جلسه اعضای واتس اپ انجمن دانش اموختگان در تاریخ ۲۰ شهریور(متن و گزارش تصویری)

بنام خداوند جان و خرد  كه از اين بر تر انديشه بر نگذرد
بيا تا قدر يكديگر بدانيم / كه تا ناگه ز همديگر نمانيم
غرض ها تيره دارد دوستي را / غرض ها را چرا از دل نرانيم

كريمان جان فداي دوست كردند / سگي بگذار ما هم مردمانیم  
چو بر خاكم بخواهي بوسه دادن / رخم را بوسه ده اكنون همانيم .
اگر تيغ ببارند جز از مهر نگوييم /  وگر تلخ بگويند سخن از شكر اريم
و بعد گواه مي گيرم خورشيد را / از درياهاي كينه گذشتم / بي انكه تر شده باشم .

ميخواهم از نام انجمن اغاز كنم : دانش اموختگان ، دانش كه به همراه ازادگي و دين و مروت بنده ي درمشان نتوان كرد  ( ناصر خسرو ) . دانش كه بار و برش به زير أوردن چرخ نيلوفري است . دانش كه نقطه ي اغازش پرسش است و پرسش و پرسش ، شك است و شك و شك . شك بي وقفه در بنيادهاي خود و  جستجو و پژوهش بي وقفه ،
چنگ اويختن به واقعيت هاي عيني بدقت جمع اوري شده ، بدقت هماهنگ شده ، محاسبه شده و جمع بندي شده ؛
پس انگاه كشف قانونمندي هاي حاكم بر كائنات و پديده ها ، پس انگاه كاربرد قانونمندي هاي كشف شده در غلبه بر جبر . غلبه بر جبر كه يعني اختيار .
دانش كه يعني اختلاف و تفاوت نظر ، در ان ، نه تنها كينه و نفرت نيست ، كه افرينش است و خلق كردن . زيرا داوري هست كه خطا در ذاتش نيست . داوري هست كه معترض ندارد  :  داور عينيت ، داور به چشمان خود اعتماد كنيد ( گاليله به كشيشان ميگفت )  ، داور با گوش هايتان بشنويد ، ... با ديگر حواستان حس كنيد ، داور بيايبد متر كنيم ، وزن كنيم ، اندازاه بگيريم ...
حالا اين را تركيب كنيد با عشق ، با انسان زاده شدن كه :
" ...من به هيات ما زاده شدم ، به هيات پر شكوه انسان / تا در بهار گياه به تماشاي رنگين كمان پروانه بنشينم / غرور كوه را دريابم و هيبت دريا را يشنوم  / تا شريطه ي خود را بشناسم  و جهان را
بقدر همت و فرصت خويش معنا دهم  / كه كارستاني از اين دست / از توان درخت و پرنده و صخره و ابشار
بيرون است.
انسان زاده شدن تجسد وظيفه بود :
توان دوست داشتن و دوست داشته شدن
توان شنفتن
توان ديدن و گفتن
توان اندهگين و شادمان شدن
توان خنديدن به وسعت دل ، توان گريستن از  
سويداي جان
توان گردن به غرور بر افراشتن ، در ارتفاع شكوهناك فرو تني ،
توان جليل به دوش بردن بار امانت ،
و توان غمناك تحمل تنهايي ،
تنهايي ،
تنهايي ،
تنهايي عريان .
انسان
دشواري وظيفه است . " *
حالا اين را تركيب كنيد با همشهري بودن و خويشاوند بودن و رگ و ريشه بودن
براستي كه تركيب زيبايي است ، پس براستي جز از مهر نگوييم ،  تفاوت و اختلاف نظر را درجا به داور بي چون و چرا ببريم ،
شيوه ي علمي پاسخ به پرسش ها منشورمان باشد ، با منطق گفتگو كنيم ، با سند و مدرك نقل كنيم و امانتداري كنيم در نقل قول ها .
در اين چارچوب ، اختلاف نظر و ديدگاه يعني خلاقيت  نه دلخوري ، يعني دوستي بيشتر ، نه دشمني ؛ يعني سازندگي ، نه تخريب .
در اين چارچوب ، عشق و دوستي ملات رابطه ها خواهد بود ؛ و فضاي خنديدن به وسعت دل ، در شادي ها ، و گريستن از سويداي جان ، در همدردي ها .
( خوب ، اين از اين قسمت . اين قسمت را با طنين كف زدني پر شور ( بقول فروغ ) تأييد كنيد ، تا بروم سر قسمت ديگر !
* نقل شعر از  : در  استانه - شاملو
و اكنون چند شعر از شعرهاي طنز اكبر إكسير ، براي خنده بر لب ها تان !

موضوع ديگر، بحث اين بود كه " انجمن دانش اموختگان ارسنجان " يكي از دغدغه هايش ، و بلكه دغدغه ي اصلي اش ، بايد ارسنجان باشد ، و پيشرفت ان ( به اتفاق آراء تصويب شد ) !
خوب ، چند محور ميتوان براي ان در نظر گرفت :
١- تاريخ ارسنجان :
- ادامه ي پژوهش هايي كه تعدادي از عزيزان پژوهشگر اغاز كرده اند و كار كرده اند : قدمت ، سير تحول از بعد اقتصادي ، سياسي ، روابط توليدي( روابط مالكيت و كار )  و نيروهاي توليدي و شيوه ي توليد و انواع توليدات ، سوابق انديشگي و علمي ، بافت معماري و دگرگوني هاي ان و از جمله تهيه ي ماكت بافت كهن ( پيش از خيابان كشي )
٢- وضعيت كنوني اقتصاد ارسنجان ، اوضاع طبيعي و اب و هوايي ، مطالعه پويايي جمعيتي ، مطالعه ي پويايي اقتصادي و اجتماعي .
٣- طرح هاي توسعه اي ، كه به درستي ، در پيشنهادها و پست هاي عزيزان طرح شد : گردشگري و توسعه ي مراكز علمي و پژوهشي بود . نيز مطالعه ي طرح هاي كشاورزي ، درختكاري و احياء جنگل و مرتع ، كه باكمترين ميزان اب امكان پذير باشد و حركتي باشد در جهت توقف برداشت از سفره هاي در حال مرگ اب زير زميني .
نيز مطالعه ي امكان احداث كارگاه هاي كوچك ، تا مقياس خانگي ، بر رسي امكان توسعه ي صنعت بسته بندي و نگهداري ميتواند در دستور كار انجمن قرار گيرد و نشست هاي دوره اي بر گزار شود .
-----
دغدغه ي زادگاه و محل داشتن ، اما ، در پست هاي أعضاء هم عنوان شد ، به درستي ، كه از چالش هاي موجود جامعه ، در مقياس ملي ، جدا نيست ؛ سهل است ، بدون درك ان چالش ها و اشراف بر انها گام برداشتن در بهبود و توسعه ي زادگاه و زيستگاه ناممكن است.