سالروز درگذشت استاد دکتر حسینعلی ممتحن
نویسنده: اکبر اسکندری چاپ پست الکترونیکی- منتشرشده در مقالهها
- خواندن 9303 بازدید
هر برگ درختی که تکیده است در این باغ
مانده است چو یک داغ به پیشانی پاییز
(از: کیمیا روستا، شاعر ارسنجانی)
دکتر ممتحن، استاد برجستهی تاریخ دانشگاه شهید بهشتی (دانشگاه ملی) در سال هزار و دویست و نود و هشت شمسی در شیراز متولد شد. پدرش خدا رحیم که در ارسنجان مشهور به کربلایی خدا رحم است از خرده ماکانی است که هنوز مقداری از زمین مشهور به «بنک» و چند سهم آب از قنوات عایشه، بناب و کتک را در ارسنجان مالک است. مرحوم خدا رحیم در سال هزار و دویست و شصت و شش شمسی در ارسنجان متولد شد، از نظر عبادی و شرعی مقلد حضرت آیتالله آقا میرزاعلی اکبر روح الایمان ارسنجانی اعلیاللهمقامه بود که از مجتهدان معروف و مشهور شیراز به شمار می آمد؛ و در اسفندماه هزار و سیصد و پانزده شمسی در شیراز سر به بالین ابدی نهاد. دکتر ممتحن در این سال در کلاس چهارم دبیرستان در رشته ی علمی درس می خواند. در آن زمان دبیرستان های شیراز دو رشته ی تحصیلی بیشتر نداشت. رشته ی ادبی و رشته ی علمی. هنرستانی هم با همکاری آلمانی ها وجود داشت که نخستین رئیس آن یک آلمانی بود. پدرش بااینکه تحصیلات مکتبی و قدیمی داشت و از علوم جدید بی اطلاع بود، ولی دارای وسعت نظر و روشن بینی خاصی بود و ازآنجاکه در دبیرستان ها زبان فرانسه تدریس می شد می خواست که فرزندش را پس از دریافت دیپلم برای ادامه ی تحصیل در رشته ی پزشکی به فرانسه بفرستد تا به مردم کشور خدمت کند. اما رؤیایش به حقیقت نپیوست و دکتر ممتحن که سرپرست خود را ازدستداده بود و چند برادر و خواهر صغیر داشت تصمیم گرفت که پدر خویش باشد و درراه تحصیل علم بیشتر بکوشد و اندرز سعدی، علیهالرحمه را نصب العین خود قرار داد که فرمود:
گرد نام پدر چه میگردی
پدر خویش باش اگر مردی
ازاینرو برای اینکه در آینده کار مستمر و آبرومندی داشته باشد به دانشسرای مقدماتی شیراز که دو سه سالی از تأسیس آن می گذشت، در فروردینماه هزار و سیصد و شانزده شمسی منتقل شد و بااینکه مدت زیادی از تحصیل در آنجا گذشته بود و برنامه درسی با دبیرستان فرق کلی داشت باوجوداین توانست که شب و روز با نوشتن جزوه و یادداشت تقریرات دبیران خود را آماده ی امتحانات خرداد کند و با معدل خوبی قبول شود. در سال هزار و سیصد و هفده شمسی از دانشسرای مقدماتی فارس با احراز رتبه ی سوم فارغ التحصیل شد و به کار معلمی پرداخت. در سال هزار و سیصد و بیست و شش شمسی از دانشسرای عالی با احراز رتبه ی اول و اخذ مدال درجه اول علمی لیسانس گرفت و بلافاصله در دانشکده حقوق دانشگاه تهران در رشته ی قضایی به تحصیل پرداخت و پس از سه سال تحصیلات آن دانشکده را به پایان رساند. در سال هزار و سیصد و سی و هشت پس از سال ها خدمت فرهنگی در خوزستان به تهران منتقل شد و پس از قبولی در دوره ی دکتری وارد دانشگاه تهران شد و در سال هزار و سیصد و چهل و سه شمسی مدرک دکتری تاریخ را با رساله ای تحت عنوان «نهضت شعوبیه» گرفت و بنا بر دعوت دانشمند گرانمایه و ادیب فرزانه جناب آقای غلامعلی رعدی آذرخشی رئیس وقت ادبیات دانشگاه ملی ایران به تدریس قسمتی از تاریخ ایران و جهان پرداخت که سال های متمادی ادامه داشت۱.
نشسته رديف نخست از راست: دكتر رضا شعباني، دكتر اسماعيل دولتشاهي، دكتر محمد امين رياحي، دكتر عباس زرياب خويي
رديف دوم نشسته از راست: دكتر حسينعلي ممتحن، دكتر احسان اشراقي، دكتر احمد ساعي (علوم سياسي)، دكتر علي اصغر مصدق رشتي، استاد ايرج افشار، دكتر اللهيار خلعتبري.
ايستاده از راست: دكتر علي بيگدلي، دكتر صوتي، دكتر محمدتقي امامي خويي، دكتر احمد نقيب زاده (علوم سياسي)
«مرحوم دکتر ممتحن در طول عمر پربار خود در علاوه بر امر تدریس مناصبی چون بازرس تعلیماتی، معاون اداره ی کل کارشناسی و برنامه های تحصیلی، مدیریت گروه تاریخ و معاونت دانشگاه شهید بهشتی را هم عهدهدار بوده اند. آن مرحوم در سال های پایانی عمر خویش به خاطر کسالتی که از بیماری آرتروز داشتند، سمت و مسئولیتی را عهده دار نبود و بیشتر در منزل به تحقیق و پژوهش مشغول بودند تا اینکه در صبح جمعه ششم اردیبهشت هزار و سیصد و هشتاد و یک به دلیل ایست قلبی دار فانی را وداع گفتند۲» و کامل شربتی از جام حیات برگرفت. استاد ممتحن را در قطعه ی ۸۸ هنرمندان تهران، ردیف ۱۵۲، شماره ۱۱ در کنار استاد احمد بی رشک، علی اصغر نیکزاد استاد مینیاتور، خسرو شاهانی شرق، سهیل ایوانی(آهنگساز و نوازنده ی کرمانشاهی)، حبیب الله کسمایی(نویسنده ی بزرگ تأتر و سینما) و بزرگان دیگری به خاک سپردند.
در اواخر اسفند هزار و سیصد و هفتاد و هشت به همراه همسرم نسرین و برادرم حسین دبیر تاریخ به حضور استاد شرفیاب شدیم. خانه ای بزرگ در خیابان دکتر شریعتی، خیابان ظفر داشت که صفایی دیگر و لطفی دگر داشت. انسانی والا، با منش و رفتاری خوش که صداقت از بندبند وجودش می بارید. مدتی باهم گفتوگو کردیم و سپس در خیابان وسط حیاط و راهروهای باغچه ها باهم قدم زدیم و از گفته هایش بهره بردیم.
از وی تألیفاتی به یادگار مانده است: «تحقیق در احوال و رسوم صابیان»، «تاریخ ملل قدیم مشرق و یونان و روم»، «راز بقای تمدن و فرهنگ ایران»، «سرگذشت جندیشاپور»، «تاریخ قرونوسطی اروپا مجلد اول و دوم»، «نهضت شعوبیه»، «نهضت صاحب الزنج»، «نهضت قرمطیان»، «پژوهشی در تاریخ فرهنگ اسلام و ایران»، «مقالاتی درزمینهی تاریخ و فرهنگ اسلام و ایران».
پی نوشت:
۱- برگرفته از کتاب بزرگان ارسنجان، به کوشش نسرین اسکندری.
۲- مجله ی «کتاب ماه تاریخ و جغرافیا»، مهرماه ۱۳۸۲، ص ۱۰۱.
دیدگاه خود را درباره این نوشته با دیگران در میان بگذارید:
یا اگر در سایت عضو نیستید، میتوانید به عنوان میهمان دیدگاه خود را بفرستید: