A+ A A-

ارسنجان در سفرنامه

نویسنده:  چاپ پست الکترونیکی

هر سفرنامه ای را که ورق می زنیم، نام و نشانی از شهرهای استان، حتی روستاهایی که هنوز اصالت قدیمی را حفظ نموده اند آمده است. اما شگفت آور است که چرا ارسنجان جایگاهی در سفرنامه ها نیافته است؟ اگر بخواهیم بگوییم از راه های اصلی کشور دور افتاده است نمی تواند صحیح باشد، زیرا آبادی هایی معرفی می شوند که آنها نیز از شاه راه ها فاصله داشتند. اولین جایی که به کلمه ارسنجان برخورد می کنیم، مطلع قصیده ای است در ستایش سرهنگ محمد بن فرج نوآبادی در دیوان سنایی غزنوی و آن بیت زیرین است:

خجسته باد بهاری، بهار ارسنجان            بر آن ظریف سخی و  جواد و راد و جوان

ارسنجان در سفرنامه ابن حوقل (قرن چهارم) و سفرنامه المسالک و الممالک ابن خرداد به (قرن سوم ) و جغرافیای حافظ ابرو (قرن نهم)
هر سفرنامه ای را که ورق می زنیم، نام و نشانی از شهرهای استان، حتی روستاهایی که هنوز اصالت قدیمی را حفظ نموده اند آمده است. اما شگفت آور است که چرا ارسنجان جایگاهی در سفرنامه ها نیافته است؟ اگر بخواهیم بگوییم از راه های اصلی کشور دور افتاده است نمی تواند صحیح باشد، زیرا آبادی هایی معرفی می شوند که آنها نیز از شاه راه ها فاصله داشتند. اولین جایی که به کلمه ارسنجان برخورد می کنیم، مطلع قصیده ای است در ستایش سرهنگ محمد بن فرج نوآبادی در دیوان سنایی غزنوی و آن بیت زیرین است:

خجسته باد بهاری، بهار ارسنجان                     بر آن ظریف سخی و  جواد و راد و جوان۱

شاید عده ای بر این باور باشند که مگر سنایی به ارسنجان آمده است، در پاسخ می توان گفت: لازم نیست سنایی به ارسنجان آمده باشد، مگر فردوسی هزار و صد سال پیش به جهرم آمده است که در چند جای شاهنامه از جهرم یا گهرم پارسی نام می برد، کافی است که آوازه خوش آب و هوایی منطقه به گوش شاعر نامور ایرانی رسیده باشد. اکنون می خواهم بگویم نام ارسنجان و چند آبادی توابع در سفرنامه ابن حوقل و المسالک و الممالک ابن خرداد به و جغرافیای حافظ ابرو آمده است.
«کتاب هایی که در روزگاران گذشته درباره جغرافیای ایران نوشته شده و یا مطالبی در آنها راجع به جغرافیای این کشور می توان یافت خوشبختانه کم نیست و از این قبیل است. مسالک و ممالک ابن    خرداد به، مسالک و ممالک اصطخری، صوره الارض ابن حوقل، احسن التقاسیم مقدسی، صورت الارض خوارزمی، تاریخ یعقوبی، آثار البلاد قزوینی و معجم البلدان که همه به زبان عربی نگارش یافته و از این دسته کتاب ها، کتبی که به زبان فارسی نوشته شده است؛ کتب زیر را می توان نام برد: حدود العالم من المشرق الی المغرب (تألیف در ۳۷۲) تصحیح دکتر منوچهر ستوده، سفرنامه ناصر خسرو قرن پنجم، فارسنامه ابن بلخی پایان قرن پنجم، تاریخ سیستان، جهان نما، تاریخ طبرستان و نزهت القلوب حمد الله مستوفی قرن پنجم و اخیراً فارسنامه ناصری، مرآت البلدان و مراصد الاطلاع۲»
ابن حوقل در سال ۳۳۱ سفر خود را آغاز کرد و احتمالاً در سال ۳۶۷ پایان یافته است. در مقدمه این سفرنامه می خوانیم: ضبط نام های کشورها و ولایات و شهرها و دیه ها که اغلب فارسی هستند و در متن عربی، رنگ عربی به خود گرفته اند، همچنان حفظ شده است. منتها نام مصطلح در فارسی که با مراجعه به منابع دیگر به دست آمده، در داخل کمانک درج شده است. چون عبادان (آبادان) و نشوی (نخجوان) و جز اینها۳. در صفحه ۵۵ کتاب در ذکر آب و هوا و خاک فارس آمده است که: «در منطقه سردسیر نواحی اصطخر، بیضا، مائین، ابرج، کامفیروز، کرد، خلار، سروستان، اوسبنجان، ارد، رون، صرام، بازرنج، سردن، خرّمه، خیر، نیریز، ماشکانات، ایج، استهبان و ... بوان۴ که احتمالاً بوانات است، اقلید، سورمق». می دانیم که ارسنجان در کوره اصطخر واقع شده و در آن روزگار آبادی هایی که برشمرده شد جزء نواحی سردسیر اصطخر بوده اند و ارسنجان از این محدوده جدا نیست. همه ما به خوبی اسم خرامه را می دانیم امّا در اینجا خُرّمَه ثبت شده است بنابراین با عنایت به مطالب بالا می تواند این نتیجه عاید شود که اوسبنجان همان ارسنجان ماست که در نوشته ها صحیح یا به اشتباه به این صورت نوشته شده است. چند سال قبل با آقای دکتر منوچهر ستوده که از چهره های ماندگار جغرافیای تاریخی است و اکنون ۱۰۲ سال از عمرش می گذرد در این باره صحبت شد و این بزرگ مرد پذیرفتند که تردیدی در این نیست که اوسبنجان همان ارسنجان است.
در ذکر مسافات فارس، راه شیراز به سیرجان چنین آمده است: از شیراز تا اصطخر ۱۲ فرسخ و از آنجا تا قریه زیادآباد که از روستای خفرز (خبرز) که خبریز امروزی است ۸ فرسخ و از زیاد آباد تا کلودر (گلودر) که به نظرم جلودر است ۸ فرسخ. اینجا اشتباهی رخ داده است که جلودر قبل از زیاد آباد است و فاصله زیادآباد تا شهر اصطخر دقیقاً ۸ فرسخ است و از جلودر تا زیاد آباد ۸ کیلومتر است. و از آنجا تا قریه جوبانان (چوپانان) که دریاچه ای هم دارد ۶ فرسخ. این سفرنامه نویس با دقت تمام مسافت ها را بیان کرده است از زیاد آباد تا منطقه گمبان که در کنار دریاچه بختگان قرار دارد ۶ فرسخ است و از آنجا تا قریه عبدالرحمن که محدوده آباده طشک است باز ۶ فرسخ فاصله است. این سفرنامه نویس مسیر را ادامه می دهد تا به صاهک می رسد. این آبادی امروز چاهک نامیده می شود. در سفرنامه المسالک و الممالک۵ در ذکر آبادی های (راه اصطخر تا سیرجان شهر کرمان ) می نویسد از اصطخر تا حفر ۷ فرسخ، از حفر تا دریاچه بختگان ۵ فرسخ، از دریاچه بختگان تا اُسبِنجان ۷ فرسخ، از اِسبِنجان تا ده آس ۴ فرسخ، از ده آس تا صاهک (چاهک) بزرگ ۶ فرسخ و ... با کمی تأمل و دقت می توان پی برد که در این سفرنامه که در حدود ۱۲۰۰ سال پیش نوشته شده است نام ارسنجان، اُسبِنجان ثبت شده است.۶
در این سفرنامه بعضی از اعلام جغرافیایی که امروز به صورت دیگری نوشته شده این چنین است: اصبهان (اصفهان) طَبَسَین (طبس) خَرانَه (خرانق) ابرکویه (ابرقو) بیمند کرمان (میمند)، کُرم (کَرَم، که ۴ فرسخی فسا هست و امروزه به تنگ کَرَم مشهور است) دارابجرد یا دارابگرد (داراب)، اسبیذرود (سفید رود)، گور (فیروز آباد)، خبر (خفر جهرم)... (قیر)، جَهرَم (جهرُم)، ایرج (ابرج)، خرمه (خرامه)، خَبر (منطقه خفرک یا خبریز ارسنجان)
همچنین در سفرنامه ها نام بعضی از آبادی ها باز به این صورت آمده است: کاشان (قاسان)، کوه دنباوند (دماوند) بردشیر (بردسیر)، کوه بیستون (بهستون)، چوپانان یا باسفویه در قرون وسطی به قسمت شمالی دریاچه بختگان گفته می شد، مقدسی سورمق را جرمق آورده است (لسترنج، ص ۳۰۳)، (ابن حوقل ص ۲۶۶)
باز برای مثال نام مشکان که از توابع شهرستان نیریز است در کتب جغرافیایی با عنواین مختلف آمده است:
در حدود العالم صفحه ۱۳۵ ماشکانات و اصطخری: ماسکانات، مقدسی: مسکنات، معجم البلدان: ماسکنات، نزهت القلوب: میشکانات. یک آبادی در پنج سفرنامه به پنج صورت نوشته شده است.
نام ارسنجان در جغرافیای حافظ ابرو آمده است. وی نوشته است، امیرزاده پیرمحمد در اوایل شهور اثنی عشر و ثما نمایه ]۸۱۲[ با لشکری آراسته، عزیمت کرمان کرد. چون به منزل دو چاهه  که میان ارسنجان و سه چاهان  است، نزول افتاد. نیم شبی حسین شربتدار که مربی تربیت او بود از فضله ی انعام او نشو و نما یافته، از مرتبه شربتداری به سرداری رسیده، با جماعتی بی باکان ناپاک دست یکی کرده امیرزاده پیرمحمد را شهید کردند. بنابر تصریح فصیح خوافی روز یکشنبه سوم شوال سال ۸۳۳ هجری قمری هنگامی که در رکاب شاهرخ از آذربایجان به خراسان معاودت می کرد، در موقع سرچم، نزدیک زنجان] حافظ ابرو[ بدرود حیات گفت و جسدش را به زنجان بردند و نزدیک مزار اخی ابوالفرج رنجانی به خاک سپردند. خواندمیر در ذکر تاریخ و محل مذکور بدین بیت استناد جسته است:
به سال هشتصد و سی و چهار در شوال                      وفات حافظ ابرو به شهر زنجان است
امّا در شهریور ۱۳۸۳ سفری با خواف داشتم،  قبر حافظ ابرو و چند نفری دیگر در فضایی که پر از گل های رنگارنگ بود آنجا بود. و برای این مدعا عکسی را که در جلو در ورودی آرامگاه گرفته ام در معرض دید بینندگان قرار می دهم و شاید این آرامگاه یادمان وی باشد. الله اعلم
در پایان دو مطلب دیگر درباره قدیمی بودن ارسنجان خواهم آورد. در چاه شماره ۱۰۳ قنات عایشه خرده کَوَل هایی (دس) بیرون آمد که براساس آزمایشگاه پایگاه میراث فرهنگی بم مربوط به ۱۸۰۰ سال قبل یعنی دوره پارتی هاست. یا طبق گزارش گل نوشته های کشف شده بر خزانه و باروی تخت جمشید در زمان هخامنشیان شهری مهم و آباد به نام Tukras توکرس در محل ارسنجان کنونی قرار داشته است. این شهر از یک طرف با شهر هخامنشی «ماتزیس» (Matezzis) و از سویی دیگر با شهر «پارمیزان» (Parmissan) پیوند داشته است. دکتر عبدالحمید ارفعی عقیده دارد که چون شهر توکرس در فاصله نه چندان دور از شهر ماتزیس و احتمالاً در یک منزلی آن قرار داشته و از سویی دیگر با شهرهای جنوبی مرتبط بوده پس بهترین مکانی که می توان انتظار یافتن آن را داشت بخش توابع ارسنجان است.
در پاییز ۱۳۸۵ با استاد ایرج افشار و دکتر تورج دریایی مورخ و استاد تاریخ دانشگاه واشنگتن که رشته تخصصی وی درباره عهد ساسانیان است به دیدن حوض بی بی رفتیم، ایشان تأکید کردند که این اثر مربوط به دوره ساسانیان است. با استاد احمد اقتداری و چند نفر دیگر از مورخان، چند سال قبل به تماشای گمبان (گمبون) رفتیم، وی بر این باور است که اینجا یکی از معابد آناهیتا می باشد و مربوط به دوره ساسانیان است و بر آن بود که مطلبی برای این محیط بنویسد، امّا کهولت سن دیگر اجازه نداد.
پس چگونه می تواند در قرن سوم یا چهارم در دوره زندگانی ابن خرداد به و ابن حوقل ارسنجانی وجود نداشته باشد، تا چه قبول افتد و چه در نظر آید، که بضاعت همین است و بس.
اکبر اسکندری

Anjoman Arsanjan 150908 01

Anjoman Arsanjan 150908 02

گمبون، نگارنده با دکتر تورج دریایی، پاییز ۱۳۸۵

Anjoman Arsanjan 150908 03 

آرامگاه حافظ ابرو، شهر خواف، خراسان جنوبی، شهریور ۱۳۸۳

Anjoman Arsanjan 150908 04 

جغرافیای حافظ ابرو ، صفحه ۳۳۴، نام ارسنجان در پارگراف دوم آمده است.

 

توضیحات:

۱- دیوان سنایی غزنوی، تصحیح مدرس رضوی، ص ۴۴۷
۲- سفرنامه ابن حوقل، ترجمه دکتر جعفر شعار، ص ۸.
۳- همان، ص ۱۵.
۴- باید توجه داشت که این بوان با  بوّان ممسنی که جزء جنات اربعه است اشتباه نشود، چون بوّان در منطقه نسبتاً گرمسیر و جز کوره قباد خور است. سه جنت دیگر سغد، نهر اُبله (در نزدیکی بصره) و غوطه دمشق است که از همه زیباتر و خوش تر است. در جغرافیای حافظ ابرو، بوان با مروست همراه آمده اند و فاصله ی بوان تا مروست ۸۰ کیلومتر است.
۵- ابوالقاسم عبیدالله بن عبدالله بن  خرداذ به، سال تولد وی معلوم نیست. بعضی تولدش ۲۰۵ هجری قمری / ۸۲۰ میلادی و سال فوتش را ۳۷۲ هجری قمری و ۳۰۰ دانستند. نژاد ایرانی داشته و جدش چنانکه از نام او پیداست، زرتشتی بوده است.
۶- المسالک و الممالک اثر ابن خرداد به ، ترجمه دکتر حسین قرچانلو، چاپ اول، ۱۳۷۰.
۷- دو چاهه که امروز دو چاهی نامیده می شود، در پشت کوه های شمال سرپنیران، میانه تنگ لای فوتک و حسین آباد دوگوش (خر مرده) واقع است که محل ییلاق تیره ای از عرب های لبردانی از طایفه غنی است. اکنون که فصل بهار است حدود ۵۰ خانوار کوچ رو آن جا هستند.
۸- سرچهان است که در فاصله ی ۵۰ کیلومتری ارسنجان است و آبادی های مهم آن عبارتند از: کره ای (مرکز بخش)، حسامی، ده زیارت، مروشکان، توجردی، نویه، بند نو، برازجان، قنات ابراهیم (قلعه گیشنی)، ابونصر، قنات سرخ، دوست آباد (دوچغه)، حسین آباد دو گوش و باغ صفا (باغ سیاه) است.
۹- تاریخ ادبیات در ایران، جلد چهارم، تألیف دکتر ذبیح الله صفا، ص ۴۸۷-۴۸۸.
۱۰- پارسه، تاریخ فارس، شهرها و روستا های آن، جلد اول، ص ۳۶۴، تحقیق و تالیف : سید رزاق امیری، ۱۳۹۱.

دیدگاه خود را درباره این نوشته با دیگران در میان بگذارید:

یا اگر در سایت عضو نیستید، می‌توانید به عنوان میهمان دیدگاه خود را بفرستید:

0
دیدگاه شما پس از تایید مدیر سایت نمایش داده خواهد شد.
  • دیدگاهی وجود ندارد