Logo
چاپ کردن این صفحه

دوشنبه های ادبیات: به مناسبت سالگرد درگذشت استاد دکتر مهدی حمیدی شیرازی

نویسنده: 
دوشنبه های ادبیات: به مناسبت سالگرد درگذشت استاد دکتر مهدی حمیدی شیرازی

دکتر مهدی حمیدی شیرازی استاد برجسته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران در سال ۱۲۹۳ خورشیدی در شیراز جنت طراز بر این ورطه ی هولناک زندگی گریست و چشم به جهان گشود. پدرش سید محمد حسن ثقه الاعلام از رجال شیراز بود که به نمایندگی از طرف مردم شیراز، در دوره اول به مجلس راه یافت. مادرش خانم سکینه آغازی، دختر حاج محمد حسین خان ارسنجانی است. دایی هایش میرزا محمود خان ملقب به «آغاز» و میرزا مصطفی خان ندیم باشی ملقب به «انجام» بودند که در سرودن شعر دستی داشتند و در چنین خانواده ای دکتر حمیدی زاده شده است.


دکتر مهدی حمیدی شیرازی استاد برجسته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران در سال ۱۲۹۳ خورشیدی در شیراز جنت طراز بر این ورطه ی هولناک زندگی گریست و چشم به جهان گشود. پدرش سید محمد حسن ثقه الاعلام از رجال شیراز بود که به نمایندگی از طرف مردم شیراز، در دوره اول به مجلس راه یافت. مادرش خانم سکینه آغازی، دختر حاج محمد حسین خان ارسنجانی است. دایی هایش میرزا محمود خان ملقب به «آغاز» و میرزا مصطفی خان ندیم باشی ملقب به «انجام» بودند که در سرودن شعر دستی داشتند و در چنین خانواده ای دکتر حمیدی زاده شده است. اما دست تقدیر روزگار سایه مهر و محبت پدر را بعد از دو سال و نیم از حمیدی گرفت و در دامن مادر فرهیخته و دانش آموخته خود پرورش یافت. خانم سکینه آغازی، فرزند را در دبستان شعاعیه نام نویسی کرد. بعد از پایان دوره ابتدایی، دوره متوسطه را در دبیرستان شعله یا بنا به گفته عده ای در دبیرستان سلطانی شیراز گذراند. در سال ۱۳۱۳ به دانشسرای عالی تهران وارد و در سال ۱۳۱۶ موفق به گرفتن لیسانس در رشته زبان و ادبیات فارسی گردید و در بین تمام دانشجویان دوره ی خود حائز رتبه اول شد. در سال ۱۳۱۷ که مشغول گذراندن دوره سربازی در تهران بود؛ نخستین مجموعه شعر خود را با عنوان شکوفه ها منتشر کرد. دکتر حمیدی بعد از دوران سربازی برای تحصیلات عالیه وارد دانشگاه تهران شد و با استادان برجسته ای، چون دکتر ذبیح الله صفا، دکتر پرویز ناتل خانلری، دکتر منوچهر ستوده و دکتر مصطفی مقربی در دوره ی دکتری همکلاس بود و در محضر استادان به نامی درس خواند. عربی، فاضل تونی، فسلفه کاظم عصّار، ادبیات فارسی بدیع الزمان فروزان فر، انگلیسی از وحید الملک شیبانی و ادبیات انگلیسی را از فاطمه سیاح آموخت.
دکتر حمیدی در سال۱ ۱۳۲۸ از پایان نامه دکتری خود با عنوان "شعر در عصر قاجار" با راهنمایی، بدیع الزمان فروزان فر و مشاوره ی، احمد بهمنیار و سعید نفیسی دفاع کرد.
دکتر حمیدی از زمانی که سرودن شعر را آغاز کرد، با نیما، شاملو و طرفداران شعر نیمایی پیوسته درگیر بود و در این راه دوستان و مخالفان زیادی داشت. در مقدمه ی کتاب مرگ قو که منتخب اشعار اوست، استاد دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی چنین می نگارد: «حمیدی نیز مانند شهریار دوستان افراطی فراوان داشت و دشمنان تندرو بسیار؛ از یک سوی امثال عبدالرحمان فرامرزی – که چندان هم شعر شناس نبودند- او را بزرگترین شاعر چند قرن اخیر می شمردند و از سوی دیگر شاعران نو پردازی از نوع شاملو، او را بر دار شعر خویش آونگ می کردند و در آب های دوردست قرون با جانوری تک یاخته اش می سنجیدند. شاعران طرفدار حمیدی کسانی بودند از نوع حمیدی، فیرزوکوهی و حبیب یغمایی و پژمان بختیاری و شاعران مخالف او امثال شاملو و اخوان ثالث و نیما یوشیج.»
 « استاد مجتبی مینوی به مناسبتی، در یکی از کتاب های خویش، به تعریض گفت: این مردمی که از ادبیات عالم جز چند ترجمه بی ارزش از قبیل بینوایان ندیده اند، چنین دعواها دارند! شاید اگر اطلاعاتشان بیشتر بود، خجالت می کشیدند که اسم بزرگان را به قلم بیاورند. این شاعر را شاید کسی دست انداخته است، اما بیشتر احتمال این می رود که آنچه به او گفته اند مخلوق ذهن  مغرور شخص او باشد. اگر کسی و از روی اعتقاد سخنی به او گفته است احمقی بوده است؛ ولی شاعر چرا باور کرده است؟! و در این داوری استاد مینوی، حمیدی را سخت رنجیده خاطر کرد تا سرانجام در حاشیه مقدمه ی جلد سوم "دریای گوهر" خویش که سفینه ای است از نظم و نثر و ترجمه عصر حاضر، نوشت: ... اگر کسانی آثار خود را در جلد اول و دوم و سوم این کتاب نمی بینند نباید این امر را حمل بر غرضی کنند و باطناً به این علّت  و ظاهراً به عناوین دیگر، محرمانه یا علنی، از من گله و شکایت نمایند؛ زیرا […] نگارنده هیچ تعهد و نامه ای به کسی نسپرده ام که هر آدمی را که با نوشتن یا گفتن آشنایی مختصری داشته باشد بشناسم...
از جمله یکی از هم قطارهای بنده به نام آقای مجتبی مینوی که در یکی از دانشکده ها هم سمت معلمی دارند به علّت همین توقع از بنده آزرده خاطر شده اند. در صورتی که نگارنده از حق عظیمی (!) که ایشان به گردن ادبیات فارسی دارند بی خبر نیستم و مخصوصاً می دانم که مشارالیه اولین محققی هستند که در حالت خاصی از کشف و شهود به اصالت لغت «دشمنایگی» پی برده و در این باب پس از مخابره هایی با لندن مقاله ی بسیار جامعی هم مرقوم داشته اند و بنده هم در جلد خاصی از این کتاب که وقف بر آثار مورّخین و محققین و متتبعین است نام ایشان را در ضمن شاگردان مکتب مرحوم علامه قزوینی و استاد دهخدا و در صدر پیروان استادان مورّخ  و محقق و متتبعی از قیبل استاد عباس اقبال و استاد بهمنیار و استاد همایی و استاد نفیسی، به اضافه چند فقره از مقالات فاضلانه ای که از خاطر ایشان تراوش کرده است آورده ام و انشاالله به زودی به طبع خواهد رسید و در هر حال عقیده صادقانه بنده در باب نام برده این است که ایشان برای خود آدمی هستند، به تمام فنون متروکه ی نگارش و ترجمه ذاتاً و عملاً وارد و بصیر و مخصوصاً در امور عکسبرداری از نسخه های کهن و منحصر به فرد، حقاً و در حد خود، مانند همان نسخه های کهن، بی مثل و کم نظیر و من نیز قول می دهم که پیش از انتشار آن کتاب هم فرصت مناسبی بدست آورم و ایشان را چنانکه شاید و باید معرفی کنم۲.
در اینجا بعضی از اشعار امواج سند با داستان فرود در شاهنامه و مرگ سلطان جلال الدین خوارزمشاه که در کتاب نفثه المصدور رقم خورده است مقایسه می شود و آفرینش زیبایی ها را خود بنگرید. دکتر حمیدی عشق وطن خواهی را با توجه به لشکرکشی مغولان در شعر امواج سند به تصویر کشیده است، تصویری هنرمندانه و اشک آور.

ز رخسارش فرو می ریخت اشکی
بنـای زنـدگی بــر آب می دیـد
در آن سیماب گـون امواج لرزان
خیال تازه ای در خواب می دید
****
شبی آمد کـه می باید فـدا کرد
بــه راه مملکت فــرزند و زن را
به پیش دشمنان استاد و جنگید
رهـانـد از بند اهـریمن وطـن را
***

پس آنگه کودکان را یک به یک خواست
نــگــاهی خشــم آگیـن در هــوا کرد
بـــه آب دیــده اول دادشــان غســل
سپـس در دامــن دریـــا رهــا کــرد
***
زنان چون کودکـان در آب دیدند
چو موی خویشتن در تـاب رفتند
وز آن درد گــران بــی گفته شاه
چــو ماهـی در دهـان آب رفتند

نگاه به چارپاره های زیبای فوق، انسان را به یاد داستان فرود پسر سیاوش می اندازد. آنگاه که زخمی شده بود و همه به سوز دل می گریستند. مادرش، "جریره"، برای اینکه دشمنان، گنج ها و اسب ها را به تاراج نبرند ؛ خود همه را از میانه برکند و خدمتکاران نیز همه خویشتن را از پای درآوردند.

پرستندگان۳ بــر سر دژ شدند                           همه خویشتن بــر زمین بـر زدند
یکی آتشی خـود "جریره" فروخت                          همه گنـج هـا را بـه آتش بسوخت
یکی تیغ بگرفت زان پس بـه دست                         در خــانــه تــازی اسبــان ببست
شکمشان بــدّریــد و ببریــد پـی                          همی ریخت از دیده خونابه و خوی
ببامــد بــه بـــالین فــرخ فــرود                         یکـی دشنه بــا او چـو آب کبـود
دو رخ را بــه روی پسر بــر نهـاد                            شکـم بــردریـد و برش جان بداد

دکتر حمیدی در شعر امواج سند زوال دوره خوارزمشاهی را اینگونه به تصویر می کشد:

نهــان مـی گشت روی روشن روز
بــه زیــر دامـن شب در سیــاهی
در آن تاریک شب می گشت پنهان
فــروغ خــرگــه خــوارزمشاهـی
***
دل خوارزمشه یک لمحه لرزید
که دیــد آن آفتاب بخت خفته
ز دست تــرکتــازی هـای ایّام
به آبسکون شهی بی تخت خفته

شهاب الدین محمد خُرَندِزی زیدری نسوی در کتاب نفثه المصدور در رثای سلطان جلال الدین خوارزمشاه چنین می نگارد:
«آفتاب بود، که جهان تاریک را روشن کرد، پس به غروب محجوب شد. نی، سحاب بود، که خشکسالِ    فتنه ی زمین را سیراب گردانید. پس بساط درنوردید. شمع مجلس سلطنت بود، برافروخت، پس بسوخت، گلِ بستان شاهی بود، باز خندید، پس بپژمرید. چرخ آشفته بود، بیارمید، پس برآشفت. مسیح بود، جهان مرده را زنده گردانید، پس به افلاک رفت ... این حسرت نه از آن جمله است که به زاری و نوحه گری داد آن توان داد. آسمان در این ماتم، کبود جامه، تمام است. زمین در این مصیبت، خاک بر سر بس است. شفق به رسم اندوه زدگان رخسار به خون دل شسته است. ستاره بر عادت مصیبت رسیدگان بر خاکستر نشسته است. صبح در این واقعه ی هایل اگر جامه دریده است، صادق است. ماه در این حادثه مشکل اگر رخ به خون خراشیده به حق است. سنگین دلا کوه! که این خبر سهمگین بشنید و سر ننهاد و سرد مهرا روز! که این نعی۴  جان سوز بدو رسید و فرو نایستاد. سحاب، در این غم اگر به جای آب، خون بارد، به جای خود است. دریا در این ماتم، اگر کف بر سر آرد، روا است. آفتاب را، مهر، چون شاید خواند، که بعد از او برافروخت. شفق را شفیق نشاید گفت که دلش نسوخت.
سرانجام اشعه های آفتاب عمر دکتر حمیدی در روز ۲۳ تیرماه ۱۳۶۵ در تهران به خاموشی گرایید و این مرد جنجال آفرین شعر پارسی، برای همیشه ی ایّام لب فرو بست و جسد او را به شیراز انتقال داده و با حضور جمعی از استادان دانشکده ادبیات شیراز و دیگران به خاک سپرده شد.

اکبر اسکندری – نسرین اسکندری

 

Anjoman Arsanjan 150913 01

دکتر حمیدی در حال سخنرانی

 

Anjoman Arsanjan 150913 02دکتر حمیدی

 

Anjoman Arsanjan 150913 03از راست ۱- دکتر منصور رستگار فسایی ۲- ؟ ۳- دکتر مهدی حمیدی شیرازی ۴- صدرالدین محلاتی

 

Anjoman Arsanjan 150913 04همسر دکتر مهدی حمیدی شیرازی، عصمت افخم ملقب به ناهید حمیدی متولد ۱۳۰۶
این عکس در روز ۳۰ فروردین ۱۳۹۴۰در منزل ایشان، تهران، برداشته شد

 

Anjoman Arsanjan 150913 05نقاشی از چهره دکتر مهدی حمیدی

توضیحات:

۱- در کتاب اشک معشوق ص ۶۴۹ اخذ دکتری حمیدی ۱۳۲۵ آمده است.
۲- مقدمه ی کتاب مرگ قو، منتخب اشعار، دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی
۳- خدمتکاران
۴- خبر مرگ

Template Design © Joomla Templates | GavickPro. All rights reserved.