A+ A A-

دانه های دانایی

نویسنده:  چاپ پست الکترونیکی

حکایت انار دوستی من بر میگرده به دوران کودکی، زمانی که یکی از جذابیت های فصل پاییز و مهرماه استرس آورش از جهت آغاز فصل مدرسه و درس و مشق خوردن انار های آبدار و خوشمزه بود.
جالب اینجاست که کلمه انار با دنیای کوچک کودکی مترادف با شهر ساوه بود. ولی گذر زمان و  بزرگتر شدن دنیای اطراف در ذهن من شهرهای دیگری رو هم با انار مترادف کرد. شیراز با انار دانه سیاه، خطه شمال با انار ترش و این اواخر هم ارسنجان با انواع انار ...
از زمانی که با انجمن ارسنجان آشنا شدم انار علاوه بر آنچه که از گذشته در ذهنم بود، همیشه منو یاد این انجمن و شهر ارسنجان هم میندازه.
چند روز پیش که به اتفاق دو تا از دوستان برای تحقیق میدانی راجع به یه پروژه به هایپر مال رفته بودیم به انبوهی از انار های بزرگ با طراحی های مختلف برخوردیم. مسابقه بزرگ "دانه های دانایی" عنوانی بود که مجتمع تهران مگامال برای این رویداد هنری انتخاب کرده بود. آنطور که در اطلاعیه معرفی این رویداد آمده بود قرار بر این است پس از اتمام آماده سازی این ۱۴۰ اثر در شهریور ماه ۹۴ در ۱۴۰ نقطه شهر تهران نصب شوند.

دیدگاه خود را درباره این نوشته با دیگران در میان بگذارید:

یا اگر در سایت عضو نیستید، می‌توانید به عنوان میهمان دیدگاه خود را بفرستید:

0
دیدگاه شما پس از تایید مدیر سایت نمایش داده خواهد شد.

افرادی که در این گفتگو هستند

  • دوست عزیز عالی بود. ممنونم:
    تنهایی تو را
    دست های من تاب نمی آورد
    "کافی ست انار دلت ترک بخورد"
    دانه دانه هاش
    بریزد در دهان من
    تا سرخی صدای خنده هام
    رنگ تو باشد
    خودت را از آغوش من نگیر
    آقای من!
    دنیا در دستان توست
    که آغاز می شود.

    عباس معروفی