A+ A A-

گزارش‌های شرکت‌کنندگان از گردهمایی کارآفرینی در شیراز (گزارش چهاردهم)

نویسنده:  چاپ پست الکترونیکی
گردهمایی کارآفرینی انجمن دانش‌آموختگان ارسنجان در شیراز
گردهمایی کارآفرینی انجمن دانش‌آموختگان ارسنجان در شیراز

گردهمایی بزرگ خانوادگی ارسنجانی‌ها با موضوع کارآفرینی در بیست و سوم خردادماه ۱۳۹۳ همزمان با نیمه شعبان در شیراز برگزار شد. گزارش‌های شرکت‌کنندگان در این همایش در ادامه می‌آید. این صفحه با گزارش‌های تازه به‌روزرسانی خواهد شد.

لطفا گزارش‌ها و تصویرهای خود از این مراسم را به آدرس ایمیل انجمن بفرستید تا در وب‌سایت انجمن منتشر گردد.

 

 

 

 

 

 گزارش چهاردهم

سلام
آن جمعه گذشت اما خاطراتش نگذشت. هنوز حال‌و‌هوای آن از سرم بیرون نرفته است. همه اقوام ارسنجانی و حتی روستاییان نجیب وخونگرم از پیر و جوان، زن و مرد، کوچک و بزرگ آمده بودند. مهربانی و همدلی در وجود همه موج می‌زد. نمی‌دانم در این سال‌ها چه‌کسی می‌خواست من و تو ما نشویم اما طفلکی نمی‌دانست که من و تو  سمبل ما شدنیم همچون دانه‌های ترش و شیرین انار با نظم و ترتیب در پوششی نرم به نام انار، یعنی انجمن دانش‌آموختگان ارسنجان. آری همه دور هم جمع شده بودند تا دست به دست هم دهند به‌خاطر یک هدف بزرگ یعنی پیشرفت شهرستان زیبایمان ارسنجان.

در زیر برداشت‌های  شخصی خود از گردهمایی را می‌نویسم:
در آغاز جلسه از لحظه ورود میهمان‌ها به سالن تا لحظه آخر یعنی خروج از سالن همه چیز عالی بود. باز هم از دست‌اندرکاران تشکر می‌کنم.
از زمان ورود شروع می‌کنم: خوش‌آمدگویی به میهمانان، پذیرایی از آنان و سالن گردهمایی که واقعا برازنده شخصیت ارسنجانی‌ها بود. عکاسی خانم امیرعلایی از میهمانان  کار بسیار جالبی بود زیرا به همه این احساس دست داده بود که حضورشان برای میزبان مهم است. همان‌طور که در بخش اول تصاویر می‌بینید، بعد از سلام و احوال‌پرسی میهمانان با یکدیگر و نشستن در جایشان، همه منتظر یک لحظه خاص بودند و انتظارش را می‌کشیدند. جلسه شروع شد بعد تلاوت قرآن سرود ملی خوانده شد همه از جایشان بی‌اختیار بلند شدند همه احساس غرور می‌کردند. صحبت‌های جناب دکتر حسینی در مورد اهداف انجمن و خانم رحیمی در مورد پوستر انجمن کافی و دربرگیرنده اهداف انجمن بود. نکته دیگری که در تصاویر می‌توان یافت این‌که پوستر انجمن روی میزها به حالت خود بسته بود. به نظر من اگر به صورت یک عکس ایستاده چاپ شده بود و حتی سر میزها گذاشته شده بود بهتر بود، زیرا میهمانان می‌توانستند این عکس را در منزل یا روی میز کار خود در معرض نمایش بگذارند و نظر افراد دیگر را نیز جلب کنند. این پوستر برای نصب در مکان‌های عمومی عالی است. اجرای شعر خانم هاشمی هم جالب بود چون به کودکان هم بها داده شد. سخنرانی حاج رضا ابراهیمی کم‌کم ذهن‌ها را برای بحث کارآفرینی آماده کرد تا این‌که لحظه مورد نظر فرا رسید. منظورم سخنرانی مهندس نصیری در مورد بحث کارآفرینی است. بله کارآفرینی: این نه تنها مشکل شهر ما بلکه می‌شود گفت که یک مشکل جهانی است و برای حل آن نیاز به کمک همه اقشار یک جامعه می‌باشد، هم دانش‌آموخته و هم غیردانش‌آموخته. همه در جایشان میخ‌کوب نشسته بودند. گوش‌ها و نگاه‌های همه تیز شده بود. مردم صحبت‌های جالب و جدید می‌شنیدند. صحبت‌ها کوتاه و مفید و کاربردی بود. شاید بهتر باشد در قسمت دانلودها قرار گیرد. البته باید بگویم تنها عیب این گردهمایی میکروفون و توزیع صدا به قسمت‌های مختلف سالن بود، چون این صدا بود که همه را به خود جلب می‌کرد. اما زمان اجرای موسیقی سنتی دست‌اندرکاران و اعضای هیئت موسس و حتی بعضی از مدعوین محترم هم گوش نمی‌کردند. دقیقا باید جاهایی که به فرهنگ خودمان اهمیت بدهیم بی‌توجهی می‌کنیم. و اما عکس دسته‌جمعی که دست‌اندرکاران از آن غافل شدند اشتباه بزرگی بود. باید این عکس در بیرون سالن روی پله‌ها گرفته می‌شد چون از همه اقوام ارسنجانی آمده بودند با سلیقه‌ها و جناح‌های گوناگون. در آن‌جا دیگر کسی خود را متعلق به محل، جناح و یا گروه خاصّی نمی‌دانست. همه خود را متعلق به زادگاه خویش یعنی شهرستان ارسنجان می‌دانستند. این عکس می‌توانست نشانه اتّحاد و حسّ ارسنجان‌دوستی باشد که شعار انجمن نیز هست. در عکس‌های تهران این نکته معلوم است و هم می‌توانست افراد بیشتری را برای ثبت نام ترغیب نماید.
در پایان ضمن تشکر از دست‌اندرکاران، بابت انتقادهای خود عذرخواهی می‌کنم. اما انتقاد به این دلیل که انجمن برای پیشرفت و رسیدن به اهداف مورد نظر نیاز به شناسایی نقاط ضعف و کمبودها جهت کامل شدن دارد. پس همه با هم با انتقادات سازنده در پیشرفت انجمن بکوشیم.

عزیز نصیری
۱۳۹۳/۰۳/۳۱

 

 گزارش سیزدهم

«هر نامه‌ای ز نام تو دارد نشانه‌ها»
بامداد آدینه شد و آفتاب کتاب روشنش را به روی ما گشود در پرتو راه‌گشایش
روزی خجسته و البته دیگرگونی آغاز می‌شود. روزهای پیشین دغدغه‌ها و نگرانی‌ها همه در پیرامون همین روز دور می‌زدند و اینک آن آدینه آمده است. آدینه‌ای خردادی که جمعه‌ای شعبانی است و با نام و یاد ساقی جمعهٔ موعود درآمیخته و آن روزی نیست جز زادروز پیشوای رهایی‌بخش و امام چشم انتظاران:

صبح بی تو رنگ بعدازظهر یک آدینه دارد          بی تو حتی مهربانی حالتی از کینه دارد
بی تو می‌گویند تعطیل اسـت کار عـشق‌بازی          عـشق اما کی خبر از شنبه و آدینه دارد

آری آدینه بیست‌و‌سوم خرداد نود‌و‌سه از راه رسید، دانش‌آموختگانی در پایتخت ایران جاودان گردهم، نشسته‌اند و نهالی را نشانده‌اند به نام انجمن دانش‌آموختگان ارسنجان و این گردهمایی گوشه‌ای از خواسته‌های بزرگ بزرگانی است که در اندیشهٔ خویش می‌کوشند تا جهانی بیندیشند و منطقه‌ای کار کنند و اینک گردهمایی ارسنجانی در راه است و اندک‌اندک جمع مستان می‌رسند و گروه ارسنجانی‌ها بزرگ‌تر و گسترده‌تر می‌شود و چه‌خوب شد که ارسنجانی‌ها در روز شادمانی و عید، در بزم مهربانی و معرفت، در جشن دانش و کارآفرینی همدیگر را می‌بینند و از دیدارها، طراوت و عشق می‌تراود. پوشش زن و مرد، دختر و پسر، کوچک و بزرگ دست کمی از عروسی و شادباش‌های پیوند ندارد، لبخند این زبان مشترک همهٔ انسان‌ها برروی کرهٔ خاک، ارمغان ارسنجانی‌ها به یکدیگر است.
یکی دبیرش را می‌بیند، یکی شاگردش را، یکی استادش را در می‌یابد، یکی دانشجویش را، یکی همسایه‌اش را می‌جوید، یکی هم‌کلاسی را، بازار روبوسی و احوال‌پرسی گرم‌تر از همیشه است.
یاران پذیرش، نامها را پایش (کنترل) می‌کنند، بسته‌های فرهنگی تحویل داده می‌شود و سالن رفته‌رفته با خوبان نمایی دلنشین می‌یابد.
نامه و برنامه‌های انجمن، آرمان‌های بزرگی را در بر دارد از جمله کارآفرینی، اما انگار همین دیدارهای ناب هم، مقصودی کوچک نیست و جهانی از شادکامی را با خود دارد.
خانواده‌های ارسنجانی، که صددرصد بر این باورم همه با هم خویشاوندند، گروه‌گروه گرد میزها قرار می‌گیرند.

سر به‌هم آورده دیدم برگ‌های غنچه را          اجتماع دوستان یک‌دلم آمد به یاد

ساعت دیدار یازده پیش از ظهر بوده اما ده دقیقه به دوازده با تلاوت آیات نور که جلیل اسکندری قاری آن است گردهمایی آغاز می‌شود، پس از آن سرود ای ایران فرهنگ دینی را با فرهنگ ایرانی گره می‌زند.
باید پس از این از او گفت و از او مدد خواست، صلوات گرفت و از امام مهدی«عج» یاد کرد.
سلام کرد و خوش آمد گفت و چه شیرین است هنگامی که مخاطب این همه گل باشد و گوینده در گلستان شعر بخواند و شعر بشنود، گل بگوید و گل ببوید.
دکتر حسینی که نظم و سامان بخشی جان مایهٔ کارش است اهداف انجمن را روایت می‌کند و محمدجواد حسن‌شاهی که ارسنجانی دوستی‌اش کم مانند است شعرهای ارسنجانی را به لهجهٔ ارسنجانی می‌خواند، دکتر ناظم‌السادات که زندگی‌اش با برنامه و آینده‌نگری گره‌خورده از تصمیم‌ها و اراده‌ها می‌گوید، دختر نوجوان، سیده مریم (شقایق) هاشمی با شعری از حبیب رحیمی نویسنده «ته بساط ذوق» رفتار ارسنجانی‌ها را واکاوی می‌کند، حلاوت لهجهٔ ارسنجانی، تندی و تیزی نقد را می‌کاهد.
عکاس فهیمی در کار شکار لحظه‌هاست و خاطرات و عاطفه‌ها را ثبت می کند:

مراد دل ز تماشای کار باغ عالم چیست          به دست مردم چشم از رخ تو گل چیدن

خانم زهرا نعمتی شاعر برجستهٔ کشوری، شعری مهدوی می‌خواند، حاج رضا ابراهیمی نیکوکار و کارآفرین نامی در کشور، مالک شرکت‌هایی چون زرین‌غزال، دایتی، پارسیرنگ و... خداجویی و خداخواهی در کارها و برنامه‌های اقتصادی را راز سربلندی می‌داند.
مهندس محسن نصیری، کارآفرین نیک‌اندیش و نیک‌تدبیر با ارایه‌ای «نو ساختار» پایه­‌های کارآفرینی را شرح می‌دهد. مهمانی آمریکایی که با ارسنجانی‌ها خویشاوند و دارای مدارج والای علمی است چند جملهٔ فارسی را به دشواری بیان می‌کند و خانم دکتر آموزگار استاد دانشگاه هاروارد اندکی خود را به حاضران می‌شناساند. دکتر حمیدرضا رئیس‌السادات با طنز به من می‌گوید: ما مفتخر نیستیم که ارسنجانی‌ها در هاروارد هستند بلکه هارواردی‌ها باید افتخار کنند که ارسنجانی‌ها در آن‌جا می‌آموزند و می‌آموزانند.
گروه موسیقی سنتی می‌آید تا واپسین برنامه را اجرا کند، هرچند اجرای شایسته‌ای دارند اما تعریف‌های حاضران گل‌انداخته و موسیقی چندان جذبشان نمی‌کند. بوی کباب و خوراک و ناهار می‌رسد و همشهریان با نظم زیبایی، میز به میز به سراغ ناهار می‌روند.
پنج جایزه به قید قرعه‌هایی که امیرحسین نصیری بر می‌دارد به پنج نفر اهدا می‌شود. عکس‌ها، دوستی‌ها، دیدارها همچنان پر پیمان ادامه دارد. من و دکتر ناظم‌السادات و مهندس نصیری پس از رفتن همه باز هم هستیم. مهندس نیز خداحافظی کرد. با دکتر برای تسویه حساب سالن به دفتر مدیر باشگاه می‌رویم. میوه و شیرینی زیاد آمده. همه را به خیریه دادیم تا کام مستمندان را شیرین کند. پس از تسویه خداحافظی می‌کنیم و خدا را سپاس می‌گزاریم که این گرد‌همایی به خوبی به فرجام رسید اما زمزمهٔ دلمان این بیت سعدی است:

به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی           به صد دفتر نشاید گفت حسب‌الحال مشتاقی

سید محمّدهادی حسینی

 

گزارش دوازدهم

وقتی می‌شنیدم ارسنجانی‌های مقیم تهران فارغ از دغدغۀ افکار عصر حجری‌ای از قبیل فامیل‌گرایی و محل-محلی‌گری، سالی چند بار دور هم جمع می‌شوند و گرد غربت را از چهرۀ هم می‌زدایند، حسادتم گل می‌کرد، تا این‌که پیامکی از پسر دایی عزیزم آسید محمود (دکترسید محمدحسین حسینی) دریافت نمودم که نوید افتتاح سایت دانش‌آموختگان ارسنجان را می‌داد و بی‌نهایت خوشحالم کرد. در پی آن پیام محبت‌آمیز دوست هنرمندم جناب آقای مهندس نصیری به دستم رسید که حقیر را دعوت به همکاری با سایتشان می‌کرد. هنوز طعم شیرین این کار بزرگ و وحدت‌آمیز در ذائقه‌ام بود که نوید اقدام بزرگتری به دستم رسید و باعث شد که تا روز وقوع آن، لحظه شماری بکنم و آن چیزی جز گردهمایی دلچسبی تحت عنوان کارآفرینی نبود. اولین ثمری که کار تحسین برانگیز مبتکران خوش‌ذوقی که این گردهمایی را مدیریت و راه‌اندازی کرده بودند داشت این بود که باعث شد تا پس از سال‌ها، دوستان قدیم و همشهریان فراموش شده‌مان را ببینیم و از افت‌وخیزهای زندگی‌شان باخبر شویم و علاوه بر آن با نویسندگانی نظیر سرکار خانم سیده لیلا موسوی زارع و پسر عمویشان جناب آقای سید محمدحسین موسوی زارع را کشف کنیم.

وقتی توسط جوانان و دست‌اندرکاران با اخلاص و بی‌ریای گردهمایی پذیرایی شدیم، پسر دایی شاعر، نویسنده و سخنورم، آسید هادی (سید محمدهادی حسینی) بلندگو را به دست گرفت و با خواندن چند بیت شعر خستگی از تنمان بیرون کرد و پس از آن جناب آقای اسکندری آیاتی از کلام الله مجید را تلاوت کردند و دایی محمود، حاضرین  را با اهداف و برنامه‌های تشکیلات دانش‌آموختگان ارسنجان آشنا کرد وپس از آن نوبت به مباحثی پیرامون کار و کارآفرینی شد که دایی عزیز، جناب آقای دکتر ناظم‌السادات و جناب آقای مهندس نصیری، که هر دو از نخبگان باسابقه و کارکشتۀ این عرصه هستند، در توضیح و تبیین کار و کارآفرینی صحبت کردند وهمه‌گان را محو سخنان دلنشین خود کردند.

حضور افراد باتجربه و موفقی نظیر آقایان حاج رضا ابراهیمی، مهندس یارمحمودی و دیگرعزیزانی که در زمینۀ اقتصاد پویا و سالم و ایجاد زمینه‌های مناسب جهت جذب جوانان همشهری به قله‌های بلندی از افتخار رسیده‌اند نیز باعث دلگرمی جوانان جویای کار و حاضرین در جلسه بود. وقتی حاج ابراهیمی با بیانی ساده و خودمانی می‌فرمود به استاد کریم توکل کنید و هدفی جز خدمت به خلق‌الله نداشته باشید، سخاوتمندانه رمز موفقیت را در دست جوانان می‌گذاشت و آنان را به آینده امیدوار می‌کرد. جلسه طوری خردمندانه برنامه‌ریزی شده بود که با دعوت از شاعران مطرحی چون محمدجواد حسن‌شاهی، سرکار خانم زهرا نعمتی و دکلمه‌ای که دانش‌آموز هنرمند خانم مریم هاشمی از شعر سنتی شاعر و نویسنده ارجمند جناب آقای حبیب رحیمی داشتند و صحبت‌های میهمانانی نظیر سرکار خانم دکتر آموزگار که خود را به نوعی ارسنجانی می‌دانستند و آقایی که از آمریکا تشریف آورده بود و میهمان آقایان موسوی زارع بود و بیان می‌کرد که از ایران خوشش آمده است  امّا رانندگی در ایران را خطرناک می‌دانست، موفق شدند تنوعی درجلسه ایجاد نمایند که کسی متوجه نشود پنج ساعت از عمرش را در یک‌جا نشسته است.

با آرزوی توفیق روز افزون مدیران و عرض خسته نباشید به دست‌اندرکاران این کارخردمندانه و وحدت آفرین

سید حسن حسینی ارسنجانی

۱۳۹۳/۰۳/۲۷

 

 

 گزارش یازدهم

 

از تاریخ  اول تا سوم خرداد ماه ۱۳۹۳ برای یک سفر اداری به تهران رفتم در این سفر برنامه دیدارها بسیار فشرده بود و توانستم دیداری با معاون سازمان محیط‌زیست کشور و معاون وزارت کشاورزی داشته باشم. در دیدار معاون انسانی سازمان محیط‌زیست جناب آقای دکتر حسینی هم لطف کرده مرا همراهی کردند. متاسفانه با همه پیگیری‌ها هنوز نتوانسته‌ایم با سازمان محیط‌زیست قراردادی در مورد پایش ماهواره‌ای ریزگردها و یا پایش آلایندگی هوای کلان شهرها داشته باشیم.
رییس جمهور از دانشگاهیان می‌خواهد که طرح و پیشنهاد بدهند ولی ما که هرچه می‌نویسیم و می‌رویم، بسیاری از اوقات به درب بسته می‌رسیم. همه چیز در گفتگو و قول و قرارها به پایان می‌رسد. بعید می‌دانم با روال کنونی کشور، شهرستان‌ها و حتی کلان‌شهرها بتوانند نقش درخوری در مدیریت و گردش مالی کشور داشته باشند. مدیریت‌ها همه در تهران متمرکز است و این خود یک درد بزرگ در مدیریت بهینه کشور می‌باشد.
این مسافرت چند خوبی بزرگ هم داشت و آن این‌که توانستم با چند دوست گرامی دوران دانشجویی دیدار کنم. یکی از این دوستان آقای مهندس محمد بوذری است که سالها در دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران (کرج) چه پیش از انقلاب و چه پس از آن از دوستان همیشگی بودیم. ایشان از همان دوران دانشجویی در خط کارهای تولیدی و صنعتی بود. کار را با راه‌اندازی یک کارگاه کوچک ریخته‌گری آغاز کرد. پس از آن به شرکت تولید پمپ پمپیران پیوست و سالها در آن‌جا کار کرد.
پمپیران یک شرکت دولتی بود و محمد کسی نبود که بتواند در قالب کارهای دولتی چندان کاری را به پیش ببرد او مدیر توانایی است که زبان گویایش نمی‌گذارد بله قربان گوی مدیران باشد و یا بخواهد از زیر دستان برای پیشرفت خود بهره‌ای ببرد. پس از پمپیران محمد، دوباره راه تولید خصوصی پمپ را در‌پیش گرفت. او هم اکنون عضو هیات مدیره شرکت پمپ سازی برکه در تهران است که انواع پمپ‌ها را برای پمپاژ آب در صنایع نفت می‌سازند (برای آشنایی بیشتر به این آدرس مراجعه شود http://berkeh.com/).
همان‌گونه که شاید در آدرس بالا ببینید، محمد موهایش را در بخش تولید صنعت پمپ ایران سفید کرده است. با دوستانش بسیار با وفا است و بیشترین سرمایه زندگی او زنی خوب و مهربان و فرزندی نیکو و دانش‌مدار است که هم‌اکنون دوران کارشناسی ارشد مهندسی مکانیک خود را طی می‌کند.
هر وقت بخواهم اوضاع و احوال صنعت را بدانم تلفنی با محمد گپ می‌زنم. او با صنعت ایران و پستی و بلندی‌هایش آشنایی کامل دارد. می‏‌گوید که که در هنگام تحریم اقتصادی است که مدیران به سراغ تولیدات داخلی می آیند. اگر تحریم نباشد، کمتر مدیری به سراغ تولیدات داخلی می‌رود. خرید خارجی با دردسر کمتر و گاهی با پورسانت فراوان روبرو است و همین عوامل مدیران را برای خرید خارجی وسوسه می‌نماید. مهندس بوذری دارای اطلاعات تاریخی و اجتماعی بالایی است و کتاب‌های گوناگونی را در این زمینه‌ها خوانده و می‌خواند. شرکت برکه آزموده‌های بسیاری را در گذر این چند دهه پشت سر دارد و امید است که بتواند هر روز گام‌های بلندتری را بردارد.
دومین دوستی را که دیدم آقای مهندس مهران لطفی است او هم از دانشجویان هم دوره در دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران (کرج) است. مبارزات دوران پیش از انقلاب و پس از آن را در کوله‌بار تجربه خود دارد. در آن روزگار دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران در کرج افزون بر هویت علمی، محل درس خواندن نزدیک به چهارصد دانشجو بود که بسیاری از آنها درگیر کارهای سیاسی و مبارزاتی بودند. شماری از آنها زندان‌های زمان شاه را آزموده بودند و شمار فراوان دیگری با گروه‌های مبارزان مسلح و غیر مسلح در پیوند بودند.
چند تن از سران سازمان مجاهدین خلق ایران مانند محمد حنیف نژاد ( نخستین رییس این سازمان) که جان خود را در راه مبارزه فدا کردند، دانشجوی همین دانشکده بودند. پس از انقلاب نیز این دانشکده آوردگاه بسیاری از گروه‌های سیاسی شد، از مسلمانان و کمونیستها و هر کدام در چند شاخه. دانشجو بودن در دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران بسیاری از دانشجویان را آب دیده می‌نمود و آنها را برای یک زندگی پرچالش آماده می‌کرد. مهران لطفی و محمد بوذری هر دو این دوران‌های پر از آشوب را گذرانیده‌اند. مهران از نخستین کسانی بود که پس از انقلاب راهی سیستان و بلوچستان شد. او توانست با کمک دیگر دوستانش مزارع بزرگ کشاورزی و ایستگاه‌های دامپروری که صاحبان آن از کشور گریخته بودند را سامان‌دهی کند.
پس از سیستان و بلوچستان، مهران مدتها درجبهه‌های جنگ در بخش پشتیبانی فنی جنگ به جانفشانی پرداخت و خاطرات به‌یاد ماندنی از خود برجای گذاشت. پس از پایان جنگ او مدیریت شرکت تولیدی هپکو را پذیرفت تا بتواند ساخت ماشین‌های سنگین راه‌سازی در ایران را پیشرفت دهد. در همین دوران او به کمک تیم فنی این شرکت توانست دیفرانسیل‌های ماشین‌های راهسازی را با توجه به آزموده‌های دوران جنگ بهبود ببخشد. شرکت صنعتی آذر آب اراک مقصد بعدی مهران بود. هم اکنون نزدیک به پانزده سال است که مهران یکی از مدیران توانمند کشور در شرکت فرآب می باشد http://www.farab.com/en
شرکت فرآب توانایی گسترده‌ای در ساخت  نیروگاه‌های آبی و سازه‌های بزرگ در صنایع آب نفت و پتروشیمی دارد.  با این همه پیشینه مدیریتی، مهران انسانی است فروتن و مهربان با یک زندگی ساده و بی آلایش. سرمایه بزرگ زندگی او همسری مهربان و سه فرزند با ادب و متکی به خود است. امیدوارم روزی برسد که بتوانم این دو دوست گرامی در تهران را با آقای مهندس نصیری که در بخش بعدی بیشتر درباره‌اش خواهیم گفت، آشنا نمایم تا شاید گامی در پیشرفت شرکت‌های آنان برداشته باشم.
در دفتر موسسه بین المللی آگاه  http://www.irc-group.org
سومین دوستی که خداوند توفیق دیدارش را به من داد همشهری عزیز و مهربان و همسایه قدیمی، آقای مهندس محسن (بهنام) نصیری بود. آقای مهندس لطفی، لطف کردند تا بتوانیم با تاکسی سرویس شرکت فرآب به شرکت آقای مهندس نصیری بروم. پیش از این می‌دانستم که آقای مهندس نصیری یکی از چهره‌های موفق در کارآفرینی هستند که با کمترین سرمایه پولی و تنها با اتکا به سرمایه مغزی خود کارهای بزرگی را در بازاریابی و پژوهش‌های وابسته به آن به انجام رسانده‌اند. می‌دانستم که شمار فراوانی از جوانان از همشهری تا دیگران در زیر مجموعه ایشان (شرکت بین المللی آگاه) سرگرم کار و تلاش هستند. با این همه، هنوز توفیق آن نیافته بودم تا از نزدیک و برای همکاری در انجام یک کار خداپسندانه در خدمتشان باشم. پیش از آن‌که وارد ساختمان شوم دیدم که آقای دکتر سید محمدحسین (محمود) حسینی بر پایه قول و قرارمان منتظر رسیدنم هستند.
می‌دانستم که نخستین گردهمایی فامیلی ارسنجانی‌های ساکن تهران با همت انجمن دانش‌آموختگان ارسنجان چندی پیش با موفقیت به انجام رسیده است. آقایان دکتر حسینی و آقای مهندس نصیری، سید عبدالحسین رییس‌السادات، سید اسماعیل موسوی و بسیاری از دیگر دوستان هر کدام در برگزاری این گردهمایی زحماتی کشیده بودند که خدا یار همه آنها باد. به همراه آقای دکتر حسینی به دفتر جناب مهندس نصیری (موسسه آگاه) رفتیم. از دیدن شمار فراوانی از جوانان که در این موسسه سرگرم کار با کامپیوتر بودند بسیار خوشحال شدم.
بر این باورم که در این وانفسای بی کاری جوانان و اختلاس‌های چند هزار میلیاردی که سرمایه کار جوانان را به یغما برد، آن کارآفرینانی که با پاکدستی و تنها با تکیه بر نیروی فکر و اندیشه خود در میدان کار و رقابت ایستاده‌اند و جوانان را به زندگی امیدوار می‌کنند قهرمانان این کشورند. باید دست این کارآفرینان درستکار که از هیچ آغاز کرده‌اند و در راه امیدوار ساختن جوانان می‌کوشند را از دل و جان بوسید. آنانی که تحریم‌های داخلی و خارجی و نابرابری‌ها و بی‌عدالتی‌ها ناامیدشان نمی‌کند و برای تولید کار و امیدوار کردن فرزندان و خانواده‌های ایرانی زندگی و آسایش خود را هزینه می‌کنند، افسران پیروز نبرد اقتصادی هستند. هرگاه کارآفرین واقعی و بی‌ادعا را می‌بینم از جان و دل به وجد می‌آیم.
به هر روی، گفتگوی سه نفره را در دفتر کار مهندس نصیری آغاز کردیم. یکی از نشانه‌های مدیریت موفق آن است که کارها تقسیم شده باشد، مدیر از آرامش برخوردار باشد و هر لحظه با تلفن و گفتگو با این و آن سرگرم نباشد. مدیر باید بتواند تمرکز کند تا تصمیم مناسب بگیرد. در چند ساعتی که در دفترمهندس نصیری بودیم خوشبختانه نشانه‌هایی از مدیریت خوب و تقسیم بهینه کارها یافتم. ایشان می‌توانست در روی موضوع تمرکز کند و تلفن ها و گفتگوها همه درباره راه اندازی گردهمایی فامیلی در شیراز بود.
آهنگ گردهمایی: درس دانشگاهی و گزارش‌هایی از غمناکی در ایران
یکی از درسهای دانشگاهی‌ام بیشتر درباره پدیده‌های زیان‌بخش جوی مانند خشکسالی، سیل، سرمازدگی و طوفان و تگرگ است. کتابی را هم در این زمینه در حال نگارش دارم که امیدوارم به زودی به چاپ برسد. در بخش پایانی کتاب به روشهای کاهش زیان‌های این‌گونه پدیده‌ها پرداخته شده است. بنابراین چند گاهی است که در اندیشه روش‌های کاهش زیان‌های این‌گونه پدیده‌ها هستم. هرچه می‌اندیشم، بیشتر به این رهیافت می‌رسم که راه گذر از تنگناهای کم آبی و سیل و سرمازدگی و حتی زلزله و مسایل اجتماعی رویکرد به مردم است. اگر مردم به درستی سازماندهی شوند، هم شمار رخدادهای زیانبار کم می‌شود و هم با روش‌های ساده‌تری می‌توان آنها را مهار کرد. با ندانم‌کاری بسیاری از دست‌اندرکاران و به‌ویژه سیاست‌بازان، مردم دچار پراکندگی شده‌اند و رخدادهایی مانند خشکسالی و سرمازدگی، امنیت غذایی و آب آنها را به خطر انداخته است.
کمتر کسی در مجلس داد و خروش سر داد که باید جلو برداشت بی‌رویه آبهای زیر زمینی گرفته شود. بسیاری از دست‌اندرکاران و نمایندگان مجلس برای آن‌که پروژه‌های بیشتری در دوران خودشان به بهره‌برداری برسد و کشاورزان در کوتاه‌مدت از آنها دلخوش شوند، برداشت بی‌رویه آب از زمین را مستقیم یا غیر مستقیم تشویق کردند. ده‌ها طرح از نمونه‌های کشاورزی و صنعتی به اجرا در آمد که هر کدام نقش بزرگی در کاهش آب کشور و دشتهای گوناگون آن داشت. در گزارش دولت‌ها و مجلس همه پیشرفت‌ها گفته شد ولی از زیان‌های هنگفت پایین افتادن سطح آبهای زیرزمینی، سخن بردل‌نشینی به میان نیامد.
به هر روی بر این باورم که ده‌ها میلیون استعداد در کشور خفته است. هر استعدادی می‌تواند راه‌گشای یک دشواری و تنگنا باشد. بلای خشکسالی را تنها با تکیه بر این استعدادها می‌توان مهار کرد. این‌که مردم ایران و دیگر کشورهای جهان سوم گرفتار کمبودها و نابسامانی‌های گسترده هستند، بیشتر به دلیل آن است که کارها به دست کاردان نیست و مردم ما در پیکر احزاب یا نهادهای غیر دولتی (NGO) ساماندهی نشده‌اند. مدیران ما نتوانسته‌اند تا این استعدادهای خفته را بیدار کنند و از آنها بهره‌جویی کنند.
خسارات ناشی از خشکسالی به این دلیل گسترده و شکننده شده است که هر کشاورز و تولید کننده‌ای باید با به‌تنهایی با این دیو دهشتناک بجنگد. اگر همه مردم یک منطقه جغرافیایی و کشور در قالب سازمانهای مردمی با هم همکاری می‌کردند، نه خشکسالی با این شدت را داشتیم و نه این بی سرو سامانی و تنهایی کشاورز و تولید کننده را شاهد بودیم. افزون بر این، این همه بیکاری جوانان نتیجه باهم‌نبودن‌هاست. اگر سازمانهای مردم نهاد داشته باشیم می‌توانیم تا اندازه بسیاری جوانان را از شرّ بیکاری نجات دهیم. در کتاب دوران دبستان ما نوشته شده بود:


دست در دست هم دهیم به مهر    میهن خویش را کنیم آباد


این شعاری است که امروز بیش از هر زمان دیگر برای هر کوی و برزن ایران به آن نیازمندیم. باید کوشید تا انجمن دانش‌آموختگان و هر شهروندی در راه همگرایی هرچه بیشتر مردم شهر و کشورمان بکوشد.
در روزنامه فراوان دیده شده، که شادی و نشاط در خانواده‌ها کم شده است. مردمی که شاد نباشند غم و غصه چون خوره روحشان را نابود می‌سازد. بسیاری از آمارها نشانگر افزایش بیماری‌های روحی و روانی است که باید برای درمان آن اندیشه کرد. باید کاری کرد تا شادی و سرزندگی در مردم ما افزایش یابد و نیازی به قرص و دارو نباشد. نباید ایرانیان در ردیف کم نشاط‌ترین مردم جهان به حساب آیند. برگزاری گردهمایی‌ها و شرکت در کارهای اجتماعی یکی از بهترین روش‌ها برای کاستن تنش‌های روحی است. تنهایی و احساس تنهایی روح انسان را نابود می‌سازد و همین گردهمایی‌ها اگر با بدگویی و غیبت و بد سگالی همراه نباشد، از بهترین روش‌ها برای گریز از تنهایی است. بر دانش‌آموختگان و مردم هر سرزمین است تا آن‌جا که می‌توانند شادی را به مردم خود ارزانی دارند.
با این پیشینه‌های ذهنی، تصمیم گرفتیم کارآفرینی و ایجاد نشاط و شادی از دغدغه‌های نشست ارسنجانی‌ها در شیراز باشد. برآن شدیم تا افزون بر دیدار فامیل‌ها با یکدیگر، دیگر نیاز روحی و روانی خانواده‌ها که همان بیکاری جوانان و غمناکی خانواده‌ها است، نیز مورد توجه قرارگیرد. نمی‌توان چشم به راه دولتی‌ها بود تا مشکل بی‌کاری را حل کنند. هرکس و گروهی باید در اندازه توان خود در راه گره‌گشایی از تنگناهای روبروی جوانان قدمی بردارد. اگر سازماندهی درستی داشته باشیم، بهتر می‌توانیم از کمکهای دولتی برخوردار شویم. بنابراین در این جلسه بود که به برگزاری نشست فامیلی ارسنجانی‌های مقیم شیراز با آهنگ کارآفرینی و نشاط افزایی تصمیم گرفته شد.
پس از رایزنی‌ها نیاز بود تا شماره حسابی اعلام شود و تبلیغات در این زمینه آغاز شود. نمی‌دانستیم که مردم چه اندازه به پیشواز این نشست می‌روند. به چند نفر از دوستان گفتم که دست کم پنجاه نفر خواهیم شد و هزینه‌های سالن را هم می‌پردازیم و باید امیدوارانه به سوی برگزاری نشست برویم. دست خدا پشت سر آنانی است که خالصانه به دنبال گشایش گره‌های زندگی بندگانش هستند. دوستان خواستند که حساب بانکی به‌نام بنده باشد که پاسخ مثبت بود.
هزینه‌ها را هر نفر بیست‌هزار تومان اعلام کردیم، گرچه می‌دانستیم که نزدیک به هفده‌هزار تومان تنها باید برای سالن و ناهار بپردازیم. به هر روی برای آن‌که هزینه زیادی بر دوش خانواده‌ها تحمیل نگردد، به همان بیست‌هزار تومان بسنده کردیم. تبلیغات آغاز شد و موسسه آگاه در این راه از هیچ کوششی دریغ نکرد. پیش از برگزاری گردهمایی، نشست‌های گوناگونی با دوستان داشتیم که برای کوتاهی گزارش از گفتن آن پوزش می‌خواهم.
استقبال از گردهمایی
یک روز مانده به برگزاری مراسم، شمار ثبت‌نام‌کنندگان به سقف توان پذیرایی سالن رسید. از یکی دو روز مانده به روز جمعه تبلیغات را کاهش و تا اندازه‌ای به پایان رساندیم. نزدیک به چهارصد نفر ثبت‌نام کرده بودند و بیم آن می‌رفت که نتوان پاسخگوی مهربانی‌ها و اعتماد مردم بود. دوستان فراوانی همکاری کردند که نمی‌توان نام یک‌یک آنها را برد. چیزی که روشن بود آن‌که همه دوستان و دست‌اندرکاران با عشق و شیفتگی فراوان می‌کوشیدند تا این نشست به خوبی برگزار شود و همشهریان گرامی روز میلاد امام زمان (عج) را به خوبی و خوشی در کنار هم بگذرانند. جناب آقای سید هادی حسینی تدارکات و هماهنگی‌ها را با فروتنی به خوبی به انجام می‌رسانیدند. خود آقای مهندس نصیری در تهران و دفترشان در شیراز و آقای دکتر حسینی هرچه در توان داشتند کمک کردند.
آغاز گردهمایی در باشگاه شرکت مخابرات فارس
از ساعت ۱۰:۴۵ روز جمعه ۲۳ خردادماه ۱۳۹۳، میهمانان یکی‌یکی خود را به سالن باشگاه مخابرات رسانیدند. با هر دیداری و دیده‌بوسی فامیل‌ها اشک شوق در چشمان همگی و به‌ویژه برنامه‌ریزان حلقه می‌زد. کم و بیش همه شرکت‌کنندگان شاد و خوشحال بودند و در ابراز خوشحالی و قدردانی از زحمات دست‌اندرکاران کوتاهی نکردند. پرسشنامه‌هایی که از پیش آماده شده بود و درهنگام‌پذیرش به شرکت‌کنندگان داده شد را بسیاری پر کردند تا ارزیابی آنها راهنمای برگزاری نشست‌های بعدی باشد.
چند تن ازهنرمندان توانستند با هنرنمایی خود لبخندی بر لبان همشهریان بنشانند. خانم سمیرا رحیمی یکی از هنرمندان ارسنجانی در رشته گرافیک، آرم انجمن دانش‌آموختگان را به شیوه زیبا و هنرمندانه با ترکیبی از گلهای زیبای انار ساخته بود که برای پیوستگی بیشتر به صورت نمادین گل انارها به هم سنجاق شده بودند. این‌جانب نیز در مدت کوتاهی ضمن تشکر از همه دست‌اندرکاران، گفتم که هدف این نشست‌ها ایجاد شادمانی میان خانواده‌ها و کم‌کردن تنش‌های روحی و روانی و افزایش روحیه همکاری و کارآفرینی است. آقای محمدجواد حسن شاهی گوینده و هنرمند توانای رادیو فارس، اشعار زیبای خود را به زبان محلی ارسنجانی خواند. او بسیاری از آنانی که چند دهه از عمر خود را گذرانیده‌اند به دوران کودکی برد. خاطر شادی و نشاط فراوانی از شعر خوانی محلی ایشان در شرکت‌کنندگان دیده می شد.
پس از آن خانم مریم (شقایق) هاشمی فرزند سید عبدالعلی، با پوشش زیبای ارسنجانی کهن شعری را به زبان محلی ارسنجانی دکلمه نمود. او بر کار خودش مسلط بود و بر این باورم که به یاری خداوند بزرگ بتواند سخنور ارزشمندی گردد.
آقای حاج رضا ابراهیمی و سفارش های او
جناب آقای حاج رضا ابراهیمی مدیریت محترم شرکت‌های دایتی، پارسیرنگ و زرین‌غزال و چند تن از دیگر مدیران این شرکت‌ها نیز از دیگر شرکت‌کنندگان این نشست بودند. چون برگزارکنندگان از حضور ایشان اطمینان نداشتند، برنامه‌ای برای سخنرانی ایشان پیش بینی نشد. آقای سید هادی حسینی مجری توانای جلسه از جناب آقای حاج رضا ابراهیمی که از کارآفرینان نمونه استانی و کشوری می‌باشند در خواست نمود که پشت تریبون آمده و شرکت‌کنندگان را با سخنان خود بهره مند نماید.
پیش از این، همه شرکت‌کنندگان با بستنی خوشمزه دایتی که از سوی این شرکت اهدا شده بود، پذیرایی گردیده بودند. آقای ابراهیمی با فروتنی و سادگی ویژه خودشان سخنان خود را آغاز نمودند. پیام ایشان به جوانان آن بود که اگر کارها برای خدا شد و نیت خیر داشته باشید خداوند پشتیبان شماست. در فرآیند کارآفرینی و تولید، تنها به سود و منافع شخصی خود نیندیشید. باید خوشبختی و رفاه دیگران را هدف خود قراردهید و سپس خواهید دید که خداوند خوشبختی و آرامش را به شما نیز ارزانی خواهد داشت. سفارش و تاکید ایشان بر اتکا به خداوند و فراموش‌کردن غیر خدا در کارها بود.
آقای ابراهیمی از کارکرد بانکها هم گلایه داشتند. وقتی بانکها سود را به بیست تا سی درصد می‌‏رسانند، کدام تولیدکننده می‏‌تواند با سرمایه‌گذاری خود بیش از این اندازه سود ببرد؟ به دیگرسخن، تولیدکنندگان و کارآفرینان امروز کشور تنها برای تامین سود بادآورده بانکداران و به‌ویژه بانکداران خصوصی زحمت می‏‌کشند. آقای ابراهیمی از برگزاری چنین محفل گرمی از سوی همشهریان ابراز خوشحالی نمودند، گفتند که هم در داخل کشور و هم خارج از ایران ارسنجانی‏‌ها را باهوش و مایه افتخار دیدم و از ارسنجانی بودن خود مفتخر و شادمانم.
سفارش آقای ابراهیمی به جوانان آن بود که سطح توقع خود را کم کنند، نخواهند که پشت میز نشین شوند و از کارکردن در هر گوشه از محیط کارخانه عار نداشته باشند، کوشش و تلاش شبانه روزی را فراموش نکنند و از زمین خوردن‌ها نهراسند. پس از هر شکستی با یاد خدا دوباره بلند شوند و به راه خود ادامه دهند. مدرک‌گرایی را فراموش کنند و بدانند که تولیدکنندگان افزون بر مدرک، هنر کار و توانایی کار را می‌خواهند.
خدا یار آقای ابراهیمی و همکارانشان باد. آرزو داریم که شرکت‌های دایتی، زرین‌غزال و پارسیرنگ و دیگر شرکت‌های وابسته هر روز آبادتر باشند. ای خدا کمک کن تا مرکز همودیالیز ابراهیمی در خدمت به بندگان نیازمند تو هر روز کامیاب‌تر باشد. آرزو داریم تا به یاری خدای بزرگ آقای ابراهیمی بتوانند مرکز بزرگ درمانی که در ارسنجان آغاز نموده‌اند را به زودی پایان ببرند. خدایا کمک کن تا در آینده‌ای نزدیک ببینیم آقای ابراهیمی دسته‌های قیچی افتتاح مرکز بزرگ درمانی ارسنجان را بر هم می‌فشارند و اشک شادی را بر لبان بیماران و نیازمندان و همه مردم این شهر جاری می‌سازند.
پس از سخنرانی کوتاه جناب آقای حاج رضا ابراهیمی، از دیگر چهره خیّر و کار آفرین آقای حاج محمود یارمحمودی دعوت شد که به روی سن بیایند. ایشان با تکان دادن دست فروتنانه اشاره کردند که آن‌چه آقای ابراهیمی فرمودند اصل کلام و گفتار است و نیازی به توضیح بیشتر نیست. آن‌چه را که دریافت نمودم این بود که این نشست برای خود نمایی نبود. همه آمده بودند تا از دیدن هم شاد شوند و به دیگران گوشزد نمایند که آماده همکاری و همدلی برای کارآفرینی و آبادی زادگاه خود هستند. نگارنده چندین کارآفرین موفق دیگر را در این جمع چهارصد نفره دید که هیچ‌کدام میلی به خودنمایی نداشتند خدا یار همه آنها باد.
کارآفرینی در گفته های مهندس نصیری
پس از آن نوبت به سخنرانی آقای مهندس نصیری رسید که جوانب گوناگون کارآفرینی را به زبانی ساده و با نشان دادن Presentation برای حاضرین توضیح دادند. گفته شد که کارآفرینی یک روش اندیشیدن و زندگی است. بسیاری می‌توانند کارآفرین باشند. یک خانم خانه‌دار که بتواند شیوه‌های موفق و نوینی را در زندگی به اجرا درآورد، کارآفرین است. ممکن است همین خانم با اندیشه خود چندین همسایه و اشخاص دور و نزدیک را به کار گمارد. نیاز نیست که یک کارآفرین کارخانه‌ای با چندصد یا چند هزار کارگر داشته باشد. بسیاری از کشورها کامیابی خود را مدیون کارآفرینانی هستند که در قالب شرکت‌های کوچک به کار مشغولند.
کارآفرینان جوان نباید از ابتدا بخواهند بر بالاترین قله‌ها جای بگیرند. کارآفرینی را باید پله به پله و گام به گام، با پشتکار و سماجت و کسب تجربه به‌پیش برد. در فرآیند کارآفرینی، خستگی و ناامیدی معنی ندارد. باید عاشق پیشه بود و پس از هر شکستی عاشقانه خود را برای نبرد بعدی آماده کنی، نباید تنها به سود خود بیندیشی. کامیابی کارآفرین در گرو خوشنودی اشخاص پیرامونی است. عشق کارآفرین آن است که بتواند با گماردن افراد به کار، خانواده‌ها و به‌ویژه جوانان را به زندگی امیدوار سازد.
پس از پایان سخنرانی مهندس نصیری، آقای جلیل اسکندری کارمند گرامی فرمانداری ارسنجان چند دقیقه‌ای صحبت نمودند. پیام ایشان همدلی و گذشت میان مردم ارسنجان بود. باید کوشید تا اختلافات، آبادانی شهر را به چالش نکشد و اخلاق مردم را از درون نپوساند. گفته‌های آقا جلیل با اشعار زیبایی همراهی می‌شد که امیدوارم به دل شنوندگان گرامی خوش آمده باشد.
دو میهمان سرزده
با پایان سخنرانی آقای مهندس نصیری گفته شد که یک مهمان بنام آقای دکتر پیمان فراتین هم در گردهمایی حضور دارند. ایشان در یک خانواده اصیل شیرازی متولد شده‌اند. پدرشان جناب آقای دکتر فراتین می‌باشد که از جراحان برجسته شیراز می‌باشند که هم اکنون دوران بازنشستگی خود را می‌گذرانند. آقای دکتر فراتین در بسیاری از نقاط دور و نزدیک کشور در سازمان بهداری و بخش خصوصی به بیماران فراوانی امید و آرامش بخشیده‌اند. ایشان در امر جراحی رزمندگان اسلام در جبهه‌های جنگ نیز کمک‌های ارزشمندی را از خود به یادگار گذاشته‌اند. عمه آقا پیمان همسرآقای سید محمود موسوی (فرزند سید احمد) می‌باشند. آقا پیمان عزیز از بزرگان دانش کامپیوتر و هوش مصنوعی هستند. ایشان از سوی فرهنگستان علوم آمریکا دارای جایزه هستند و کاشف یک روش جدید در این رشته از علم می‌باشند.
آقای دکتر فراتین به جایگاه دعوت شدند و در یک صحبت نزدیک به دو دقیقه گفتند که نزدیک به سی سال است که از ایران خارج شده‌اند. از دیدار ایران بسیار خوشحال بودند و دوست دارند که پیوندی با مراکز علمی و دانشگاه‌های ایران داشته باشند. گفتند همه چیز ایران خوب است به جز رانندگی که مورد تشویق قرار گرفتند. یک جایزه کوچکی از انار ارسنجان به رسم یادبود به ایشان اهدا شد.
نفر دوم سرکار خانم دکتر زهره آموزگار بودند که مادرشان سرکار خانم پروین موسوی هستند. ایشان دکترای دارو سازی خود را از دانشگاه شیراز اخذ نمودند. برای ادامه تحصیل به کانادا رفتند و پس از دریافت دکتری هم اکنون در یکی از مراکز پژوهشی دانشگاه هاروارد در رشته ایمنی و میکروب‌شناسی سرگرم کارهای پژوهشی می‌باشند. خانم دکتر آموزگار نیز یک انار سفالی را به رسم یادبود دریافت کردند. برایشان آرزوی سلامتی و کامیابی داریم. آقای مهندس مظفر معظم یادآوری نمودند که افزون بر خانم دکتر موسوی دست کم دو نفر دیگر از همشهریان به‌نام سرکار خانم رکسانا حقیقت (نوه آیت الله حقیقت) و علی ابراهیمی (فرزند دکتر داریوش ابراهیمی) در این دانشگاه سرگرم تحصیل هستند که برایشان آرزوی موقیت داریم.
موسیقی
برنامه‌ریزی شده بود که برای افزایش هر چه بیشتر نشاط در جمع از یک گروه موسیقی دعوت شود. آقای سید هادی حسینی زحمت این کار را کشیدند و از گروه خوش‌ذوق شیدا، به رهبری جناب آقای بذرافشان که پیشینه بسیار خوبی در ارایه موسیقی زنده داشت، دعوت نمودند. آماده‌نبودن سامانه صوتی سالن موجب شد تا مدت زیادی گروه شیدا نتواند برنامه را آغاز کند. نبودن سن ویژه به سبک آمفی تئاتر، و نبود هماهنگی کامل میان سبک اجرا و ترکیب سنّی و خواستگاه‌های شرکت کنندگان نگذاشت که این گروه موسیقی‌دان بتوانند هنر خود را به‌خوبی به‌نمایش بگذارند. این دوستان هنرمند تا اندازه‌ای از بی‌توجهی شرکت‌کنندگان دلخور بودند.
 به نظرم اگر به‌جای موسیقی کلاسیک و سنتی اصیل ایرانی، یک موسیقی با هیجان‌تر اجرا می‌شد، شاید نتیجه بهتری گرفته می‌شد. شاید بهتر بود که در سال‌روز میلاد امام زمان از شرکت کنندگان خواسته می‌شد که با دست‌زدن و کل و شادمانی با گروه موسیقی همراهی کنند. شاید با این روش می‌شد از حرف‌زدن‌ها و پچ‌پچ‌کردن‌ها کاست و همه را با گروه موسیقی همراه کرد. امید است در گردهمایی‌های بعدی، شرکت‌کنندگان بیش از این با گروه موسیقی همراهی کنند.
ناهار و پایان گردهمایی
روی‌هم‌رفته پذیرایی و ناهار راضی کننده بود. بیشتر آنانی که با آنها گفتگو کردم از چگونگی پذیرایی ابراز خشنودی می‌کردند. باید چشم‌به‌راه ارزیابی پرسشنامه‌هایی بود که شرکت‌کنندگان آن را پر کردند. البته هزینه پذیرایی و هزینه‌های پیامک‌ها و تبلیغات بیشتر از آن پولی بود که برای نام‌نویسی پرداخت شده بود. دست‌اندرکاران با مقدار قابل توجهی کمبود روبرو شدند ولی هیچ اندوه و پشیمانی بر چهره خدمتگزاران این نشست دوست داشتنی دیده نشد.
پاسخ به یک پرسش: این نشست‌ها چه سودی بر تولید کار دارد؟
برخی می‌پرسند که کارآفرینی نیازمند پول است و برگزاری نشست و گفتگو دردی را دوا نمی‌کند. آنها می‌گویند باید به‌دنبال چاره واقعی بود و پول آورد، با حرف و نشست کار درست نمی‌شود. برای پاسخ به این پرسش‌ها یک مثال شاید پاسخگو باشد. فرض کنید که برای برطرف کردن کمبود‌های صنعتی شیراز همهٔ امکانات فنی و حساب‌های بانکی شرکت هواپیماسازی بویینگ آمریکا یا خودروسازی بنز آلمان را با کشتی و هواپیما به این شهر یا یکی از شهرها در دیگر کشورهای همانند شیراز بیاوریم و نصب کنیم.
چنان‌چه شیوه مدیریتی ما همین باشد که بوده، با چند درصد احتمال امکانات نصب شده می‌توانند پاسخگوی مشتریان این شرکت‌ها در جهان باشند؟ حال ما می‌خواهیم با کارگران و کارفرمایان خودی و همان سود بانکی ٪۳۰ و پارتی‌بازی و رانت‌خواری‌ها و اختلاس ‌های دیده شده در کشور خودمان و کشورهای همانند، این سرمایه‌ها را به حرکت درآوریم. به احتمال فراوان از ساز و برگ‌های نصب‌شده بهره‌برداری درستی نخواهد شد و پس از مدتی، بسیاری از آنها کهنه و ویران خواهد شد و کاری درست نخواهد شد.
بسیاری از کشورهای خاورمیانه در گذر چند دهه گذشته، صدها هزار میلیارد دلار نفت و گاز فروختند. اگر این پول‌ها به درستی سرمایه‌گذاری می‌شد، امروز در ردیف برترین کشورها بودیم. چرا نیستیم؟ چرا پول درد بیکاری را درمان نکرد؟ پاسخ آن است که ما به اندیشه پول‌ساز و کارآفرین نیازمندیم نه به پول مفت. هزاران میلیارد پول برای کشاورزی و خشکسالی هزینه شد. با این پول هنگفت ما برق مجانی را تحویل دادیم تا آب از دل زمین به بیرون کشیده شود و صرف تولید میوه‌هایی شود که در بسیاری اوقات جز گندیده شدن فایده دیگری نداشتند.
بنابراین مردم ایران و بسیاری از کشورهای جهان سوم بیش از آن‌که نیازمند پول باشند، نیازمند اندیشه تولیدگرا هستند. ما نیازمند آنیم تا بتوانیم با یکدیگر سازگار باشیم تا شرکت‌هایمان در پی اختلاف‌ها یکی پس از دیگری نابود و ورشکسته نگردند. ما نیازمند آنیم که با همکاری دولت و قوه قضاییه فساد و رشوه و اختلاس ریشه‌کن شود. ما نیازمند آنیم تا اندیشمندان و فقهای ما ریشه ربا را در اقتصاد کشور بخشکانند. ما نیازمند اتحادیه‌های نیرومند کشاورزان و دیگر گروه‌ها هستیم تا رقابت را جایگزین رانت کنیم. پس ما درد پول نداریم، درد نداستن برنامه و راهبردهای کارآفرین داریم. از قضا، پول نفت، ما و بسیاری از کشورهای خاورمیانه را دچار فساد اداری، رانت، تنبلی و کم‌کاری نموده است. ما بیش از هر چیزی  نیازمند آنیم تا دردهای رفتاری و فرهنگی خود را درمان کنیم. اگر چنین کردیم مدیران کارآفرین خواهند توانست بیکاری را از میان بردارند.
نشست با کارآفرینان اندیشه‌های کارآفرین را تقویت می‌کند. یکی از شرکت‌کنندگان می‌گفتند که اگر در میان این جمع چهارصد نفره ما یک جوان انگیزه پیدا نماید و شیفته گفته‌های آقای حاج رضا ابراهیمی و یا مهندس نصیری و دیگران شود و به‌سوی کارآفرینی برود، چه بسا بتواند هزاران نفر را به کار گمارد. در چنین نشست‌هایی ما به دنبال ایجاد انگیزه در دل و روح آنانی هستیم که خداوند توانایی کارآفرینی را در آنان نهاده است.
پیام پایانی
دوستان، خواهران و برادران گرامی، کمبود و نبود آب ریشه زندگانی و آبادانی را می‌خشکاند. ارسنجان و توابع آن بدون داشتن آب تفاوت چشمگیری با یک کویر خشک ندارند. هر روز که می‌گذرد و ما برای آب چاره‌اندیشی نمی‌کنیم، ویرانی شهر و آبادی خودمان را سال ها نزدیک‌تر می‌نماییم.
باید برداشت آب از پمپ ها را مدیریت کرد. باید چاره‌اندیشی نمود تا با حفظ زندگی مردم و کمک‌گرفتن از دولت، آب‌های بیشتری را در دل زمین نگه‌داشت. نیازمند آنیم تا جنگل و مراتع پیرامون هر شهر و به‌ویژه ارسنجان گسترش یابد. برای نیل به این هدف بزرگ با ما همراه باشید. عبور از این گذرگاه سخت، نیازمند همدلی‌های شما در گردهمایی‌های بعدی است. کوشش آن است که برخی از گردهمایی‌ها تخصصی باشد تا بتوان به نتیجه‌های دلخواه دست یافت. امید است که بتوانیم برای هم‌اندیشی بیشتر، دوباره در خدمت دوستان و همشهریان گرامی باشیم.


شاد و پیروز باشید
دکتر سید محمد جعفرناظم السادات

 

 

گزارش دهم

به نام او که نامش زیبنده جان است

یک شمع روشن برای روشن کردن هزاران شمع کافی است.

چشمانم صحنه‌هایی از شوق وصف‌ناشدنی در برخورد با همشهریانی که یک دل و یک پارچه، بدون هیچ غل‌و‌غش، با دلی پاک و نگاهی ناب و سرشار از افتخار را دید که دلم به تحسینشان، عقلم به مباهات شخصیتشان و زبانم عاجز از توصیف رفتار مهربانشان شد.
تنها کلامی که با دیدن این همه همراهی و هم‌دلی می‌توانم بر زبانم جاری کنم این است که به خودم می‌بالم که قطره‌ای کوچک از اعماق دریایی بیکران شهری زیبا و همشهری‌هایی فهیم چون ارسنجان هستم.

معصومه رحیمی
۱۳۹۳/۰۳/۲۷

 

 

گزارش نهم

به نام خدا
توجه به فرهنگ، که مجموعه‌ای از رفتارها و آداب و سنن جامعه بشری است، از مهمترین مواردی می‌باشد که قطعا و ضرورتاً بایستی مورد توجه عام و خاص قرار گیرد چرا که هر کشوری و ملتی به اصالت و سابقه خویش بالیده و زنده است و برخود می‌بالیم که مردم اصیل و شریف و با فرهنگ و ادب شهرستان ارسنجان در بین مردم کشور عزیزمان به مردمی با فرهنگ و اصیل و اخلاق مدار شهره می‌باشند.  بدون شک حفظ و صیانت از این موهبت بزرگ ماموریتی است خطیر که بایستی نسل حاضر و آینده شهرستان آن را به نحوی شایسته به سرمنزل مقصود رسانیده و به نسلهای بعد منتقل کند و امروز شاکریم به درگهش که از خیل عظیم شیفتگان انجام این رسالت عظیم، فرزندانی از این آب و خاک در پایتخت ایران سرافراز ماموریت سازمان داده شده‌ای را برای شهره‌شدن بیشتر آغاز کرده‌اند. مهندس نصیری که خود‌ساخته بی ادعاییست که از تبار سالکان و فکوران خاندان بزرگوار نصیری می‌باشد، دکتر حسینی به همراه جناب نعمت‌الهی، مهندس شیرازی و... گروهی که با حضور دکتر ناظم‌السادات که فردی فروتن و متواضع و تاثیرگذار در انتقال دانش به متقاضیان این نعمت واسعه الهی است و قطعاً همراهی سایر عزیزان پایتخت‌نشین ارسنجانی که دیروز خدمت برخی از آنان رسیدیم.
آری، ظرفیت‌سازی و به عبارتی بالفعل درآوردن قوه‌ها و پتانسیل‌های موجود از بارزترین اموری است که امروزه بایستی مدنظر باشد برای افزایش سطح زندگی و جلوگیری از پرت نیروی انسانی موجود، این نکته بسیار مهمی است که تیم مذکور در قالب انجمنی به نام دانش‌آموختگان ارسنجان در پی حصول و وصول آن هستند، هدفی به غایت الهی چرا که نقش پیامبران نیز آگاهی بخشی و رشد و ارتقا و اصلاح جامعه بوده است. با آرزوی توفیق کلیه دست‌اندرکاران این حرکت عظیم و با سپاس و تقدیر از کلیه کسانی که برای اعتلای نام منطقه ارسنجان در صدد حاکم کردن وحدت و یکپارچگی و شروع تحولی عظیم و زبانزد هستند.
 گزارشی را از جلسه منعقده در شیراز تقدیم می‌کنم:
سالروز میلاد خجسته مهدی موعود (عج) گل نرگس متقارن با گردهمایی ارسنجانی‌های مقیم شیراز در سالن باشگاه پیام (مخابرات) شیراز واقع در قصردشت گردیده و آغازین آن ساعت ۱۱ صبح روز ۹۳/۰۳/۲۳، خیل مشتاقان وحدت و همدلی و رشد و ارتقای منطقه، از شیراز و و روستاها و ارسنجان با چهره‌های بشاش به سمت سالن عزیمت می‌کنند.
از دکترناظم‌السادات عضو هیئت علمی تا حاج رضا ابراهیمی کارآفرین برتر و مهندس معظم، حاج رحیمی و دکتر رامین ابراهیمی و حاج حسینی... که روزی در مسند عالی استان به خدمت مردم فارس مشغول بوده و برخی نیز هنوز مشغول می‌باشند. دوست خوب و با مرام من که روزگاری نه‌چندان دور در لباس ورزشی با هم رقابت داشته و رفیق بوده و هستیم مجری توانمند و ادب پرور، حافظ و سعدی‌شناس که صدای زیبایش را هر روز از صدای شیراز در برنامه ادبی می‌شنویم، آقای هادی حسینی لب به سخن می‌گشاید، انفاس قدسیه تلاوت قرآن کریم فزاینده روح و روان جمع حاضر است که با نواختن سرود کشورمان ایران اسلامی ادامه می‌یابد.
دکتر حسینی استراتژیست شمه‌ای از رسالت و مسولیت انجمن را همراه با بیان اهداف برای حاضرین در جهت آشنایی بیشتر عنوان می‌کند و مسیر تشکل را توام با گزارشی از فعالیت به سمع و نظر علاقمندان می‌رساند. شعرهای زیبای دوست خوبم جواد حسن شاهی تولید کننده حاذق و با تجربه و دوست‌داشتنی رادیو شیراز که نقش مهمی نیز در معرفی ولایتمان از طریق رسانه ملی دارد، که جای تشکر است، روحی تازه به گرهمایی می‌بخشد و پس از آن دکلمه نوجوان مستعد سرکار خانم هاشمی از هنرجویان عزیز ارسنجانی که بسیار آموزنده و مرتبط بر اخلاق حسنه اسلامی بود، در ادامه سرکار خانم رحیمی که خالق نشان و آرم انجمن هستند توضیحاتی در خور توجه از ماهیت طرح بیان کردند که چگونه بارزترین میوه ارسنجان با گلهای زیبایش وحدت منطقه را از قشرها و فامیل و... به نمایش می‌گذارد.
دکتر ناظم‌السادات که روزگاری در کسوت و لباس ریاست دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارسنجان منشا خدمات بوده‌اند و امروز در بحث اقلیم شناسی و... چهره معروفی هستند، دیگر سخنران گردهمایی پرشور و محتوای میلاد خجسته صاحب الامر بودند که پیرامون وظیفه شهروندان و مردم منطقه در رشد و بالندگی و ضرورت وجود انسجام به‌ویژه با شروع حرکت انجمن و علی‌الخصوص ظرفیت‌های سرمایه‌گذاری در منطقه و کمک حاضرین در ایده‌پردازی، مشاوره، همکاری و بررسی شناخت ظرفیت‌ها مطالبی ایراد کردند.
مهندس نصیری که خود آغازگر حرکت بدیع و خلاقانه‌ای در تاریخ ارسنجان هستند بحث کارآفرین و کارآفرینی و ضرورت قبول ریسک را ارایه کردند که با توجه به وجود جمعیت جوان در گردهمایی به شدت مورد استقبال حاضرین قرار گرفت. سخنران عامل اصلی را در کارآفرینی عشق، عشق و عشق خوانده و اشتیاق را محرکه اصلی کارآفرینی بیان کردند.
در قسمت‌هایی دیگر از جلسه آقای رضا ابراهیمی کارآفرین برتر استان توکل به خدا و نپرداختن به حاشیه‌ها و تصمیم در کمک به مردم و خدمت به جامعه را از علل موفقیت خود برشمردند.
اجرای موسیقی سنتی با حضور آقای بذرافکن هنرمند خوب شیرازی و صرف ناهار و پذیرایی از مدعوین و اهدای جایزه به تعدادی از شرکت‌کنندگان بر اساس قرعه کشی و معرفی اندیشمندان و محققین ارسنجانی ساکن در خارج از کشور از جمله سرکار خانم دکتر آموزگار (محقق در شناسایی داروی سرطان در دانشگاه هاروارد)  و...  مراسم را حال و هوایی دیگر داد.
به عنوان فردی از دیار فرهنگ دوست و با اصالت ارسنجان،  شایسته می‌دانم از این حرکت دلسوزانه و فکورانه تشکر و قدردانی کنم.

غدیر خادم الحسینی

 

 

گزارش هشتم

به نام خدا

نمی‌دانم تا به حال احساس همدلی داشته‌اید یا نه! این احساس لطیف همه چیز را دوست‌داشتنی می‌کند و هر ایرانی کم و بیش آمیخته با این حسّ زیباست! احساسی که به عشق هویتی ماندگار می‌بخشد... عشق به خدا، عشق به همنوع، عشق به هموطن، هم کیش، همشهری...

چه حسّ خوبی‌ست وقتی می‌توانی با معجزهٔ عشق قلبها را کنار هم بچینی تا کسی از آن دورها دلت را بخواند و دغدغه‌ات را بفهمد!
نمی‌دانم از کجا شروع کنم! از مهربانی و استقبال گرم دست اندرکاران برنامه یا از شوق و ذوق دیدن دوستانی که به خاطر مشغله‌های زندگی، کمتر موفق به زیارتشان می‌شویم و با خانواده‌های جدیدشان به درختان کهنسال شهرمان شاخ و برگهای زیبایی بخشیده‌اند، از حضور آن همه دانش آموخته، دکتر و مهندس که در کوچه‌پس‌کوچه‌های همین شهر بالیده‌اند یا از کودکانی که لبخندشان اوج زیبایی آفرینش را رقم می‌زد، یا از پوستر زیبای انجمن که با دستهای توانای خانم رحیمی ابداع شده بود!
نوشتن از سخنان زیبا وتاثیرگذار مهندس نصیری هم با آن هیجان امید بخش بحری می‌خواهد طویل و واژه‌هایی درخور که در بضاعت اندک من نیست!
چقدر خوب، چقدر انسان‌دوستانه این برنامه به بار نشست تا احساسِ روزمرّگی، غریبی، دلتنگی و بی‌قراری برای ساعاتی به فراموشی سپرده شود تا به این بیاندیشیم که می‌توان با همفکری، همکاری و فشردن دست یکدیگر شاد بود وبه دیگران نیز شادی بخشید در آن جمع دوست داشتنی همه چیز بود همهٔ آن چیزهایی که برای بهتر زیستن لازم است (تجربه، علم، عشق، ایمان، مهربانی، همدردی، همفکری، همکاری ...) آن‌ها آمده بودند تا در کنار هم برای هم باشند و من چقدر از حضور در این جمع خوشحال بودم.

وجود این گونه برنامه‌های راهگشا شور زندگی و تلاش را در دل انسان‌ها روشن می‌کند و به این باور می‌رسند که دستهایی هستند تا به کمک آن‌ها بیایند و گلیم زندگیشان را از آب بیرون بکشند.

شکوه عشق، گشودن درهای خوشبختی‌ست به روی همه، رسم دست‌های گرم امید بخشیدن است و دلیلِ بی غلط زندگی!

به امید موفقیت برای همه آن‌هایی که به موفقیت دیگران می‌اندیشند و این غزل از من تقدیم به شما:

 

عشق با یک مژه برهم زدنی می‌آید
مثل عطری‌ست که از پیرهنی می‌آید
بی خبر از غم واندوه، خروشان و رهاست
چون نسیمی که به سوی گَوَنی می‌آید
این دل‌آشوبگرِ دلشدهٔ حادثه باز
موی آشفته به هر انجمنی می‌آید
از دلِ خستهٔ هر صخرهٔ دور افتاده
هر شب آوای خوشِ کوهکنی می‌آید
رونقِ چشم تو را بغض دلم می‌فهمد
دولتِ عشقِ تهیدست وغنی می‌آید
بازهم پنجره از خاطره‌ها می‌گوید
بازهم کوچه به دیدارِ زنی می آید

دوستدار شما

زهرا نعمتی

 

گزارش هفتم

به نام خدا

روز جمعه ۲۳ خرداد نود و سه، مصادف با میلاد منجی عالم بشریت، مهدی موعود (عج)، سالن پیام مخابرات شیراز میزبان بیش از ۳۵۰ نفر از افرادی بود که تحت عنوان «دانش آموختگان ارسنجان» دور هم جمع شده بودند. حضور در این گردهمایی معنای جدیدی از اصطلاح «دانش آموختگان» و مفهومی بالاتر از دانشگاه، کتاب، دکتر یا مهندس بودن را روشن می‌ساخت. افرادی که به میل خود در این جمع گرد آمده بودند، مهم‌ترین دانش‌های خود را در دانشگاه زندگی کسب نموده و اکنون نیز دست به دست هم داده تا راه جدیدی برای بهتر زیستن پیش روی دیگران قرار دهند.

گل‌های انار روی پوستر، ما را تا کوچه باغ‌های ارسنجان می‌برد و خاطرات خوب کودکی را در ذهنمان مجسّم می‌ساخت. دیدار مجددّمان با سرکار خانم نورزاد، مادر محترم آقای مهندس نصیری، مرا به نیمکت‌های مدرسه و اولین سال تحصیلم برگرداند و حس خوبی را نسبت به معلّم بودن در وجودم زنده ساخت.

اگرچه به علّت اشکال فنّی، در بعضی از قسمت‌های برنامه، صدا خوب به جمعیّت نمی‌رسید امّا احساس‌ها گویا بود و چه زیبا منتقل می شد، «تواضع و فروتنی» دست‌اندرکاران برنامه که خود الگوی عینی موفّقیّت هستند، جلوهٔ دیگری از دانش‌های زندگی بود. فرزندانی که پدر خود را بر روی ویلچر وارد سالن کردند حضور مادرانی که یک دست را بر عصا و دست دیگر را بر دوش عزیزان خود تکیه داده بودند و به سختی قدم بر می‌داشتند، نشان می‌داد که دانش‌ها چه خوب آموخته شده بود!

دغدغهٔ ما به‌خاطر حضور مهمانمان که دست تقدیر و یا به قول خودش «خوش شانسی» او را از آمریکا به این جمع خوانده بود،  بی‌جا بود و روابط حاکم بر جمع گویاتر از هر کلامی با ایشان سخن می‌گفت و این مصرع را در ذهنم تداعی می‌ساخت که: «در حرف زدن، چشم‌ها بیشتر از حنجره‌ها می‌فهمند».

آقای پروفسور پیمان فراتین که پس از ۳۸ سال به وطن برگشته بود، از حضور در این جمع اظهار رضایت می‌کرد. اظهار نظرهای کوتاه و به موقع ایشان در مورد بعضی از برنامه‌ها نشانگر موّفقیّت ارائه‌دهندگان برنامه‌ها در تبیین اهداف همایش بود. کنجکاوی ایشان در دانستن نسبت‌های فامیلی جالب توجّه بود و «cousin» مختصرترین و جامع‌ترین جوابی بود که در این مورد می‌شد، به کار برد.

زمان صرف ناهار تا اهدای جوایز بهترین فرصت برای صحبت کردن، تبادل نظر و مشاوره‌ها بود. در کنار تمام زحمات جای خالی نمایشگاهی از خط، نقاشی و آثار دیگر هنرمندان، در این برنامه مشهود بود.

در جامعهٔ امروز که افراد دچار روزمرگی و خودشیفتگی علمی یا مالی شده‌اند، برپایی چنین برنامه‌هایی نوعی دعوت به خود بود و بالاترین دستاورد آن تقویت روحیّهٔ امید و ایجاد جرقّه‌ای در ذهن‌ها جهت خواستن و توانستن است.

خوشامدگویی‌ها، پذیرایی، حسن توّجه به خواسته‌های جمع، با وجود تمام مشغله‌ها، مهمان‌نوازی ارسنجانی‌ها را به خوبی آشکار می‌ساخت. موّفقیت و سلامت تمام دست‌اندرکاران را از خداوند متعال خواهانیم و امیدواریم که چراغ وجودشان فروزان وسراسر زندگیشان پر فروغ باد.

 

نجمه (لیلا) موسوی زارع
شیراز ۱۳۹۳/۰۳/۲۵

 

گزارش ششم

بسم الله الرحمن الرحیم
نیمه شعبان طلوع انتظار وامید به عدالت مصلح است. شخصی منتظر صالح است که خود نیز صالح باشد. یکی از صالحات بزرگ اصلاح ذات‌البین است. جلسهٔ نیمه شعبان دانش‌آموختگان ارسنجان در مجموعهٔ تفریحی مخابرات استان فارس با حضور چهارصد نفر از فرهیختگان وخانواده‌های ارسنجانی که همراه با نشاط و شادی و ایجاد امید به همبستگی بیشتر و بهتر بود باعث تازه شدن دیدارها وارائه ایده‌های جدید کارآفرینی برای جوانان شهرستان ارسنجان و ایجاد شوق و ذوق وصف ناپذیر برای ادامه چنین جلساتی گردید. جا دارد به نوبه خود از کلیه کسانی که زحمات تدارک و اجرای این جلسه را کشیدند تشکر و قدردانی نمایم. بدیهی است ادامه این جلسات و عمق بخشیدن به محتوای آن با حضور افراد ومسئولین تاثیر‌گذار سبب منشا اثر بیشتر و باقیات الصالحات خواهد شد.

با تشکر
علی اکبر رحیمی

 

 

گزارش پنجم

به نام خالق وحدت آفرین
سر به هم آورده دیدم برگ های غنچه را          اجتماع دوستان یک دلم آمد به یاد
از بچگی هر وقت خارج ارسنجان یک ارسنجانی را می‌دیدم حس داشتن یک پشتوانه بهم دست می داد، یکی از تابستان‌ها وقتی با برادرم که راننده کامیون بود به مسافرت رفتم دیدم با چراغ‌زدن به بعضی از کامیون‌ها علامت می‌دهد و آن‌ها هم با چراغ زدن جواب می‌دهند، ازش سوال کردم این ها کی هستند؟ گفت این‌ها ارسنجانی هستند، گفتم از کجا میدونی؟ روی شیشهٔ جلو کامیون که با خط ثلث نوشته شده بود «یا زهرا» را نشانم داد و گفت: این علامت کامیون‌های ارسنجانی هست. این علامت برای شناختن همشهری‌ها و احیانا برای کمک گرفتن و کمک رساندن خیلی مفیده. الان هم که  بیست و هفت-هشت سال از آن ماجرا می‌گذرد در هر سفر کاری یا تفریحی که کامیون‌های ارسنجانی (که ماشاالله تعدادشان هم کم نیست) را می‌بینم با چراغ زدن بهشان سلام می کنم .
نمی دانم شما هم این وسواس را دارید یا نه؟ حتما باید شعرها و نوشته‌های پشت کامیون‌ها را بخوانم و اگر پشت کامیون نوشته شده باشد «شهرم ارسنجان» حتما باید در حین سبقت گرفتن از کامیون دو تا بوق بزنم و راننده‌اش را ببینم می‌شناسم یا نه!
وارد کوچه ۵۹ خیابان قصرالدشت که شدم داشتم پلاک خودروها را نگاه می‌کردم ببینم چندتاشون (ایران-۸۳) هست که یک جوان ۱۶-۱۷ ساله سوال کرد باشگاه مخابرات کجاست؟ آشنا نبود، از لهجه‌اش فهمیدم ارسنجانی هست، گفتم همراهم بیا، گفت با خانواده هستم، وقتی دوباره در سالن و با خانواده‌اش دیدمش متوجه شدم فامیل آقای نظر خادم‌الحسینی (از جمال آباد) هست.
در این مراسم محدودیت سنی نداشتیم،  از نوزاد شیرخوار فرزند آقای محمد نعمت الهی (کارمند اداره تجارت، صنعت و بازرگانی شهرستان ارسنجان) گرفته تا خانم موسوی (برنده جایزه مسابقه کتبی که به علت سن و تجربه بالا قادر به حرکت و دریافت جایزه نبودند که دکتر ناظم السادات با تواضع مثال زدنی کنار میز، جایزه ایشان را تقدیم کردند) حضور داشتند.
میزان تحصیلات دوستان نیز طیف وسیعی داشت، از نوآموزان پیش دبستانی داشتیم تا فارغ‌التصیل مقطع دکترای دانشگاه هاروارد آمریکا ( خانم دکتر آموزگار که مثل خیلی‌های دیگه طعم رب انار ارسنجان به ذائقه اش نشسته بود)، تازه ! یک مهمان آمریکایی پنجاه ساله هم داشتیم که از دوازده سالگی ایران را ترک کرده بود و از رانندگی‌کردن در جاده‌های ایران می ترسید! بهش نگفتیم بعد از بیماری‌های قلب و عروق بیشترین آمار مرگ‌ومیر در ایران مربوط به حوادث رانندگیه! و الا از سالن بیرون نمی‌رفت.
خیلی‌ها ما ارسنجانی‌ها را به خاطر انار و رب انار دوست دارند، چه سربازها که با رب انار مرخصی نگرفته‌اند، چه دانشجوها که با رب انار نمره نگرفته‌اند، چه خواستگارها که با رب انار به خانه معشوق نرفته‌اند. میدان انار، جشن انار، حتی معلم‌های قدیم هم با ترکهٔ انار دانش‌آموزان را کتک می‌زدند، در این مراسم از پوستر انجمن که توسط خانم رحیمی طراحی شده بود و کللک* های انار (غنچه‌های انار) را با سنجاق قفلی پیوند زده بود رونمایی شد، توضیحات ایشان در مورد نمادهای استفاده شده در پوستر جالب بود و آقای دکتر ناظم‌السادت با هدیه‌ای که از طرف موسسه بین‌المللی آگاه تهیه شده بود از ایشان قدردانی کردند. نمی‌دانم محتوای هدایا و جوایز چه بود، اما از رنگ جعبه و اندازه‌اش می‌شد حدس زد به نوعی به انار مربوط می‌شد.
از این آقای آمریکایی که بگذریم مهمان نداشتیم همه میزبان بودند، حتی نوعروس خوش شانس ارسنجانی‌ها، که با جایزه مسابقه کتبی، هدیهٔ ازدواجش را از دکتر ناظم‌السادات دریافت کرد.
از آنجا که شعر هنر اول ارسنجانی‌ها محسوب می‌شود و مجری توانای برنامه، آقای سید محمدهادی حسینی نیز از شاعران انجمن‌دار و خوش‌ذوق هستند، با حضور ذهن مثال‌زدنی خود، در خلال برنامه با ابیات زیبا و به‌جا برنامه را به پیش بردند که شنیدن اشعار آقای حبیب رحیمی با اجرای زیبای خانم هاشمی (با لباس محلی در حال انقراض) فضای سالن را بیشتر ارسنجانی کرد. همچنین آقای جلیل اسکندری قاری قرآن ابتدای برنامه اشعار مولودی امام عصر (ع) را خواندند.
مشخص بود که بعضی‌ها چندین سال دوستان و همشهری‌ها را ندیده بودند، چون  اجرای زنده موسیقی سنتی هم نتوانست جلوی احوال پرسی و روبوسی و تعریف و درد دل کردن‌ها و از این میز به آن میز رفتن‌ها را بگیرد، تا اینکه شعر خوانی خانم زهرا نعمتی  (بانوی شعر ارسنجان) کمی فضا را آرام تر کرد.
معلم، استاد دانشگاه، مدیر کل، مدیرعامل، بازنشسته، دانشجو، دانش آموز، جوان جویای کار، خانه دار، مغازه دار، و صاحبان مشاغل دیگر نیز در این مراسم به چشم می‌خوردند، اما دو کار آفرین موفق بیشتر به چشم می‌آمدند، اولی آقای حاج رضا ابراهیمی ( کارآفرین تجربی)، مدیرعامل شرکت زرین غزال که با ادبیات و لهجهٔ شیرین خودشان جوان‌های جویای کار را به‌طور مختصر رهنمون شدند، توکل به مشتی کریم! و تاکید بر سخت کوشی را راز موفقیت خود و توصیه به جوانان دانستند و با بستنی‌های دایتی جگر حاضرین را خنک کردند و دیگری آقای مهندس محسن نصیری (کار آفرین مدرن) مدیر عامل موسسهٔ بین‌المللی آگاه بودند که اصول اولیه کارآفرینی را در قالب یک برنامه نیم ساعته ارایه کردند که استقبال جوانان ازموضوع، حاکی ازثمربخشی مطالب بود که امیدوارم مجددا فایل ارایه شده را جهت استفاده اعضا بر روی وبگاه (سایت) انجمن مشاهده کنیم.
مثل همهٔ کسانی که با هم بودیم، از گردهم‌آیی که بیرون آمدم حس خوبی داشتم، فکر کردم این حس خوب ناشی از چیه؟ از داشتن هم شهری؟ نه! ما همیشه همشهری داشته‌ایم؛ خوشحالی از دیدن همشهری هم نبود چون معمولا همشهری‌ها را می‌بینیم، اما این که در روز میلاد امام زمان (ع) حدود چهارصد نفر از ارسنجانی‌ها را ببینی که صرفا آمده‌اند تا اعلام کنند به فرهنگ، تاریخ و هویت چندصدسالهٔ شهرشان افتخار می‌کنند و علاقه‌مند هستند تا در هر جایگاهی که هستند دین خود را نسبت به ارتقای سطح فرهنگ و اقتصاد ارسنجان ادا کنند باعث غرورمان شد.

با سپاس بی کران از دوستانی که آمدند و با آرزوی دیدار دوستان دیگر
علیرضا نعمت اللهی

 

 

 

گزارش چهارم

با نام تو هر کسی که لب باز کند
در هر سخنی که گوید اعجاز کند
روزی وصف ناشدنی، جمعیتی ناشمردنی و چهره‌هایی ناب و دوست‌داشتنی به دیدگانم آمده بودند.
همهٔ آنان یک چیز را در سکوت فریاد می‌زدند و آن همبستگی و دلبستگی بود؛
همبستگی برای نمایان ساختن اصالتشان و دلبستگی برای دیدار همشهریانشان.
آری این همان ویژگی مردمان ارسنجان است که موجب شده بود جوانان، با فخر و مباهات و شور و اشتیاق به پذیرایی از آنان بپردازند و خستگی را از یاد ببرند.
اگر بخواهم وصف خود را از مراسم ادامه دهم، ذهن و زبانم هر کدام شاهنامه‌ای برای گفتن دارند اما قلمم رمقی برای ادامه دادن ندارد.

مصطفی رحیمی
شامگاه بیست و چهارم خرداد هزار و سیصد و نود و سه

 

 

گزارش سوم

چند روز منتج به گردهمایی، تلاش شبانه‌روزی عاشقانی را دیدم که بی‌چشم‌داشت و بی‌اغماض می‌کوشیدند تا مراسم را به‌بهترین اتفاق سال تبدیل کنند.
همّت سترگشان ستودنی است و کم لطفی است اگر نام آنان که تلاش بی‌وقفه‌اشان به بار نشست را عنوان نکنم.

آقایان و خانمها

دکتر محمدجعفر ناظم‌السادات - سید محمدهادی حسینی - محمدجواد رحیمی
سید ابراهیم حسینی - محمدحسن نصیری - معصومه رحیمی - نگار رحیمی - محمد نعمتی - حمید رحیمی - علی رحیمی - فرزانه تشویقی - مصطفی رحیمی - رضا رحیمی - علی‌محمد نصیری - پیمان رحیمی - محسن خادمیان

وجودتان طلا
باطنتان برف
محسن نصیری

 

گزارش دوم

ای نام تو بهترین سرآغاز

زیبایی، مهربانی ، شور و اشتیاق، یکدل و یکی بودن، توصیف کلام قاصر من است از‌ آنچه امروز شاهد بودم.
باهم بودن و پشت به پشت هم ایستادن را بار دیگر از همشهریانم به تماشا نشستم و با لذت تمام اشک شوق ریختم.

همه آمده بودند،

از کودکان پرنشاط تا پیران با تجربه‌ای که تکیه بر عصا مانع از حضورشان نگردیده بود
و لذت بخش تر از همه حضور جوانان بود
آنان‌که برای بهتر برگزار شدن مراسم با سر می‌دویدند و دست به سینه، با ادب تمام به همشهریانشان خدمت می‌کردند

در نگاهشان اشتیاق برای کار و کارآفرینی موج می زد،
اشتیاقشان برای بهتر زیستن
ساختن، ایجاد کردن و زندگی کردن
و زندگی بهتر کردن
و به این خاطر بود که ایده‌ها را با شوق تمام می‌بلعیدند
زیبا بود زیبا
و آنجا بود که از صمیم قلب می‌خواستم که برایشان کاری انجام دهم
کاش می‌توانستم با تک‌تکشان به گفتگو بنشینم و آنچه که آموخته‌ام را صمیمانه در اختیارشان قرار دهم
کاش می‌توانستم تمامی وقتم را با لذت تمام با آنها به ایده‌پردازی بپردازم و ایده‌های نابشان را بستایم
ای کاش می‌توانستم دست تک‌تکشان را بفشارم و از حرارت عشق و مهربانی وجودشان سیراب گردم
و ای کاش می‌توانستم فریاد شادیم را بلندتر و رساتر به گوش تمامی ایرانیان برسانم و به آنها بگویم ما ارسنجانی هستیم و همواره پشتیبان یکدیگر

با تمامی وجود سپاسگزارتان هستم و همت بلندتان را می‌ستایم
ما همیشه با هم هستیم و با هم خواهیم ماند
و یکصدا برای آبادانی شهرمان تلاش خواهیم کرد

ما لایق بهتر بودن و بهتر زیستن هستیم
باور کنید
باور کنید

محسن نصیری
نیمه شب بیست و سوم خرداد هزار و سیصدو نود وسه

 

گزارش نخست

جزای آنکه نگفتیم، شکر روز وصال          شب فراق نخفتیم، لاجرم، ز خیال

اگر مراد نصیحت کنان ما این است          که ترک دوست بگوییم، تصوری است محال

متعاقب برگزاری با شکوه اولین گردهمایی ارسنجانی‌های مقیم تهران دوازدهم اردیبهشت‌ماه امسال و انعکاس مثبت آن در بین همشهریان ساکن شیراز (که بزرگترین جامعه آماری ارسنجانی‌های مهاجر را دربر می‌گیرد)، و طرح تقاضا برای داشتن مجلسی مشابه در آن شهر، جلسه‌ای فوق العاده (در تاریخ سی و یکم اردیبهشت‌ماه گذشته) با حضور اینجانب و جناب آقایان دکتر ناظم‌السادات و مهندس نصیری، در دفتر انجمن دانش آموختگان ارسنجان در تهران تشکیل و ایده برگزاری گردهمایی شیراز طرح و از همه سو مورد حمایت قرار گرفت.

زمان مراسم جمعه ۲۳ خرداد، که مصادف با زادروز میلاد خجسته مهدی موعود(عج) بود تعیین شد و تنها سه هفته برای تهیه مقدمات و اطلاع‌رسانی و دعوت و سایر امور مرتبط، فرصت داشتیم، لذا اینجانب مآموریت یافتم تا در سفر به شیراز، با توجه به شور و اشتیاق دوستان همشهری، تجربه تهران را انتقال دهم.

ده روز بعد (شنبه دهم خرداد ماه) جلسه‌ای در منزل جناب آقای سید محمدهادی حسینی و با حضور من، نامبرده و آقایان دکتر ناظم‌السادات، سید مجید حسینی، مهندس معظم(مظفر) و سید حبیب نعمت‌الهی تشکیل و پیرامون مورد، بحث و تبادل نظر شد. خوشبختانه مکان مراسم (سالن شرکت مخابرات در خیابان قصرالدشت) معین و برآورد هزینه نیز مشخص می‌نمود و تلاش می‌شد، تا آن‌جا که ممکن است، بار هزینه‌ای کمتری بر دوش شرکت‌کنندگان نهاده شود.

از روز بعد، کار اطلاع رسانی، از طریق تهران و شیراز و به اشکال مختلف، به جریان افتاد و سقف زمانی برای ثبت نام تعیین گردید (۱۳۹۳/۰۳/۱۸) و عده‌ای پیش‌قدم شدند و همان روزهای اول با واریز وجه به استقبال مراسم رفتند، ولی نمی‌شد پیش‌بینی دقیقی از تعداد شرکت‌کنندگان داشت.

هر لحظه که تسلیمم، در کارگه تقدیر          آرامتر از آهو، بی‌باکتر از شیرم

هر لحظه که می‌کوشم، در کار کنم تدبیر          رنج از پی رنج آید، زنجیر پی زنجیر

تماس‌ها و تشویق‌ها و تبیین محتوای برنامه‌های مراسم، رفته‌رفته بر آمار ثبت‌نام‌کنندگان افزود و کار جمعی دوستان در شیراز و تهران نتیجه داد و تعداد می‌رفت که فراتر از گنجایش سالن شود، لذا در یکی دو روز آخر، به دلیل مشکلات بعدی، اطلاع‌رسانی و تبلیغ متوقف شد، تا اینکه نهایتآ به روز و ساعت تعیین شده (۱۱ لغایت ۱۵) رسیدیم.

میهمان‌ها، که خود میزبان هم بودند، از ساعت ده و نیم صبح، گروه‌گروه به‌همراه خانواده، وارد سالن مراسم می‌شدند و سلام و احوالپرسی‌ها تا ساعت دوازده ادامه یافت. زیبایی و نشاط دیدار دوست و آشنا و همشهری، گاه پس از سال ها، وصف‌ناپذیر است و در سند و عکس و فیلم و مدرک نمی گنجد. پس از آن، مراسم با تلاوت آیات قرآن مجید و سرود جمهوری اسلامی آغاز شد.

مجری محترم آقای سید محمد هادی حسینی، با لطافت طبع و اشعار زیبا، اعلام برنامه نمود و سخنران‌ها یکی پس از دیگری (اینجانب، دکتر ناظم‌السادات، حاج آقا رضا ابراهیمی مدیرعامل محترم شرکت دایتی و مهندس نصیری)، در چارچوب برنامه به ایراد سخن در موضوع انجمن دانش آموختگان (اهداف، برنامه و راهبردها) و اهداف گردهمایی‌ها و کارآفرینی و اشتغال پرداختند و شعر خوانی و ذوق و اشتیاق ارسنجانی‌ها (زن و مرد و کوچک و بزرگ) و همچنین موسیقی سنتی و مسابقه و معرفی تعدادی از جوانان برگزیده (خانم دکتر آموزگار، آقای دکتر پیمان فراتین، خانم زهرا نعمتی و عده ای دیگر) و تقدیم جوایز و گرفتن عکس و فیلم و پذیرایی (با بستنی دایتی تقدیمی آقای ابراهیمی، میوه، شیرینی و ناهار) از جمله موارد متنوع مراسم بود.

مراسم به پایان رسید، تعداد نسبتآ زیاد شرکت‌کنندگان و شرایط سالن و به‌ویژه سیستم صوتی آن، موجب بروز مسایل جزیی و وقفه‌های کوتاه می‌شد، با این‌همه شکوه مراسم و شوق و نشاط ناشی از آن، و تلاش جمعی دست‌اندرکاران، بر این نوع مسائل معمول، غلبه می‌نمود.

نتایج حاصل از فرم‌های نظر سنجی قطعآ ارائه خواهد شد ولی آنچه از اظهارات شفاهی نمود داشت، تفدیر و تشکر و سپاس اهالی شریف و قدر شناس همشهری بود.

در پایان به سهم خویش و از طرف انجمن از همه عزیزانی که با حضور و همدلی و همراهی‌شان بر شکوه مراسم افزودند، قدردانی نموده و از اینکه نام عده‌ای ممکن است از قلم افتاده باشد عذرخواهی می‌کنم.

سید محمد حسین(محمود) حسینی

تهران، شنبه ۱۳۹۳/۰۳/۲۴

دیدگاه خود را درباره این نوشته با دیگران در میان بگذارید:

یا اگر در سایت عضو نیستید، می‌توانید به عنوان میهمان دیدگاه خود را بفرستید:

0
دیدگاه شما پس از تایید مدیر سایت نمایش داده خواهد شد.
  • دیدن تصاویر و نوشته ها بسیار بسیار شادی آفرین بود. موفق و پیروز

  • شاد و موفق باشید دوستان و همشهریان خوب، که اینچنین پر شور با حرارت، اندک خدمت انجام یافته در گردهمائی شیراز را ارج می نهید.

  • مردمانی جان خود را بر جهان افزوده اند
    آفتاب جانشان در تار و پود جان ما
    مردمانی رنگ عالم را دگرگون کرده اند
    هر یکی در کار خود نقش آفرین همچون خدا

    هر که بر لوح جهان نقشی نیفزاید ز خویش
    بی گمان چون نقش پا محو است در موج فنا
    نقش هستی ساز باید، نقش بر جاماندنی
    تا چو جان خود جهان هم جاودان دارد تو را
    این جهان دریا، زمان چون موج، ما مانند نقش
    لحظه ای مهمان این هستی ده هستی ربا

    :)"همتتان مستدام، راهتان روشن"

  • مهمان - عزیزاله نصیری

    سلام .ضمن عرض تشکر باید بگویم که هنگام خواندن سرود ملی احساس بی نظیری به همه دست داده بود در ضمن از مهندس نصیری خواهش میکنم در صورت امکان اون پاور پوینت کار آفرینی را واسه استفاده عموم در سایت قرار بدهند که کسانی که نبودن هم بتونن استفاده کنند .لطفا اگه ممکنه یه امکانی در سایت فراهم بشه که ارسنجانیهای مقیم خارج از ایران همراه با نام کشور محل اقامت مثلا با یه رنگ خاص یا کمی متفاوت مشخص باشند.باز هم از دست اندرکاران بابت همه چیز ممنون.