A+ A A-

دوشنبه های ادبیات - بیاد دکتر ابوالقاسم محمودی

نویسنده:  چاپ پست الکترونیکی

به مناسبت سالگرد استاد دکتر ابوالقاسم محمودی

خروش سیل حوادث بلند می گوید

که خواب امن در این خاکدان نمی باشد
دکتر ابوالقاسم محمودی فرزانه ای دیگر از اقلیم هنر پرور و دیرپای این سامان بود. او سراپایش ایمان و عشق بود. از بندبند وجودش فریاد عشق و محبت بلند می شد. در راه عشق به معبود گام بر می داشت. درود بر او باد که سجاده سبز عبودیت را بر این گستره ی پهناور گیتی می گستراند و با معبود ازلی به راز و نیاز می پرداخت. او هنگام تدریس متون عرفانی چونان فرشته ای بال پرواز در می آورد که در فراسوی آسمان نیلگون عاشقانه پرواز می کرد. پروازی که انتهایش وجود ذات لم یزلی است. او از عالم ناسوت به عالم لاهوت سفر کرد.

 

آری استاد خردمند دکتر ابوالقاسم محمودی از میان مردم و جامعه دانشگاهی رخت بر بست. در روزهای واپسین عمر چنین زمزمه می کرد:

« این خط جاده ها که به صحرا نوشته اند                     یاران رفته با قلم پا نوشته اند
وین سنگ قبرها همه سر بسته نامه هاست                   کز آخرت به مردم دنیا نوشته اند».

دکتر محممودی در گلستان همیشه سبز شریعت نجوای مهر سر می داد. در بوستان صفا و صداقت پیوسته عطر دل انگیز تفقد و دلجویی را به مشام جان دلدادگان عشق و دین می رساند. پویندگان و جویندگان راه حقیقت را به ساحل آرامش و آسودگی دعوت می نمود تا از این ورطه ی هولناک زندگی مادّی و این سرای سپنج جان سالم به در برند. او در گلستان ادب گلهای با طراوت دوستی را دامن دامن بر می چید؛ و اگر دمی با او می نشستی هیچ گاه خسته و ملول و آزرده نمی گشتی. شب های وصال به خاطر گرمی محفلش کوتاه می شد.

«چه کوتاه هست شب های وصال دلبران یا رب               خدا از عمر ما بر عمر این شب ها بیفزاید»

او مانند شمعی بود که دانشجویان به گردش حلقه می زدند تا از شعله وجودش بهره جویند. از رخسار معصومش گل های صفا و وفا می بارید. خنده اش گرم و گیرا بود و از دیدگانش مهربانی و لطف می تراوید. غبار غم را از چهره ات می زدود و مدام تبسم بر لب داشت.
دکتر ابوالقاسم محمودی استاد بلند آوازه ای است که در دامان پر عطوفت خویش شاگردانی را پرورده است که هر کدام به نوبه ی خویش زینت بخش بوستان ادب و فرهنگ این دیارند. محضر پر افاضه اش زنگار ملال از خاطر هر تشنه ی معرفت پاک می کرد و ساعتی نشستن در کلاس درسش گویی لحظه ای است که بر توسن رهوار زمان می گذرد. سخن از استاد بسیار است اما قلم و بیان نارساست.
اینک گوشه ای از زندگی علمی آن فقید سعید را با هم مرور می کنیم.
«استاد دکتر ابوالقاسم محمودی فرزند مرحوم حاج محمد حسین در سال ۱۳۱۱ شمسی در خانواده ای مذهبی و فرهنگی در ارسنجان پا به عرصه هستی نهاد. دوران ابتدایی را در سالهای ۲۷-۱۳۲۳ در مدرسه ی اهلی ارسنجان طی کرد و از محضر استاد گرانمایه آقای مرتضی اشرف الکتاب ارسنجانی استفاده نمود. چندی نیز در مدرسه سعیدیه مقدمات دینی را فراگرفته، سپس راهی شیراز و وارد مدرسه آقاباباخان شد و از محضر عالمان آنجا بهره برد. فقه را از مرحوم آیت الله حاج شیخ ابوالحسن حدائق و آیت الله حاج سید علی خفری که بعدها به افتخار دامادی ایشان نائل آمد، آموخت. اصول فقه را از محضر پر افاضه دایی ارجمندش حضرت آیت الله میرزا علی اکبر مجتهد، روح الایمان ارسنجانی که در آن روزگار مرجع تقلید بود یاد گرفت. هم چنین در این درس از گفته های آیت الله حاج شیخ محمود شریعت زرقانی بهره جسته بود. منظومه منطق و حکمت حاج ملاهادی سبزواری را در خدمت حکیم و عارف بزرگ مرحوم سید حسین جهبذ، تلمذ کرد. بعد از پنج سال درس خواندن در حوزه علمیه شیراز؛ کلاس های دوره اول متوسط نظام قدیم را در مدت کوتاهی پشت سر گذاشت و به عنوان داوطلب متفرقه یک جا امتحان داده و چون از    عهده ی امتحان به خوبی بر آمد؛ در همان سال یعنی سال ۱۳۳۱ آموزگاری را پیشه خود ساخته و به استخدام آموزش و پرورش درآمده و در روستای مزایجان بوانات مشغول به تدریس شد.
پس از ۶ سال آموزگاری به دانشکده ادبیات دانشگاه شیراز راه یافته و در سال ۱۳۴۰ موفق به گرفتن لیسانس ادبیات فارسی شد و در دبیرستان های شیراز و تهران مشغول به تدریس گردید.
در سال ۱۳۵۳ از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران فوق لیسانس ادبیات گرفته، بدون درنگ در کنکور دکتری ادبیات فارسی آن دانشگاه شرکت کرده و به آنجا راه یافته و از محضر اساتید بزرگ ادب فارسی، استاد بدیع الزمان فروزان فر، دکتر عبدالحسین زرین کوب، دکتر سادات ناصری، دکتر خلیل خطیب رهبر، دکتر سید جعفر شهیدی و دیگران بهره برد و در تیرماه ۱۳۵۷ از رساله دکتری خویش دفاع کرد.
از وزارت آموزش و پرورش به وزارت علوم منتقل شده و در دانشگاه جندی شاپور اهواز و دانشگاه شیراز مشغول به تدریس شد. پس از سی سال خدمت در مقاطع مختلف تحصیلی باز نشسته شد. هم زمان با بازنشستگی، دانشگاه آزاد اسلامی تأسیس؛ و در دانشگاه های آزاد اسلامی ارسنجان، فسا و فیروزآباد، مشغول به تدریس گردید. ۱۵ سال، به طور تمام وقت در دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارسنجان تدریس کرد. متاسفانه در پی یک بیماری بعد از ۵۱ سال تدریس دعوت حق را لبیک گفت.»
امروز که شاهد رحلت استاد دکتر ابوالقاسم محمودی هستیم، در همین روز یعنی ۲۳/۴/۱۳۶۵ استاد فرزانه و ادیب و شاعر بزرگ معاصر دکتر مهدی حمیدی شیرازی که فرزند شاعره فاضل، خانم سکینه آغازی ارسنجانی است از سرای فانی رخت به سرای باقی کشید.
خوب به یاد دارم که استاد دکتر محمودی در سوگ استاد دکتر اسکندری شعر رودکی را خواند و این بار حقیر در عزای آن دانشی مرد و خطاب به آن بیت معظم می خوانم.

ای آنکــه غمگنـی و سزاواری                          وانـدر نهان سرشک همی بـاری
رفت آنک رفت و آمد آنک آمد                          بود آنکه بود خیره چه غم داری
مُستی مکن که نشود او مُستی                          زاری مـکن کــه نشود او زاری
شـو تـا قیامت آید زاری کـن                            کی رفته را بـه زاری بــاز آری
آزار بیش بینی زیـن گــردون                           گـر تــو بـه هـر بهانه بیا زاری
گویـی گماشته است بلایـی او                            بر هر که تو بر او دل بگـماری
ابـری پدید نـی و کسوفی نـی                           بگرفت ماه و گشت جهان تاری
انــدر بلای سخت پـدیـد آرند                           فضل و بــزرگواری و ســالاری

خدایش بیامرزاد و در رحمت حق پیوسته بر او گشاده باد.

Anjoman Arsanjan 150629 02خیابان سعیدیه ، نماز میت بر جسد مرحوم دکتر محمودی به امامت حجه الاسلام حاج سید مصطفی موسوی، ۲۳/۲/۱۳۸۲

Anjoman Arsanjan 150629 03حضور مردم در دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارسنجان، برای تشییع جنازه دکتر ابوالقاسم محمودی، ۲۳/۲/۱۳۸۲

دیدگاه خود را درباره این نوشته با دیگران در میان بگذارید:

یا اگر در سایت عضو نیستید، می‌توانید به عنوان میهمان دیدگاه خود را بفرستید:

0
دیدگاه شما پس از تایید مدیر سایت نمایش داده خواهد شد.
  • درود بر جناب آقای اسکندری
    خداوند روح ایشان را شاد و غریق رحمت کند.

  • ضمن تشکر و قدردانی از جناب آقای اسکندری به خاطر زنده نگه داشتن یاد بزرگان این شهر از جمله استاد فرهیخته روانشاد دکتر محمودی که حق بزرگی بر دانش پژوهان ارسنجانی داشته و دارند برای روح ملکوتی این استاد برجسته ی ادبیات که بنده در مدت چهار سال افتخار شاگردی از مکتب ایشان را داشته ام علو درجات را از محضر نورانی حضرت حق مسالت می نمایم. هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
    ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما
    بیکران سپاس

  • ضمن عرض سلام وتشکربه محضردوست گرانمایه وارزشمندم جناب حاج اکبراسکندری،برای روح بلنداستادفرهیخته ام شادروان دکترمحمودی علودرجه وهمنشینی بااولیاءا...مسالت دارم.جناب اسکندری دست مریزادکه چنین یاد می دارید وادای دین می فرمایید.

  • سلام
    ممنون جناب اسکندری ، روحشان شاد یادشان گرامی

  • روحش شاد و یاد و نامش جاودان باد