A+ A A-

دوشنبه های ادبیات - دو غزل زیبا از اللهیار خادمیان

نویسنده:  چاپ پست الکترونیکی

یک نقطه ریز

هشدار ،که ره دور و سفرحادثه خیز است

پا رویِ خطِ تیغِ پُر از خون و ستیز است

یک نقطه ریز

هشدار ،که ره دور و سفرحادثه خیز است

پا رویِ خطِ تیغِ پُر از خون و ستیز است

خالی زخطر نیست، لب چون لبه ی تیغ

هر حادثه آبستن یک نقطه ی ری

قبل از که زنی مُهر به طومار بیاندیش

خون چه کسی رنگ دوات سر میز است

خارست که بر پرچم تو صورت گل زد

زارست ولی خوار مگیرش که عزیز است

خود خواهی و ، بد بینی و ، دیگر نپسندی

افسوس که ویرانگری از این دو سه چیز است

فریا د از آن خانه که فکر زن و مردش

مشغول به یک تو طعه ی عهد گریز است

دنیای کمالست همین دفتر تفریح

دریا ی بلوغ است چه کس اهل تمیز است

 

دولت فقر

نیستم غافل اگر نانی به دست آورده ام

دانه را با قیمتِ جانی به دست آورده ام

بسترِ امواج و میدان ِ حوادث بوده ام

زندگی را رویِ طوفانی به دست آورده ام

سالها با خواهشِ نا خویش بودم در ستیز

عشق را با اندک ایمانی به دست آورده ام

نفس را با شعله ی وجدان خود آتش زدم

تازه از خود ذره انسانی به دست آورده ام

ساختم با اشک و خونِ دل سرای مهر را

شادی از ترمیمِ ویرانی به دست آورده ام

خنده زد هر نا کسی حال پریشان مرا

هر چه دارم از پریشانی به دست آورده ام

در میان آتش نسیان فرا موشم مکن

سوختم تا اشک سوزانی به دست آورده

بند بند دل به بند بندگی گردن نهاد

از همین نخ اندک عر فانی به دست آورده ام

شهرت آوردم، اگر چه نیستم از ایلِ نام

نام را از مشقِ پنهانی به دست آورده ام

مر حبا بر دولتِ فقری که سلطا نت کند

خط زدم خود را، که پایانی به دست آورده ام

دیدگاه خود را درباره این نوشته با دیگران در میان بگذارید:

یا اگر در سایت عضو نیستید، می‌توانید به عنوان میهمان دیدگاه خود را بفرستید:

0
دیدگاه شما پس از تایید مدیر سایت نمایش داده خواهد شد.
  • دیدگاهی وجود ندارد