Logo
چاپ کردن این صفحه

دوشنبه های ادبیات - برای این روزها ی وطن و مسافرانش که امتداد بهار بودند

نویسنده: 
دوشنبه های ادبیات - برای این روزها ی وطن و مسافرانش که امتداد بهار بودند

 

بازهم یک جهان معما را
آسمانی پراز تماشا را
صدوهفتاد وپنج دریا را
از دل خاکها در آوردند

 

 

 

 

 

 

 

 

بازهم یک جهان معما را
آسمانی پراز تماشا را
صدوهفتاد وپنج دریا را
 
از دل خاکها در آوردند

ابرها بی قرار ِباریدن
مادرانِ ودوباره غم دیدن
باز دست خزان وگل چیدن

آه از سینه ها بر آوردند
هفت دریای عشق را گشتند
با هزاران دلیل برگشتند
شاهدان همیشه دشتند
 
معجزاتی فراتر آوردند
 
شهر را بوی سیب، پیچیده
عطر گلها عجیب ، پیچیده
بوی ام یجیب ، پیچیده
 
بازهم کوچه ها ،سر آوردند
 
شهر دریای ماهیان شده بود
هرطرف چشمه ای روان شده بود
قصه آخرالزمان شده بود
 
دست بسته چه محشر آوردند!
 
گریه کن مادرم لباسش را
استخوانهای ناشناسش را
چه کسی می دهد تقاصش را
 
از کجا اینهمه پر آوردند!؟
 
تلخی اینهمه ندیدن را
روزهای پر از دویدن را
دلِ در حسرتِ پریدن را
 
آسمانی کبوتر آوردند

وطنم بی قرار خواهد ماند
باز چشم انتظارخواهد ماند
یادِ دریا کنار خواهد ماند
 
ماهیانی که پر در آوردند

 

زهرا نعمتی

Template Design © Joomla Templates | GavickPro. All rights reserved.