از کودکی آموختهایم که پسانداز کردن کاری بسیار پسندیده است
نویسنده: سهیلا فروزانی- منتشرشده در مقالهها
- خواندن 7859 بازدید
از کودکی آموختهایم که پسانداز کردن کاری بسیار پسندیده است. همیشه در قصههای مادربزرگهایمان شنیدهایم که همسر بازرگانی با بافتن نخ در اوقات فراغت و انداختن گلولههای نخی در کنجی از خانه چگونه توانست بازرگان ورشکست شده را نجات داده و زندگی را به کام خود و خانوادهاش شیرین کند. اما چرا نسل جوان ما قائل به این داستانها نیست و چرا نمیتواند سرمایه و یا درآمد هر چند ناچیز برای خود به دست آورد؟
شاید اشکال و ایراد کار در نحوهٔ نگرش بزرگترهای به اصطلاح با سواد و روشنفکر این روزهاست. بزرگترهایی که آنقدر دچار روزمرّگی و کارهای پیچیده شدهاند که الگو ساختن برای فرزندان را فراموش کردهاند. شاید دوری از مادربزرگها و پدربزرگها باعث شده که فرزندانمان نتوانند از تجربیّات گذشتگان خود پند بگیرند. شاید افکار ما بزرگترها که میخواهیم فرزندانمان را به جایی برسانیم و خودمان هم نمی دانیم آن «جا» کجاست جامعه را دچار انحراف کرده است؟
به هر حال ریشه از هر کجا که باشد، میطلبد که از همین امروز و از همین ثانیههای پیش رو نگرشمان را تغییر دهیم. به این بیندیشیم که در این رکود بازار و بیکاری افسارگسیخته چه باید بکنیم؟
ما به عنوان بزرگترهای امروز و کوچکترهای دیروز چگونه میتوانیم تجربیّاتمان را در اختیار دیگران قرار دهیم؟ آیا یادمان هست که در دوران نوجوانی و جوانی چگونه با شروع فصل تابستان و تعطیلی مدارس کار میکردیم؟ در ارسنجان تقریبا تمامی دختران یا دار قالی داشتند و یا به عنوان نیروی کمکی به قالیبافان کمک میکردند و از این بابت درآمد خوبی کسب میکردند. تقریبا تمامی پسران یا در باغات کار میکردند یا حتّی کارگری ساختمان میکردند و از این بابت خرج تحصیل خود را به دست میآوردند.
به یاد داریم که معمولا جهیزیه بسیاری از دختران از درآمد قالیبافی و گلدوزی کسب میشد. حتی پیرزنان را در روی پشتبامها و در دالان خانهها میدیدیم که رویه ملکی (نوعی کفش سنتی) میدوختند و مردان را میدیدیم که پس از بازگشت از باغ یا کوچ گوسفندان یا برگشت از سر کار چنان با افتخار به خانواده خود مینگریستند.
به راستی ما را چه شده است؟ به مدارس رفتیم و سواد آموختیم ولی آیا توانستیم از آن به نحو مطلوبی استفاده کنیم؟ دانشگاه ساختیم و به خود بالیدیم که ارسنجان دانشگاه آزاد دارد و شهر توسعه یافته و بزرگ شده و فرزندانمان هر روز به مقامات علمیشان افزوده میگردد. ولی آیا اینگونه شد؟
البتّه منکر تحصیل و علمآموزی نیستم ولی آیا توانستیم به جز معدود نفراتی، از این علوم به اندازه وافی و کافی بهرهمند شویم؟
لذا میطلبد که در همین لحظه تصمیم بسیار سختی بگیریم و آن تغییر و تفاوت در نگرش خودمان به جهان اطرافمان است. باید بپذیریم که باید درآمدزایی کنیم. مرد و زن فرقی نمیکند. پیر و جوان فرقی نمیکند. مگر اینکه واقعا زمینگیر باشیم.
حتما این سوال در ذهن هر خوانندهای خطور میکند: چگونه؟
بسیار علاقهمند بودم که در جلسهٔ دانشآموختگان ارسنجان حضوری و به صورت رو در رو با دوستان صحبت میکردم ولی متاسّفانه امکان حضور نبود. اگر چه انتقادی هم به نظر این جانب به انجمن وارد است. سهم پذیرایی یا به اصطلاح امروزیها هتلینگ آنقدر بالا است که عمده مردم امکان حضور در این مراسم را ندارند. لذا در اینگونه مجالس نمیتوان بهره کافی از حضور گسترده همشهریان برد. اما به هر حال تا حدی که در این مجال بگنجد چگونگی مدیریت درآمد را خدمت دوستان عرض میکنم:
۱- به کودکانمان بیاموزیم که زندگی بسیار پیچیده است. آنها را از همان ابتدا با ناملایمات زندگی در حد توانشان (نه کمتر و نه بیشتر) آشنا کنیم. مثلا دادن پول توجیبی روزانه برای برآورده کردن نیازهایشان ضروری است. این پول نباید به اندازهای کم باشد که فرزند را دچار مشکل کند و نه به آن اندازه زیاد که مایهٔ تفاخر او به دیگر دوستانش گردد.
۲- پسانداز کردن را از همان زمان به او بیاموزیم. کودکمان باید یاد بگیرد که در روزهای پیش رو نیازش بیشتر از درآمد روزانهاش هست لذا باید عاقبتاندیشی کند.
۳- مدیریّت سرمایه را در منزل خودمان به دست گرفته و به جای آه و فغان از گرانی مایحتاج و درآمد ثابت همسر به فکر مدیریت مخارج در خانه باشیم. برای این منظور میتوان از خرید کردن در فروشگاههای زنجیرهای شروع کرد. حسن خرید از فروشگاههای زنجیرهای تنوّع در محصولات و بالطبع تنوع در قیمت کالاهاست. ما به خوبی میتوانیم به دور از چشمهای تیزبین دوستان در بین کالاها بگردیم و مایحتاج خود را با قیمتی که مدّ نظر داریم خریداری کنیم.
۴- در خرید پوشاک و لوازم شخصی نیازهای خودمان را در نظر بگیریم و از همین امروز تفاخر و چشم و همچشمی را از خود دور کنیم.
۵- در بحث سلامت و پیشگیری از بیماری به دقت مراقب خود باشیم. بهتر است به جای ترجیح به داشتن چندین النگو در دست، به فکر سلامت ابتداییترین عضو بدن خود یعنی دندانهایمان باشیم. چرا که سر منشاء بسیاری از بیماریها از دهانمان هست.
۶- در مهمانیها میتوان ذوق و سلیقه به خرج داد. حتما نباید از گرانترینها استفاده کرد. میتوان با استفاده از حداقل امکانات موجود در یخچال و کابینتها، متنوّعترین غذاها را درست کرد. اتّفاقا این تفاوت میتواند خاطرهای بسیار شیرین از پذیرایی ما در ذهن مهمانانمان ایجاد کند.
ادامه دارد...