Logo
چاپ کردن این صفحه

گزارش فعال محیط زیست جناب آقای امید فروردین از سوختن بیش از 3 هزار هکتار از جنگل های منطقه پاسارگارد مطلب ویژه

نویسنده: 
گزارش فعال محیط زیست جناب آقای امید فروردین از سوختن بیش از 3 هزار هکتار از جنگل های منطقه پاسارگارد

امروز پس از هماهنگی با تیم آفرود ارسنجان و چند تیم آفرود موجود در شیراز با کاروانی بالغ بر ۲۵ دستگاه ماشین دو دیفرانسیل متشکل از تیم ارسنجان و تیم های شیراز خودمان را به محوطه ی تاریخی پاسارگاد رساندیم، در وهله نخست و به محض رسیدن بی نظمی و سردر گمی مسئولین به چشم میخورد و نمایان بود.

گزارش زير را جناب آقای اميد فروردين فعال محيط زيست ارسنجان كه  در رابطه با مهار آتش سوزی جنگل پاسارگاد مرقوم داشته اند:
متاسفانه این آتش سوزی از ساعات اولیه صبح روز چهارشنبه 19 خرداد ماه شروع شد.

درودی دوباره و ارادتی همواره
زیاد اهل نوشتن نیستم اما توضیحاتی جهت اطلاع عموم لازم است:

امروز پس از هماهنگی با تیم آفرود ارسنجان و چند تیم آفرود موجود در شیراز با کاروانی بالغ بر ۲۵ دستگاه ماشین دو دیفرانسیل متشکل از تیم ارسنجان و تیم های شیراز خودمان را به محوطه ی تاریخی پاسارگاد رساندیم، در وهله نخست و به محض رسیدن بی نظمی و سردر گمی مسئولین به چشم میخورد و نمایان بود.
ابتدا اعلام کردند که امکان انتقال نفرات بصورت زمینی وجود ندارد و باید به وسیله بالگرد به محل آتش سوزی رفت.کوله پشتی های حاوی آب و بیل را برداشته به سمت تنها بالگرد موجود دویدیم آنجا با توضیحات کادر پرواز متوجه شدیم که هم ساعت پرواز بالگرد پر شده و زمان سرویس بالگرد هست و هم سوخت تمام شده منتظر کامیون حمل سوخت هستند.
با راهنمایی یک محیط بان جوان و دلسوز، بچه های با غیرت سعادت شهر به سرپرستی پیمان فتحی عزیز  را سوار کردیم و زدیم به کوره راه های خاکی پر چالش و آنوقت بود که قدر جیپ دو دیفرانسیل مدل ۱۹۷۷ میلادی خودم را دانستم القصه:
به منطقه ای رسیدیم که دیگر ماشین رو نبود اما نزدیک محل آتش سوزی بود.محلی بنام چاه داری پشت خورخوره بعد از نیم ساعت راه پیمایی به آتش رسیدیم چهل تا پنجاه نفر بودیم همگی نیروی مردمی دریغ از یک نفر دولتی یا حد اقل امکانات دولتی حتی یک بیل چشمتان روز بد نبیند.
محدوده ای قریب به چهارهزار هکتار از مراتعی بکر و ذخیره ی ژنتیکی بی نظیر از انواع بوته های مرتعی و درختان جنگلی که عمر متوسط هر کدام حداقل شش برابر عمر من بود. همگی در مقابل دیدگانم در آتش جهل و ندانم کاری بعضی مسئولین کارنابلد گیج و منگ می‌سوخت و خاکستر می شد.
زنجیره ای با فاصله تشکیل شد در مرز آتش و مرتع نسوخته به کمک بیل فاصله ای بین آتش و مرتع ایجاد شد و همین امر موجب شد آتش به این فاصله که رسید ماده ی سوختنی نداشته و مهار شد.
تا غروب ایستادیم  و اگر باد شعله ای را فروزان کرد با بیل خفه کردیم خیالمان از بابت چاه داری راحت شد در آن منطقه آتش مهار شد اما خورخوره را نمی دانم، این آتش در این قسمت تا تنگ خشک سیوند ادامه داشت.
دوستان صمغ درخت بنه چرب و مانند مواد نفتی اشتعالی آسان دارد علف های مرتعی هم خشک و از کبریت قابل اشتعال ترند از طرفی زغال بنه بسیار ماندگار است و دیر به خاکستر می‌نشیند از سوی دیگر دوستان میرشکار و طبیعت دوست میدانند طبیعت  منطقه ی خرسی به گونه ایست که در ۱۲ ماه سال باد وزیده و همیشه در معرض وزش گاها شدید باد است
حالا همه ی این موارد را کنار هم بگذارید خواهید دید که هنوز وضعیت بحرانیست هم آنها که میگویند آتش مهار شده درست میگویند و هم آنها که میگویند مهار نشده حضور و کشیک نیروهای مردمی تا چند روز آینده در منطقه الزامیست.
امشب باد کار خودش را میکند، باد از مسئولین و متولیان ستاد بحران کاربلد تر است. برای کشیک و سرکشی نیروی تازه نفس لازم است منی که از صبح در معرض اشعه ی مستقیم آفتاب بودم به شرط حضور هم کارایی ندارم.

 دوستان متاسفانه اغلب مسئولین گیج و بی برنامه اند چیزی بنام مدیریت بحران مطلقا وجود ندارد. بنظر میرسد موریانه ی فساد اداری عهد نامه ی ننگین مدیریت بعض آقایان متولی امور را خورده و دیگر از دوران ترکتازی شان عمری باقی نمانده باشد.
جمعیت یاری دهنده زیاد هست، اگر هر یک از عزیزان بتوانند جماعتی را رهبری کرده با خود همراه کنند و مرز بین آتش و مرتع را با بیل مدیریت کنند مهار آتش کار دشواری نیست، فقط اگر بتوان گروهی خبره و آشنا به محل را مامور هدایت گروه های بزرگتر کرد و مکان دقیق آتش را مشخص کرد و با بالگرد نفرات را به محل رساند با مدیریت صحیح نفرات و زمان، ابتکار عمل را بدست گرفت و در این صورت است که مهار بحران کار چندان سختی نیست.
قطعا پیوند امکانات دولتی و مدیریت مردمی پیوند مبارک و میمونی است و ثمر بخش خواهد بود.
در ادامه لازم است به مصداق ضرب المثل:
"عیب آن جمله بگفتی، هنرش نیز بگوی" یادآور شوم که در کنار تمام این صحنه ها، چیزهای قشنگ و با ارزشی که از روح بلند و انسانی نشأت می گیرد هم به وفور دیده می شد.
از دختر خانمی جوان و با شخصیت در یک مغازه ی فتوکپی در سعادت شهر گرفته که بعد از شنیدن اینکه برای مهار آتش اطراف پاسارگاد عازمیم، از گرفتن دستمزد چاپ قریب به چهل پوستر خودداری کرد و دعای خیرش بدرقه ی راهمان شد تا آن مرد میانسال اهل پاسارگاد که بعد از فهمیدن اینکه از ارسنجان عده ای راهی شده تا کمک کنند و آتش را مهار کنند از پشت وانت پیاده شد خدا قوت گفت و دست یکی از جوانان را به نشانه ی قدر دانی بوسید.
یا اینکه چند جوان سعادت شهری در کمال تواضع ماشین های خودشان را آوردند تا با چسباندن اتیکت "گروه آفرود  ارسنجان" همراهی و همدلی خود را برسانند.
شیرزنی فرتوت با قامتی خمیده اما مصمم و استوار با تنها امکان پذیرایی که در خانه داشت، ظرفی پر از شکلات بدست گرفته و از اهالی ارسنجان که برای مهار آتش به یاری شتافته بودند تشکر کرده و پذیرایی می کرد.
در صحنه ای دیگر شیخی که خود را امام جمعه ی یکی از بخش ها معرفی می کرد اصرار داشت که با هیئت همراه برای بازدید از منطقه سوار بالگرد شود که با تحکم و نهیب کاپیتان خلبان مواجه شد و تهدید ارعاب هایش اثر نداشت و خلبان، بیل بدستانی که جهت کمک آمده بودند را با خود برد.
ذکر این رویداد نیز خالی از لطف نیست. در اثنای مهار حریق جوان برومندی از اهالی پاسارگاد(هم آنهایی را که با جیپ به محل آتشسوزی رساندیم) که بنظر می‌رسید اوایل دهه ی چهل عمر را می‌گذراند ودر نزدیکی من مشغول بود بیل را زمین گذاشت و با گوشی همراه خود مشغول صحبت شد.پس از اندکی حرفهایی مثل: کی اعلام کرد؟ خودت شنیدی؟و... رد و بدل شد و در آخر گوشی را قطع کرد و در جیب گذاشت و با خوشحالی و شادمانی رو به من گفت: قوم ارسنجونی خسته نباشی بیا برویم دیگه تموم شد.
با تعجب پرسیدم: کجا بسلامتی؟ چیزی شده مگه؟
در کمال ساده دلی پاسخ داد: از خونه بچه ها تماس گرفتن و میگن بی بی سی الان اعلام کرد حریق پاسارگاد مهار شده،
اولش که هنگ کردم بعد بهش گفتم خب مرد حسابی این درخت مشتعل روبرو را خاموش کن چکار به اعلام بی بی سی داری؟؟؟؟
 مخلص کلام آنکه جای بعضی از آدم ها در اطلس جغرافیا خالیست. بعضی به عنوان " پست ترین" نقطه ی این کره ی خاک و عده ای به واسطه ی روح بلند و انسانی شان به عنوان" مرتفع ترین" نقطه ی کره ی خاک.
هر شیدای این مرز و بوم امروز در منزل و خلوتش سوگوار حریم اهورایی و آسمانی کورش بزرگ است.
بنازم به غیرت فرزندان لشکر پارسه و پاسارگاد، نژادگان و نجبای دیار ارسنگان که باید از خاک قدوم غیرتمندشان، مهر نماز ساخت و با آن در برابر معبود به سجده افتاد.
اینکه در ابتدای نوشتار به عدم برنامه ریزی و عدم مدیریت بحران اشاره کردم سوء برداشت نشود. بنظرم رسید که در سطح کلان کشور و مبادی برنامه ریزی کلان این سو مدیریت بچشم می خورد. الحق و الانصاف در بدو ورود به منطقه از روسای محیط زیست و منابع طبیعی ارسنجان و پاسارگاد گرفته تا مدیرکل های استانی این ارگانها جنابان دکتر ولوی و مهندس بوستانی در منطقه حضور داشتند و فعالیت ابواب جمعی خود را رصد می کردند استاندار فارس هم در منطقه بودند که حقیر خدمتشان نرسیدم، فرماندار تلاشگر ارسنجان جناب کاظمی هم با جمعی حضور داشتند.بخشدار مرکزی ارسنجان جناب شیروانی شخصا با وانت به همراهی آقای امیری کارمند فرمانداری تا شب کار تدارکات و ترابری را انجام می‌دادند که قابل تقدیر است. نمایندگان مجلس از شیراز و دیگر شهرستان ها مثل دکتر پارسایی و جناب انصاری حضور داشتند دکتر قاسمی مدیر کل جهاد کشاورزی فارس و پرسنل تحت امرشان که شب هم در ارتفاعات اتراق کرده بودند.
 اصحاب رسانه و صدا و سیمای فارس هم حضوری فعال و پر رنگ داشتند، خلاصه فارس بدون امکانات ابتدایی اطفاء حریق و بدون کمک مرکز یا استان های همجوار آزمون سختی پشت سر گذاشت و از این آتشسوزی رو سفید بیرون آمد. رو سیاهی اش ماند برای مرکزیان !؟

هم شهری های عزیزم جناب اسدالله رضایی عضو شورا و حیدر نعمتی با جمعی از ارسنجانی ها صبح زود خیلی زودتر از ما راهی ارتفاعات شده بودند که شنیدم تا شب مشغول اطفاء حریق بوده و با پای تاول زده بازگشتند. جناب رضایی از بالای کوه مرتب به موبابل جهت باد و وضعیت آتش را گزارش و گرا می‌دادند. یکبار هم در حضور مهندس بوستانی مدیر کل منابع طبیعی و مهندس امینی رییس شهرستان ارسنجان  جناب رضایی راهنمایی ارزشمندی کردند که توسط این دو مسئول نامبرده به همه ی پرسنل ابلاغ شد.
سجاد جعفری از شورای شهرستان در راس هیئتی از روستاهای اطراف ارسنجان در حال تکاپو و فعالیت بود، همه جای کوه خرسی چهره های آشنا را می شد دید، سخن به درازا کشید که از این بابت عذر خواهی میکنم.
باقی ماجرا در تصاویر پیوست به تصویر کشیده شده که به قول معروف:
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
نمیدانم کدام مداح با کدام مرثیه میتواند برای لاکپشت های سوخته و طبیعت از دست رفته، نوحه سرایی کند؟؟؟
 و سخن پایانی آنکه:

به وسعت آنچه امروز در تو
سوخت،شرمسار توام...
 دلم برای بهارانی تنگ خواهد شد که
دیگر چتر سبز سایه ی تو، ضامن سیزده نحس من نخواهد بود
مرا ببخش جنگلم...

Template Design © Joomla Templates | GavickPro. All rights reserved.