از کودکی آموختهایم که پسانداز کردن کاری بسیار پسندیده است
نویسنده: سهیلا فروزانی چاپ پست الکترونیکی- منتشرشده در مقالهها
- خواندن 7849 بازدید
از کودکی آموختهایم که پسانداز کردن کاری بسیار پسندیده است. همیشه در قصههای مادربزرگهایمان شنیدهایم که همسر بازرگانی با بافتن نخ در اوقات فراغت و انداختن گلولههای نخی در کنجی از خانه چگونه توانست بازرگان ورشکست شده را نجات داده و زندگی را به کام خود و خانوادهاش شیرین کند. اما چرا نسل جوان ما قائل به این داستانها نیست و چرا نمیتواند سرمایه و یا درآمد هر چند ناچیز برای خود به دست آورد؟
شاید اشکال و ایراد کار در نحوهٔ نگرش بزرگترهای به اصطلاح با سواد و روشنفکر این روزهاست. بزرگترهایی که آنقدر دچار روزمرّگی و کارهای پیچیده شدهاند که الگو ساختن برای فرزندان را فراموش کردهاند. شاید دوری از مادربزرگها و پدربزرگها باعث شده که فرزندانمان نتوانند از تجربیّات گذشتگان خود پند بگیرند. شاید افکار ما بزرگترها که میخواهیم فرزندانمان را به جایی برسانیم و خودمان هم نمی دانیم آن «جا» کجاست جامعه را دچار انحراف کرده است؟
به هر حال ریشه از هر کجا که باشد، میطلبد که از همین امروز و از همین ثانیههای پیش رو نگرشمان را تغییر دهیم. به این بیندیشیم که در این رکود بازار و بیکاری افسارگسیخته چه باید بکنیم؟
ما به عنوان بزرگترهای امروز و کوچکترهای دیروز چگونه میتوانیم تجربیّاتمان را در اختیار دیگران قرار دهیم؟ آیا یادمان هست که در دوران نوجوانی و جوانی چگونه با شروع فصل تابستان و تعطیلی مدارس کار میکردیم؟ در ارسنجان تقریبا تمامی دختران یا دار قالی داشتند و یا به عنوان نیروی کمکی به قالیبافان کمک میکردند و از این بابت درآمد خوبی کسب میکردند. تقریبا تمامی پسران یا در باغات کار میکردند یا حتّی کارگری ساختمان میکردند و از این بابت خرج تحصیل خود را به دست میآوردند.
به یاد داریم که معمولا جهیزیه بسیاری از دختران از درآمد قالیبافی و گلدوزی کسب میشد. حتی پیرزنان را در روی پشتبامها و در دالان خانهها میدیدیم که رویه ملکی (نوعی کفش سنتی) میدوختند و مردان را میدیدیم که پس از بازگشت از باغ یا کوچ گوسفندان یا برگشت از سر کار چنان با افتخار به خانواده خود مینگریستند.
به راستی ما را چه شده است؟ به مدارس رفتیم و سواد آموختیم ولی آیا توانستیم از آن به نحو مطلوبی استفاده کنیم؟ دانشگاه ساختیم و به خود بالیدیم که ارسنجان دانشگاه آزاد دارد و شهر توسعه یافته و بزرگ شده و فرزندانمان هر روز به مقامات علمیشان افزوده میگردد. ولی آیا اینگونه شد؟
البتّه منکر تحصیل و علمآموزی نیستم ولی آیا توانستیم به جز معدود نفراتی، از این علوم به اندازه وافی و کافی بهرهمند شویم؟
لذا میطلبد که در همین لحظه تصمیم بسیار سختی بگیریم و آن تغییر و تفاوت در نگرش خودمان به جهان اطرافمان است. باید بپذیریم که باید درآمدزایی کنیم. مرد و زن فرقی نمیکند. پیر و جوان فرقی نمیکند. مگر اینکه واقعا زمینگیر باشیم.
حتما این سوال در ذهن هر خوانندهای خطور میکند: چگونه؟
بسیار علاقهمند بودم که در جلسهٔ دانشآموختگان ارسنجان حضوری و به صورت رو در رو با دوستان صحبت میکردم ولی متاسّفانه امکان حضور نبود. اگر چه انتقادی هم به نظر این جانب به انجمن وارد است. سهم پذیرایی یا به اصطلاح امروزیها هتلینگ آنقدر بالا است که عمده مردم امکان حضور در این مراسم را ندارند. لذا در اینگونه مجالس نمیتوان بهره کافی از حضور گسترده همشهریان برد. اما به هر حال تا حدی که در این مجال بگنجد چگونگی مدیریت درآمد را خدمت دوستان عرض میکنم:
۱- به کودکانمان بیاموزیم که زندگی بسیار پیچیده است. آنها را از همان ابتدا با ناملایمات زندگی در حد توانشان (نه کمتر و نه بیشتر) آشنا کنیم. مثلا دادن پول توجیبی روزانه برای برآورده کردن نیازهایشان ضروری است. این پول نباید به اندازهای کم باشد که فرزند را دچار مشکل کند و نه به آن اندازه زیاد که مایهٔ تفاخر او به دیگر دوستانش گردد.
۲- پسانداز کردن را از همان زمان به او بیاموزیم. کودکمان باید یاد بگیرد که در روزهای پیش رو نیازش بیشتر از درآمد روزانهاش هست لذا باید عاقبتاندیشی کند.
۳- مدیریّت سرمایه را در منزل خودمان به دست گرفته و به جای آه و فغان از گرانی مایحتاج و درآمد ثابت همسر به فکر مدیریت مخارج در خانه باشیم. برای این منظور میتوان از خرید کردن در فروشگاههای زنجیرهای شروع کرد. حسن خرید از فروشگاههای زنجیرهای تنوّع در محصولات و بالطبع تنوع در قیمت کالاهاست. ما به خوبی میتوانیم به دور از چشمهای تیزبین دوستان در بین کالاها بگردیم و مایحتاج خود را با قیمتی که مدّ نظر داریم خریداری کنیم.
۴- در خرید پوشاک و لوازم شخصی نیازهای خودمان را در نظر بگیریم و از همین امروز تفاخر و چشم و همچشمی را از خود دور کنیم.
۵- در بحث سلامت و پیشگیری از بیماری به دقت مراقب خود باشیم. بهتر است به جای ترجیح به داشتن چندین النگو در دست، به فکر سلامت ابتداییترین عضو بدن خود یعنی دندانهایمان باشیم. چرا که سر منشاء بسیاری از بیماریها از دهانمان هست.
۶- در مهمانیها میتوان ذوق و سلیقه به خرج داد. حتما نباید از گرانترینها استفاده کرد. میتوان با استفاده از حداقل امکانات موجود در یخچال و کابینتها، متنوّعترین غذاها را درست کرد. اتّفاقا این تفاوت میتواند خاطرهای بسیار شیرین از پذیرایی ما در ذهن مهمانانمان ایجاد کند.
ادامه دارد...
دیدگاههای شما (16)
-
آقاي محسن نعمت اللهي از گراش برايم روي وايبر مطلبي نوشته اند كه اينجا بودنش خالي از لطف نيست ايشان نوشته اند: "به نظر من استخوان بندي روابط اجتماعي نسلي كه شما بهش اشاره داشته ايد با حضور بچه هاي اون موقع در جامعه شكل مي گرفت . خيلي وقتها خيلي چيزها را نياز نبود والدين بيان كنند بيشتر بچه ها خودشون به اين دريافت رسيده بودند كه لازمه كار كنند و اونها اغلب اوقات بيرون خونه بودن . حضورشون در جامعه و رشدشون در كنار طيف وسيعي از همسن و سالاشون باعث مي شد از لحاظ درك و روابط اجتماعي رشد كنند . اما امروز بيشتر بچه ها تنها هستن و تنها بزرگ مي شن چون به دلايل زيادي اكثر خانواده ها بيش از يك يا دو فرزند ندارند . از طرفي دليل اينكه جامعه اون امنيت اجتماعي سابق را نداره بيشتر وقت آزاد بچه ها به تنهايي و در خانه سپري مي شه به همين دليل درك و روابط اجتماعي اين نسل با نسل مورد نظر شما متفاوته حالا توي همچين شرايطي چطور مي شه بچه ها را با كار در محيط بيرون از خانه آشنا كرد؟
0 پسندیدم -
باتشکر از سرکار خانم فروزانی
در مورد سرمایه گذاری موثر پس انداز کودکان خلاصه هر چیزی که به نظر شما استاد محترم مهمتر واجرایی میباشد را زحمتشو بکشید1 پسندیدم -
با سلام و سپاس از جنابعالي . البته من استاد نيستم و فقط انتقال تجربه اي بسيار موفق بود . ولي در حد بضاعت و توان چشم حتما " .
0 پسندیدم -
مهمان - وحید فروردین
درود.
سرکار خانم "فروزانی" بسیار سپاسگزارم که شما پیش گام همکاری بانوان با انجمن شدید. بسیار رویداد فرخنده و خجسته ایست که بانوان همکاری خود را با انجمن از ابتدای کار پی ریزی کرده اند.
جستار بسیار پر مایه و پر مغزی نیز برای آغاز برگزیده اید که جای بسی سپاس دارد. به یکی از کمبودهایی در آموزش نوباوگان پرداخته اید که شاید یکی از اساسی ترین ناهمسازی های مردمان امروز ما در آموزش های نخستین کودکان است.
امید که این راه را پی گرفته و دیگر بانوان همشهری مان نیز از شما پیروی کرده و این دسته که نیمی از توان کاری و فکری هر گروهی از مردمان را بر می سازند، از پس پرده هایی که بنا بر ناهنجاری های فرهنگی ما از دیگران جدایشان کرده برون شده و در میان دیگران بخش بزرگی از بار سازندگی را به دوش کشیده و پا به پای مردان گام نهند، نه پشت سر آنها. و چنان می گویند که " پشت سر هر مرد موفق زنی است که او را به پیش می راند" و این دست گفته ها را همواره مردانی می گویند که نمی توانند بپذیرند پشت سر که نه بلکه پیشاپیش هر مرد موفق زنی است که وی را به دنبال خویش می کشد!
باری در باره این جستار نکته ایی هست که به گمانم شما که راه کارهای بسیار کاربردی و درستی پیشنهاد داده اید باید برای آن نیز راهکارهایی یافته و در اختیار همگان بگذارید.
به گمانم پیش از آنکه پس انداز کردن را به نوباوگان بیاموزیم باید ارزش دارایی ها و پول را به ایشان بیاموزیم. نمونه وار داستانی که چندی پیش رخ داده را برایتان باز گو می کنم.
یکی از همکاران بنده در همایشی یک روزه با نام "المپیک من و بابام" که از سوی روانشناس مدرسه پسرش بر پا شده بود ، به همراه پسرش یک گروه شده و در آزمون هایی، با دیگر گروه ها به هم چشمی پرداختند. یکی از این آزمون ها پختن خوراک بود. همه پدرها را از پسرانشان جدا کرده و در فضایی دیگر پسران به فراهم کردن خوراکی ها پرداختند. چنانچه همکار بنده می گفت پسران یکی پس از دیگری (و هر کدام چند بار) می آمدند و از پدرانشان پول می خواستند برای خرید آنچه بایسته بود. هنگامی که خوراک فراهم آمد پدران برای خوردن خوراک پیش خوانده شدند. همه پدران هنگامی که خوراک را، که تخم مرغ گوجه (املت) بود، دیدند دهانشان باز بماند زیرا هر کدام برای آن خوراک ساده بیش از پنجاه تا یک صد هزار تومان پول پرداخته بودند. روانشناس به آنها یاد آور شد که پسران شما هر دانه تخم مرغ یا گوجه یا نان را به ارزشی بیش از ده هزار تومان خریده و هرگز برای آن چانه زنی نکرده اند. وی می خواست به آنها نشان دهد چگونه پسرانشان (که همگی بین هشت تا ده ساله بودند) ارزش پول را نمی دانند و برای آن هیچ دیدی ندارند و فروشنده هر چه می خواهد می تواند از ایشان پول بگیرد.
پس گام نخست و اساسی آموزش ارزش دارایی ها به کودکان است.
اکنون نوبت شما ست برای نشان دادن راه کارهای بایا.
شاد باشید. بدرود
(هم چشمی : رقابت)1 پسندیدم -
جناب فروردين ضمن تشكر از حسن نظر جنابعالي و با آرزوي توفيق براي همسر شما كه طبق شنيده ها باز كننده راه زنان به انجمن بوده است داستان بسيار زيبا و آموزنده اي است . اميد كه اينگونه تدريسها در كليه مدارس ما اجرايي شود .
البته من هم در قسمتي يادآوري كرده ام كه بايد به كودكانمان پول توجيبي بدهيم .براي اينكه به او بياموزيم كه خريدهاي روزانه اش را با پول خودش انجام دهد .0 پسندیدم -
شعری را که به نقل از حافظ نوشتم اصلاح می کنم
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید / دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد1 پسندیدم -
سلام
باتشکر از نویسنده گرامی که به صورت شفاف بحث اقتصاد خانواده را مطرح کردند.
سال ۸۷ از دکتر فکری استاد دانشگاه تهران دعوت کردیم تا در سمینار کار آفرینی یک روزه در دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارسنجان شرکت نمایند،؛
ایشان از بنگاه های اقتصادی کوچک کشور چین گزارش های جالبی را ارایه کردند، به عنوان مثال گفتند :تولید تسبیح ، سجاده، عرق چین (کلاه سفید حجاج) که در بازار های مکه عرضه می شود حاصل کار مشترک زن و شوهر یک خانواده است.
همچنین سرمایه گذاری در شرکت تعاونی زنان خانهدار در ارسنجان را پیشنهاد کردند که زنان ارسنجانی حاضر به فروش النگو و سرمایهگذاری در این زمینه نشدند!1 پسندیدم -
جناب نعمت الهي با تشكر از اظهار نظر شما شايد دليل عدم توفيق تعاوني زنان خانه دار مديريت مردانه آن تعاوني بوده است . به نظرم اگر زنان را به خودشان واگذار كنيم و از دور بر كارشان نظارت كرده و پشتيباني لازم را داشته باشيم تعاوني موفقي خواهد بود.
0 پسندیدم -
با تشکر از مطالب مفیدی که ارسال نموده اید، علم اقتصاد همچون سایر علوم، شاخه های متعددی دارد مثل اقتصاد خرد، کلان، عمومی، مهندسی، رفاه، خانواده و...
در اقتصاد خانواده یک سمتش درآمد و پس انداز و سرمایه گذاری و جهت دیگرش هزینه و مخارج زندگی است، ایجاد تعادل در هر دو سو و توجه به اولویت ها و پذیرش رشد گام به گام و مستمر با رسیک محدود ضرورتی است اساسی که به آن پرداخته اید.
توانمند بودن خانواده ها در پوشش دادن به نیازهای زندگی جمعی اشان و توانمند شدن فرزندان برای قبول مسئولیت در زندگی رسالتی است بزرگ ، حساس و همگانی و هر نوع کم توجهی یا غفلت نسبت به آن عوارض سنگینی در پی خواهد داشت.
امروزه به توانمندی افراد در باورها و خطر پذیری و حرکت، بیش از انباشت سرمایه یا مدرک تحصیلی نیازمندیم، خودباوری و اعتماد به نفس اگر با هدایت صحیح قرین گردد آنگاه می توان به لطف روح القدس در تعبیر حافظ رسید.
لطف روح القدس ار باز مدد فرماید / دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد2 پسندیدم -
جناب دكتر حسيني از لطف شما سپاسگزارم . اميد كه بتوانيم گام هر چند كوچكي در راه خودباوري و اعتماد به نفس مردممان برداريم.
0 پسندیدم
دیدگاه خود را درباره این نوشته با دیگران در میان بگذارید:
یا اگر در سایت عضو نیستید، میتوانید به عنوان میهمان دیدگاه خود را بفرستید: