Logo
چاپ کردن این صفحه

نوروز را از نو مرور می کنم مطلب ویژه

نویسنده: 
نوروز را از نو مرور می کنم

اگر چه دلم می خواهد آغاز را به شور شادمانی هلهله کنم که نوروز در راه است، اما لهیب جانسوز آتش دل فریاد شعله را بر سر قلم می کشد و دستم از نوشتن باز می ایستد که " کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد"

پنجمین سالی است که نوروز را در پاییز نیمکره جنوبی جشن می گیرم.

چه تناقض تلخی!!!

 ولی دیگر به این تلخی ها عادت کرده ام که گرفتاری در مصیبت مهجوری ،شیرینی دانستن قدر عافیت را چنان صد چندان کرده است که به تلخی اش می ارزد.

نوروز را از نو مرور می کنم.

بهار و عطر گلهای نارنج، لاله و نرگس و یاس و رازقی ، آواز دلنشین هزاران و چلچله کبکان خرامان، خانه تکانی و عیدی و آجیل و شیرینی، دو هفته تعطیلی و بازیهای سنتی، رفتن به دامان کوه و صحرا و  و لحظه تحویل سال همراه با صدای ساز و دهل و سفره، سفره هفت سین.

هفت شینی که سین شد ،نمادهایی با نام پارسی که ریشه گیاهی و خوردنی دارد و هر کدام سمبل یک فرشته .

سیر
سیر، نشانه اهورامزدا است و نماد مبارزه با زشتی و پلشتی.  

 
سبزه
سبزه نشانه فرشته اردیبهشت است و نماد آب‌های پاک.

سیب
سیب، نشانه فرشته سپندارمزد (فرشته زن) است و نماد بارداری و پرستاری.
 

سمنو
سمنو، نشانه فرشته شهریور است. نماد خواربار، زایش گیاهی و بارور شدن گیاهان، فراوانی خوراک و غذاهای خوب و پر نیرو است.

سنجد
سنجد، نشانه فرشته خرداد است، نماد دلبستگی.

سرکه
سرکه، نشانه فرشته امرداد است، و نماد جاودانگی و صبر.

سماق
سماق، نشانه فرشته بهمن است، و نماد باران.

و در کنارش آینه و شمعدان و سکه و یک جلد فاخر شاهنامه و حافظ.

جشن هزاران ساله ای که همواره ایرانیان در ایران و بقیه کشورهای جدا شده از ایران آن را گرامی داشته اند.

حتی به هنگام سوختن تخت جمشید در آتش، و حمله و غارت های دیگر که می رفت منجر به نابودی تمدن و فرهنگ و زبان ایرانی شود، نوروز به ایرانیان یادآور می شد که ریشه در درازنای تاریخی دارند که به آفرینش هستی گره خورده است، بایستی که برخیزند تا غبار از چهره ایران بزدایند.

اکنون به ویژه در این چند سال دوری از میهن، به شکوه و بزرگی تمدن و فرهنگ ایرانی بیشتر می اندیشم. وقتی می بینم  که در کشور استرالیا روز ملی این کشور را که تنها حدود صدو پنجاه سال از آغاز تاسیسش می گذرد چگونه ارج می نهند، حسرت باران می شوم.
 وقتی می بینم  که دو بنای شهر سیدنی  
به عنوان آثار تاریخی و فرهنگی، هنری و معماری از چه اهمیتی برخوردار هست، به فکر غربت تخت جمشید و پاسارگاد و چغازنبیل و هگمتانه و بیستون و هزاران اثر تمدنی دیرین دیگر کشورم می افتم ، وقتی می بینم که جشنهای هالووین و ولنتاین را با چه شور و هیجانی پاس می دارند اما ما نسبت به سپندارمزگان و  چهارشنبه سوری بی تفاوتیم بار غم بر شانه هایم سنگینی می کند.   عجیب تر آنکه در پاسداشت این آثار و فرهنگ غیر ایرانی  ما ایرنیانان در هر کشور دیگری  از خود مردمان آن کشور چند گام جلوتریم اما نسبت به تاریخ و تمدن و فرهنگ خودمان نادان و نا آگاه.

چه کنیم دیگر؟ بالاخره نرخ امروز روشنفکری است و بزرگ اندیشی، من که از این روشنفکری ها : "کامم از تلخی غم چون زهر گشت ... بانگ نوش شاد خوران یاد باد"
اما از قول حضرت حافظ به خودم و همه آنانی که مرا می فهمند می گویم که :

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم
شراب ارغوانی را گلاب اندر قدح ریزیم
نسیم عطرگردان را شِکَر در مجمر اندازیم
چو در دست است رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش
که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سر اندازیم.

نوروز را این بار از همیشه باشکوه تر جشن می گیریم و اگر آغاز سخن خاطر حزین را یارای نوشتن نبود پایان را نوید شیرین سخن سعدی دارد :  

برآمد باد صبح و بوی نوروز
به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز

محمد حسن نصیری
آستانه نوروز 1396

Template Design © Joomla Templates | GavickPro. All rights reserved.