Logo
چاپ کردن این صفحه

سخنی کوتاه در سوگ دانشوری از ارسنجان

نویسنده: 
سخنی کوتاه در سوگ دانشوری از ارسنجان

درحالی که آفتاب نیمه ی مرداد بر سینه ی تفتیده ی زمین می تابید، آهسته، آهسته، دانه های اشک بر رخسار می نشست. گروهی از جامعه ی علمی، فرهنگی ارسنجان و جمعیّتی در خور تحسین در کناری به انتظار مسافری ایستاده اند.

  مسافری آراسته به صفات جمال و کمال، فرزانه ای که مبادی آداب بود. علم آموزی که تا آخرین لحظه های عمرش دست از آموختن نکشید. عمرش هنوز به ۵۰ سالگی نرسیده بود که دفتر زندگیش بسته شد. شکوفه ی خنده بر لبانش جاری بود. در همان برخورد آغازین شیفته ی اخلاق ستودنی او می شدی. بیماری بر پیکرش هجوم آورده بود، اما جان آگاه و جوانش به روزگاران آگاه و جوانتر می نمود ولی چه حیف که طنین تیشه ی آشنای مرد گورکن غصّه ی مرا افزونتر کرد. همهمه ی مهرآمیز مردم ارسنجان و دوستانش در هوا پراکنده می شد. نعش وی بر سردست ها گویای رازی نهان بود که خود می دانست چه کرده است. دریغا که رخت سفر بر بست و سپید جامه به جایگاه خوبان پا نهاد. آری سخن از دکتر محمد حسین (امیر) نعمت اللهی است. در ایّامی که صاحب داروخانه بود، هیچ بیماری از حضورش نا امید برنگشت. شنیده بودم که همسرش در دوره بیماری همیشه ی ایّام در کنارش بود. بیماری او را بیماری خود می دانست و رشته ی الفت را تا آخرین نفس نگسست تا اینکه خواست لم یزلی بر این قرار گرفت تا وی را از آن دلداده ی عشق و محبت جدا نماید.برای عرض تسلیت نزد همسر وفادارش رفتم، ایشان اشاره کردند؛ نمی دانم چه رازی در کار است که روز مرگ دکتر با روز تولّد من یکسان است. در پاسخ گفتم او نیز تولّدی دیگر یافت. به راستی که بیت زیرین در وصف او می گنجد:

گرچه از هر ماتمی خیزد غمی               فـرق دارد ماتمی بـا ماتمی

این ضایعه را به استاد گرانمایه و خطیب توانا دکتر محمد علی نعمت اللهی و خانواده محترم تسلیت عرض می نماییم.
روانش شاد و با اولیا محشور باد
۱۷ مرداد ۱۳۹۴
ارسنجان
اکبر اسکندری

Template Design © Joomla Templates | GavickPro. All rights reserved.