Logo
چاپ کردن این صفحه

آری، به اتّفاق جهان می‌توان گرفت

نویسنده: 
محمّدهادی رضایی به همراه پدرشان حسین رضایی
محمّدهادی رضایی به همراه پدرشان حسین رضایی

یک
آنگونه که قدیمی‌ها برای ما گفته‌اند، و قدیمی‌هایشان برای آنها گفته‌اند، در سالیان دور، در اواسط دوران قاجار، ارسنجان به خاطر این‌که افراد شجاع و دانایی در آن می‌زیسته‌اند، زبانزد بوده، و بدین خاطر هیچ‌گاه به حکّام وقت باج نمی‌داده‌اند. همین یکی از دلایلی بوده که حکّام وقت احساس خطر می‌کنند و برای این‌که شهر ارسنجان را تضعیف کنند، بین ارسنجانی‌ها اختلاف می‌اندازند.

از آن زمان قریب به دو قرن می‌گذرد، اما این اختلافات به نسل‌های بعدی به ارث رسید، به گونه‌ای که در دهه‌های گذشته بدون منطق مشخصی، این اختلافات موجب گردیده بود تا فامیل‌های ارسنجان بدون این‌که بدانند چرا، از هم فاصله بگیرند و گاهی میان آنها نزاع به‌وجود آمده است. این اختلافات در حافظه تاریخی مردم شهر ارسنجان باقی مانده و زندگی امروزه‌مان را تحت‌الشعاع خود قرار داده است.
دو
در آن زمان‌ها که اختلاف میان فامیل‌ها بوده، و گاهی خیلی شدید و پر تنش بوده، وقایعی روی داده که نقل آنها جالب است. نزدیک به بیش از صد سال قبل، زمان حمله یکی از ایلات بزرگ به شهر ارسنجان، که چند برابر مردم ارسنجان تنفگ به‌دست داشته‌اند، فامیل‌ها، ریش‌سفیدان خود را به نزد هم می‌فرستند که اکنون که دشمن بیگانه قصد حمله به ما دارد، بیایید اختلافات را فراموش کنیم و آماده مبارزه شویم. پدربزرگم که خود در آن دعوا حضور داشته برای پدرم آن قضیه را مفصّل توضیح داده است و بیان کرده است که تفنگ‌چی‌های عشایر، قرار بوده بعد از طلوع آفتاب از هفت جهت به شهر حمله کنند، اما ارسنجانی‌ها، خیلی هوشمندانه قبل از طلوع آفتاب به آنها حمله می‌کنند و بعد از یک درگیری شدید، موجب فرار آنها از منطقه ارسنجان می‌شوند. زنده‌یاد اصلان‌خان که شجاعت و هوشمندی‌اش زبانزد بوده، در آن نزاع کشته می‌شود.
پدربزرگم همچنین نقل کرده است که یک زمانی هم یک ارتش هندو که قصد عبور از منطقه فارس داشته، به ارسنجان حمله می‌کند، و باز در آن زمان فامیل‌ها به اتّفاق می‌رسند، و بعد از یک دعوای سخت و نفس‌گیر در چهار فرسخی ارسنجان، اردوی هندو را فراری می‌دهند. حتّی گفته می‌شود در یک مقطع دیگر نیز، یک اردوی اجنبی که احتمالا در زمان وقوع جنگ جهانی اول بوده وارد منطقه می‌شود و باز اتفّاق نظر ارسنجانی‌ها، طی یک درگیری خونین موجب فرار آنها می‌شود.
این شجاعت و درایتی که ارسنجانی‌ها داشته‌اند، ضرب‌المثل می‌شده است. معروف بوده که می‌گفته‌اند «ایل باصری هفت فرسخ بالای پل خان از ارسنجانی‌ها حساب می‌برد». این بدین‌خاطر بوده است که زمانی آقا غلام‌رضای بزرگ به خاطر شجاعت و رشادت‌هایش آن‌قدر نامی بوده که قافله ارسنجان که هفت فرسخ بالاتر از پل خان به دام ایل باصری می‌افتد، به محض شنیدن نام آقا غلام‌رضا قافله را رها می‌کنند، و برای عذرخواهی عده‌ای نزد ایشان می‌فرستند و این در حالی‌ست که تا آن زمان حتی یک قافله را برنگردانده بودند. و معروف است در آن زمان آقا غلام‌رضا به تمام بلوک اطراف سپرده بوده که از جلودر تا گزی هیچکس حق ندارد درب قلعه خود را ببندد، برای خاطر این‌که که نشان دهند هیچکس جرأت دزدی در محدوده ایشان نداشته است.
از آن زمان به بعد هم هر کس که در طول تاریخ ارسنجان بر اریکه قدرت بوده، این شأن و منزلت و امنیت ارسنجان حفظ شده و اجازه نداده‌اند که کوچک‌ترین تعرضی به شهر ارسنجان شود. نمونه بارزش که همه می‌دانند، ماجرای تیرخوردن عزیزخان و کشته شدن خان بابا است.
معروف است که یک زمانی، تفنگ‌چی‌های محمدخان ضرغامی، بدون اطلاع ایشان گله‌ای گوسفند ارسنجانی را در کوه‌ها ربوده و به سعادت‌آباد می‌برند. حسین خان که کلانتر وقت بوده به همراه تفنگ‌چی‌هایش به سمت آن‌جا حرکت می‌کنند و پیام تند و محکمی برای محمّدخان می‌فرستند. محمدخان که آگاه می‌شود، بسیار مضطرب و نگران شده و محمدتقی‌خان منوچهری، حاکم بوکان را جهت وساطت نزد حسین‌خان می‌فرستد، و تعهد می‌دهد که شما با محمدخان کاری نداشته باشید من ضمانت می‌کنم که گوسفندان صحیح و سالم به شما بازگردد و همین گونه هم می‌شود.
از این اتّفاقات بارها و بارها روی داده، و در طی سالیان متمادی، امنیت ارسنجان برقرار مانده است، ولی نکته اصلی آن است که در سراسر فارس و استان‌های مجاور، به خوبی می‌دانسته‌اند که اگر تعرّض کوچکی به ارسنجان شود، به وقتش یک‌پارچه و متّحد می‌شود و در برابر آنها خواهند ایستاد.
سه
در سال پنجاه و هفت، بعد از این‌که سید مصطفی، فرزند امام خمینی به شهادت رسیدند، در قم، در حرم حضرت معصومه(س) مراسم چهلّم برگزار می‌شود و عده‌ای از روحانیون به شهادت می‌رسند. درست روز بعد از آن، شیخ رازینی در ارسنجان منبر می‌روند و اولین منبر سیاسی که منجر به شروع جرقه انقلاب می‌شود، همین منبر در مسجد جامع ارسنجان است. این منبر شروع فعالیت‌های انقلابی در ارسنجان است و پدرم نقل می‌کند زمانی که به منبر رفتند، بعد از نماز به همراه بچه‌های انقلابی، ایشان را به منزل خودمان بردیم، و وقتی برنامه ایشان را جویا شدیم فهمیدیم که قرار است بعدا نزد آیت‌الله دستغیب بروند و بعد اصطهبان و جهرم. اما در هیچ‌کدام از آن مکان‌ها ایشان نتوانستند سخنرانی کنند ولی همچنان فعالیت‌های انقلابی در شهر ارسنجان بر پا بود و گزارش‌هایی که مأموران ساواک در این خصوص به مقامات حکومت شاهنشاهی ارسال می‌کرده‌اند، نام ارسنجان به عنوان یکی از مهمترین شهرهایی که باید جلوی آن گرفته شود ذکر شده است. در زمان انقلاب هم یک‌پارچگی مردمی حس شده است.
چهار
در همان سالهای اول انقلاب، مسئولین وقت، بدون این‌که حتی مردم کوچک‌ترین بویی ببرند، ارسنجان را به عنوان یکی از بخش‌های تابع شهر سعادت‌شهر تقسیم می‌کنند. درست دو سه روز قبل از این‌که خبر این اقدام وزارت کشور در روزنامه‌ها چاپ شود، از این اقدام مسئولین پرده برداشته می‌شود و خبر به اهالی ارسنجان می‌رسد و با جلساتی که مردم برگزار می‌کنند، اقدام به تهیه طومارهای چند هزار امضایی می‌کنند و بعد از فعالیت‌ها و دوندگی‌های بسیار، برخلاف نظر مسئولین و حتی وزیر وقت کشور، ارسنجان از تابعیّت سعادت‌شهر خارج می‌شود، و بعد از پیگیری‌های بعدی، ارسنجان پس از چند سال خود مستقلّا شهرستان می‌شود. وحدت و همدلی مردم ارسنجان در آن زمان، بر نظر تمام مسئولین ذیربط غالب می‌شود.
در زمان تأسیس دانشگاه آزاد نیز، مرحوم دکتر اسکندری پیشنهاد تاسیس دانشگاه را در مراسم ختم مرحوم ابن‌سجّاد ارائه می‌کنند، بعدها بر پایه اتحاد و همدلی که بین مردم وجود داشته و تلاش‌هایی که توسط مردم صورت گرفته می‌شود، دانشگاه ارسنجان تأسیس می‌گردد.
در دهه اول انقلاب که کشور دچار جنگ بود و از سازندگی بازمانده، مردم شهرستان ارسنجان، از تمامی روستاها گرفته تا شهر ارسنجان، با همیاری و همدلی، بدون این‌که دولت حتی یک ریال خرج کند، جاده از دوراهی تخت طاووس تا ارسنجان و از ارسنجان تا آباده طشک به طول ۱۲۲ کیلومتر را با پول خود احداث می‌کنند. پیش از آن تنها جادّه‌ای خاکی می‌بوده، و بعد از این‌که این جادّه تأسیس شده تاکنون حتی مسئولین و نمایندگان مجلس نتوانسته‌اند این جادّه را نوسازی یا عریض‌ترش کنند. بعدها با همتی که برخی روستاهای توابع و مردم خفرک صورت می‌گیرد، جادّه از عزآباد به سمت فاروق هم احداث می‌شود، که البته خیلی از همشهریان از وجود این جادّه بی‌اطلاع هستند.
پنج
جمعیت شهرستان ارسنجان، کمتر از ده درصد جمعیت کل حوزه انتخابیه مرودشت، ارسنجان و پاسارگاد است. این میزان جمعیّت در تناسب با کل حوزه، موجب می‌شود که حداقل در ظاهر شانس تأثیرگذاری مردم ارسنجان در انتخابات پایین به نظر برسد.
اما برخلاف آن‌چه که به نظر می‌رسد، هر زمان که اتّحاد و همدلی بین مردم ارسنجان بوده است، توانسته‌اند با تأثیرگذاری بر فضای سیاسی منطقه، و حوزه‌های دیگر، کاندید مورد نظر خود را به مجلس بفرستند و معادلات سیاسی منطقه را بر هم بزنند.
و برعکس آن هم بوده که هر زمان اختلافات و کشمکش‌ها بوده، نه تنها آرای مردم ارسنجان در انتخابات بی‌اثر بوده، بلکه موجب شده مسئولین استان نیز دیگر حسابی روی شهر ارسنجان باز نکنند، و مدیران نالایق، ادارات را به‌دست گرفته، و نتیجه‌ای جز آسیب دیدن شهر در پی نداشته باشد.
شش
در منطقه ارسنجان، آن‌طور که گفته می‌شود، بالغ بر دویست تحصیل کرده در مقطع دکترا وجود دارد. میزان تحصیل کرده‌های مقاطع ارشد و کارشناسی هم چشمگیر است. بنابر آمارهای غیر رسمی، ارسنجان یکی از تحصیل‌کرده‌ترین شهرهای ایران است، و به ادعای افراد مطلع، ارسنجان به تناسب جمعیت، باسوادترین شهر کشور در برخی سالیان بوده است. اگر نگاهی به میزان قبول‌شدگان کنکور در سالیان مختلف بیاندازیم متوجه می‌شویم در سالهایی که اتّحاد و همدلی حاکم بوده، میزان قبولی به شدّت بالا بوده، اما به‌خصوص در سالهای اخیر که چندپارگی وجود داشته، میزان قبولی پایین بوده است.
در سالهایی که اتحاد در سطح شهرستان فراگیر بوده، ارزیابی‌ها نشان داده که سطح علمی دانشگاه ارسنجان در میان دانشگاه‌های کشور، در زمره بالاترین‌ها بوده و طی چند سال دانشگاه آزاد ارسنجان از نظر علمی در میان دانشگاه‌های آزاد کشور رتبه اول داشته و در رقابت با برخی از دانشگاه‌های معتبر دولتی بوده است. برخلاف آن هم در سالهایی که اختلاف‌ها شدت داشته، آمارها نگران کننده بوده است.
نتیجه
سعدی علیه‌رحمه می‌فرماید: «دولت همه ز اتّفاق خیزد  بی‌دولتی از نفاق خیزد" و حافظ بزرگ می فرماید: «حسنت به اتّفاق ملاحت جهان گرفت  آری به اتّفــاق جهان می‌توان گرفت".
خوشبختانه امروز ارسنجان در مسیر درستی قرار گرفته است. نزدیک به دو سال پیش، اختلاف‌ها به شکل نگران‌کننده‌ای بود و معتمدین و بزرگان شهر را مجبور به چاره‌اندیشی در این زمینه کرد. این‌جانب در جریان همه امور قرار می‌گرفتم و مطّلع بودم که چه اتّفاقاتی در حال رخ دادن است. کم کم بزرگان توانستند ریشه‌های اختلاف را در شهر ارسنجان پیدا کنند، و بعد شروع به رفع این مشکل کنند.
خوشبختانه از یک سال پیش تاکنون شهر وضعیّت بهتری پیدا کرده است و اکنون در مرحله‌ای قرار گرفته که می‌توان به جرأت گفت آینده روشن و درخشان است. البته ممکن است عدّه‌ای این ادّعا را نپذیرند، که این‌جانب آنها را دعوت می‌کنم در این زمینه نظرشان را شفاف بیان کنند تا به یک فصل مشترک برسیم.
به عقیده راقم سطور، اختلافات تنها به صورت یک پارادایم در ذهن جامعه مانده است، و در واقع تنها لکه‌های اختلاف است که بر در و دیوار شهر مانده و نه خود اختلاف.
حال سوال اساسی اینست که چطور می‌توان از بروز اختلافاتی که در آینده ممکن است به‌وجود آید جلوگیری کرد؟

Template Design © Joomla Templates | GavickPro. All rights reserved.