A+ A A-

تنت با آب گمبان آشنا کن

نویسنده:  چاپ پست الکترونیکی
گمبان - ارسنجان
گمبان - ارسنجان عکاس: مژگان استوار

امروز دوّم ماه مبارک است، من هم که از آداب این ایّام شریف – که می‌تواند باالقوه فرصت خوبی برای تمرین آدمیّت باشد و خویشتن‌داری در برابر آرزوهای اژدهای نفس و پرهیز از آزردن آدم‌ها و آفریده‌های خدای حکیم - فقط نخوردن و نیاشامیدن را بلدم – به قول ارسنجانی‌های نازنین، از شیوه‌کشی فقط فوکوو (fookow) زدن را یاد گرفته‌ام - از گرمای هوا و کووار (koowar)، گل و گل عرق می‌ریزم و هوس آب خنک و آب‌تنی در گمبان کردم و یادم آمد که آقای اسماعیل ابراهیمی گیشنی، (عمدا و عالما و عامدا این واژه گیشنی را می‌نویسم تا هم این جناب ابراهیمی با خیلی از اسماعیل‌های دیگر اشتباه نشود و هم این واژهٔ زیبا شاید در نوشتار جا بیفتد و تکرار شود) استاندار گمبان گله‌مند بود که برای ما هم چیزی بنویس.

اسماعیل دانش‌آموختهٔ ادبیّات فارسی دانشگاه آزاد خودمان است. مادربزرگش ارسنجانی است و با خیلی‌ها فامیل می‌شود. شوخ طبع است و در سرودن اشعار طنز دستی توانا دارد و خود را همه‌جا استاندار گمبان معرفی می‌کند، چون خلعت فاخر دهیاری شرق‌آباد، که می‌شود گفت مرکز قوم گیشنی است، را به تن دارد. گیشنی‌ها که حالا درست یا غلط – و به گمانم کاملا غلط – در شناسنامه‌ها و نگارش‌های رسمی «جشنی» با کسر جیم معرفی می‌شوند، قوم نجیبی هستند که در شرق ارسنجان در حاشیهٔ دریاچهٔ نرگس ساکنند. در دشت گورکی و چاه‌عباسعلی و کاظمی و سنگکر و شرق‌آباد و کناره و چهارقلات و اسلام‌آباد تنگ‌شکن و بکهدان گیشنی و کمی آن‌طرف‌تر در سرحد چهارراه هم چند روستای اختصاصی دارند، مثل دوست‌آباد و قنات ابراهیم و کهلو و ... . این جماعت حداقل از زمان صفویه در این منطقه حضور داشته‌اند و از دو پادشاه صفوی نیز بنچاق مراتع اطراف دریاچه را گرفته‌اند و حفظ کرده‌اند و اکنون نیز در خانوادهٔ اولاد مرحوم حاج عبدالکریم‌خان زارع که سمت کدخدایی و کلانتری‌شان را داشته این قباله‌ها موجود است. بعضی‌ها هم گفته‌اند که از قبایل افغانی هستند که در سپاه صفوی از ارکان لشگر دولت مقتدر ایران آن عهد به شمار می‌رفته‌اند. به هر روی اصالت آریایی دارند و امروز شهروندان شهرستان ارسنجانند.

کم آبی و خشک‌سالی مانند همه جای دیگر ارسنجان در محدودهٔ جغرافیایی سکونت این طایفه نیز خود را با تمام زشتی و پلیدی‌اش نشان می‌دهد. به صورتی که حتّی آب شرب چند روستای یاد شده هم از کیلومترها دورتر، از چاهی نزدیک علی‌آباد ملک با کمک لوله‌کشی تامین می‌شود که آن هم خود بی تاثیر از کم آبی نیست. در پهنهٔ جغرافیای منطقهٔ گیشنی تا چشم کار می‌کند صدها و بلکه هزارها هکتار شوره‌زار گسترده شده و در نگاه نخست، عابری که از آن سوها می‌گذرد می‌انگارد که هیچ ذی روحی را توان زندگی در این سامان نیست. امّا خداوند دانای حکیم هزاران در رحمت را از منظری دیگر بر این ناحیه گشوده است که باید چشم دل باز کرد و به عیانش دید. بی گمان یکی از ارزنده‌ترین رحمت‌های الهی در اینجا وجود «گمبان» است. مجموعه ارزشمندی از چشمه‌های جوشنده که هر کدام دریاچهٔ کوچک یا گمبی را تشکیل می‌دهند و نهایتا راهی دریاچهٔ نرگس می‌شوند.

گمبان با دبی آب زیادش که علی رغم همهٔ خشک‌سالی‌ها هنوز سخاوتمندانه آب کوه‌خم را زه‌کش کرده و در اختیارمان می‌گذارد، به تنهایی با اندکی اندیشه و جلب نظر اولیای امور می‌تواند موتور محرک توسعهٔ این بخش شهرستان باشد. لازم و ضروری است که به آگاهی عزیزان خوانندهٔ این سطور برسانم که گمبان در محدودهٔ منطقهٔ حفاظت‌شدهٔ حیات وحش بختگان قرار دارد و از این رو حسّاسیت‌ها و دغدغه‌های زیست‌محیطی فراوانی روی آن وجود دارد. بنابراین بی‌حساب و کتاب و به صرف یک توصیهٔ دلسوزانه نمی‌توان و صلاح هم نیست که دخالت بی‌مطالعه‌ای در آن کرد. هرچه که در ادامهٔ این مقال می‌آید صرفا پیشنهادی خام است که باید با مطالعهٔ علمی و در پی آن با پایش‌های دلسوزانه و عالمانه رصد شود تا فعّالیت‌ها، مسوولانه و آگاهانه و علمی در جهت توسعهٔ متوازن و همراه با حمایت و حفاظت از محیط‌زیست باشد.

گمبان یعنی چند چشمهٔ جوشنده از دل خاک تفتیده را سدّی از جنس سنگ و ساروج به شکل نعل اسب احاطه کرده است. به گمان کارشناسان اهل فن، این سد از بناهای دوران ساسانی است. وظیفهٔ سدّ یاد شده، جمع‌آوری آب این چشمه‌ها و هدایت این آب به روستاهای یاد شده و پیشتر، روستاهای شرق توابع ارسنجان بوده است و آثار کانال‌های قدیمی و راه‌های سنگ‌فرش شده را جابه‌جا در این محدوده می‌توان دید. اکنون نیز می‌توان سد را بازسازی کرد؛ خواهش می‌کنم نفرمایید اثر باستانی را نمی‌شود دست‌کاری کرد، مگر آرامگاه کوروش کبیر و تخت جمشید و میدان نقش جهان و قنات‌ها و صدها و هزارها اثر تاریخی دیگر بازسازی نشده و نمی‌شوند، به این مجموعه، بافت خشتی تاریخی یزد و ارگ بم را هم بیافزایید. حالا که پای ارگ بم به میان آمد، بد نیست از شهید زندهٔ آثار تاریخی و میراث فرهنگی جناب آقای مهندس افشین ابراهیمی یاد کنیم و از مجاهدتش در راه بازسازی ارگ بم و مصدومیّت نزدیک به مردنش، و تفضّل الهی که نجاتش داد، و حالا به شکرانهٔ این سلامت بد نیست از وجود ارزشمندش تقاضا کنیم این پروژه را مطالعه بفرماید؛ جناب استاندار گمبان بفرمایید این آدرس و این خط و این کار، هی گله نفرمایید که کسی برایمان دل نمی‌سوزاند و به فکرمان نیست! یا علی مدد - سدّ بازسازی شده را آب‌گیری کنیم، درونش ماهی پرورش دهیم، قایق‌های پدالی و پارویی و جت‌اسکی و پلاژهای زنانه و مردانه و استخر آب گرم و سونا و جکوزی و بازی‌های آبی و ... .بدون هدر رفتن آب، سرریز سد نیز دوباره راهی دریاچه شود، آن وقت است که جناب استاندار گمبان باید برای خودش به فکر فرماندار و بخشدار و دهدار و دهیار همگی برای گمبان باشد و توریست و گردشگر تحویل بگیرند و پول پارو کنند.

نیز شوره‌زارهای منطقه قابلیت زیادی برای کاشت گونه‌های شوری‌پسندی مانند گز دارند. از این گیاه هم برای تغذیهٔ دام هم برای ساخت نئوپان و هم برای پرورش آهو و هوبره که روزگاری بومی این اقلیم بوده، می‌توان استفاده کرد. و لابد می‌دانید که اعراب ساکن حاشیهٔ جنوب خلیج همیشه پارس، چه بهایی برای شکار این پرنده حاضرند بپردازند. گیاه دیگر بومی این ناحیه نوعی علف شور است با نام علمی سالیکورنیا (Salicornia)، این جنس گیاهی از خانوادهٔ تاج‌خروسی‌هاست (Amaranthaceae) و ویژگی‌های جالبی دارد. اوّل این‌که خوش‌خوراک است، هم به عنوان سبزی برای انسان و هم علوفهٔ دام. دیگر این که بذری روغنی دارد و کیفیت روغن آن از کلزا و آفتاب‌گردان برای غذای انسان بهتر است و کنجالهٔ پس از روغن‌کشی نیز مصرف خوراک دام دارد. از خانم دکتر خوش‌خلق سیما که روی این گیاه در کرج کار می‌کنند شنیدم که پژوهشگران آلمانی این گیاه را اصلاح کرده و به عربستان فروخته‌اند. این انتقال تکنولوژی سبب شده که در عربستان هزاران هکتار از شوره‌زارها زیر کشت این گیاه برود و در جوار مزارع سالیکورنیا، کارخانه‌های روغن‌کشی صدها شغل ایجاد کرده است. کشت درخت پسته که به خشکی و شوری مقاوم است نیز می‌تواند جایگزین خوبی برای تغییر الگوی کشت متداول باشد به شرط کار علمی! و به شرط این که یادمان باشد کشاورزی و باغ‌داری فقط و فقط بذر زیر خاک کردن نیست، هزاران فوت کوزه‌گری دارد که باید از اهلش یاد گرفت. بله، جناب استاندار گمبان، هر وقت همتی به خرج دادید و لااقل بخشی از این طرح‌ها را مطالعه کردید و به بار نشاندید، آن وقت است که فارغ بال می‌توانید بر بالای تاج سدّ گمبان بنشینید و برای خودتان زمزمه کنید:

به گمبان آی و مقداری شنا کن         تنت با آب گمبان آشنا کن
اگر در آب گمبان غرق گردی         در آن دنیا کمی هم یاد ما کن

 

دیدگاه خود را درباره این نوشته با دیگران در میان بگذارید:

یا اگر در سایت عضو نیستید، می‌توانید به عنوان میهمان دیدگاه خود را بفرستید:

0
دیدگاه شما پس از تایید مدیر سایت نمایش داده خواهد شد.
  • مهمان - گیشنی ساکن شرق آباد

    عرض سلام و احترام
    مطلب جناب فروردین بسیار زیبا بود و تاثیر گذار ، لیکن دارای ایرادات و اشتباهاتی هم بود

    بهر تقدیر از ایشان کمال تشکر و سپاس را دارم

    متاسفانه با توجه به پیگیری های مکرر برخی جوانان جهت بهسازی و نوسازی مجموعه چشمه گمبان با مخالفت شدید میراث فرهنگی ، محیط زیست ، منابع طبیعی و برخی ارگان های غیر مرتبط مواجه شده ایم .

    نمونه عینی اون طرح پرورش ماهیان خاویاری گمبان که پس از 5 سال تحقیق و پژوهش و با کمک هزینه رهبری شروع توسط اداره شیلات و همکاری شرکت تعاونی مردمی منطقه گمبان شروع به احداث آن شد که متاسفانه باتوجه به فاصله 5 کیلومتری از محل دریاچه و محل زندگی تعداد بسیار اندک پرندگان ساکن دریاچه طشک با مخالفت های مکرر اداره کل محیط زیست استان مواجه گردیدیم و پس از مراجعه به تهران و معاونت سازمان محیط زیست از این مخالفت مسیولین محلی و استانی ابراز تعجب نموده اند.
    در مورد کاشت گیاه " سالیکورنیا " خوب است بعرض برسانم که تا همین چند سال پیش هم این گیاه به وفور در اطراف دریاچه و پایین دست زمین های کشاورزی منطقه گمبان رشد و نمو داشته است که در پاییز و اوایل بارش های پاییزی بهترین خوراک دام های عشایر بود ولیکن پس از بالا آمدن آب دریاچه در سال 1371 و زیر آب رفتن زمین های گسترده و حتی حاصلخیز اطراف دریاچه بدلیل شوری بسیار بالا بهمراه اثرات مضر پسماندهای سرایز شده به رود کر و دریاچه بر روی این زمین ها حتی این بوته "سالیکورنیا " که در مقابل شوری مقاومت بالایی دارد قابلیت رشد ندارد و ایضا گزستانها و بیشه پر نیزاری که در کنار چشمه گمبان مامن و زیستگاه جانوران بسیاری از جمله گراز . روباه و پرندگان آبزی بود از بین رفت و در حال حاضر از اون نیزار و گزستان که در اطراف دریاچه و این چشمه وجود داشت حتی تکه چوبی هم بچم نمیخورد

    در خصوص مطلبی که دوستان در کامنت درج نموده اند مبنی بر برداشت بی رویه آب از چشمه گمبان نیاز هست به عرض برسانم که طبق اسناد موجود 2 سهم از 6 سهم آب چشمه گمبان حق آبه دشت گمبان می باشد و جالب هست بدونید کشاورزان و اهالی این منطقه با ایجاد زهکش در اطراف و بین زمین های کشاورزی خویش با هزینه شخصی و بدون هیچگونه حمایت از طرف دولت و جهاد کشاورزی ( جهاد کشاورزی استان و شهرستان علیرغم قول های بیشماری که در خصوص زهکشی این منطقه در گذشته داده اند تاکنون هیچگونه حمایتی بعمل نیاورده اند) سالیانه آب زیادی را روانه دریاچه و زیستگاه پرنده گان می نمایند که در آخرین برداشتی که از سرچشمه گمبان و خروجی انتهای گمبان به دریاچه انجام گرفت میزان دبی خروجی 20 لیتر بیشتر از ورودی رودخانه می باشد. ضمن اینکه در سال گذشته کشاورزان و جوانان علاقه مند به محیط زیست با اقدامی خلاقانه و محلی اقدام به لایروبی دستی و جمع آوری چوب . لاشه نی های خشکیده و ظروف بطری های یکبار مصرفی که توسط شناگر ها و مسافران از سرچشمه وارد مسیر این رود کوچک شده بود نمودند بدون هیچ چشم داشت و تقدیر و تشکری از طرف ارگان های مرتبط

  • با سلام خدمت جناب آقای فروردین و مقاله زیبایشان. همانگونه که در این مقاله آمده است چشمه کمبان یکی از پتانسیل های توسعه پایدار شهرستان می باشد. با این همه، هر کاری بر روی آن نیازمند مطالعه و اندیشه فراوان است. دست کاری های نسجیده می تواند به خشکی یا شور شدن بیشتر آب بینجامد. هرگونه بهره برداری از آب باید با توسعه جنگل و مراتع در بالا دست و کوهای تنگ شکن نیز همراه گردد. نشست برف بر قله های کوه دال نشین یا کوه خان در بخش خاوری چشمه تامین کننده آب گمبان است که با توسعه جنگل در آنجا آب گمبان پایدار می گردد.

  • با سلام به استاد گرامی وقدردانی از مطالب خو بشان گیاهsalicorniaاز خانواده chenopodiceaeاست و در صورت تعین ecاب و خاک یا گیاهان مورد رویش می توان الگوی گشت کارامد و نوین ائرائه نمود

  • مهمان - اسماعیل ابراهیمی استاندار گمبان

    با سلام وعرض ادب و تشکر و قدر دانی از مهندس فروردین و خانم دکتر استوار که جهت رفاه حال همشهریان عکسی از این جانب برای بالای قندان تهیه کردند.درتوضیح عکس هاعرض کنم گمبی که اطراف آن نیزار است گمب علفی نام دارد و گمبی که سنگ و ساروجی است گمب سنگی است معلوم نیست کدام آدم مسخره آن را گمب مسخره نامیده که ما نفهمیدیم.گمبی که آب ان در قسمت سرد و قسمتی گرم است گمب سیاه نام دارد .
    مطاابی نیز در باره طایفه گیشنی (جشنی )ایراد شد که بنده حقیر به عنوان گیشنی پژوه لازم است آنچه می دانم عرض کنم اصطلاح جشنی برمی گردد به قبل از دوران صفویه یعنی سال 965قمری که همه جا جز استان بوشهر وکرمان که در نوشتار هم گیشنی ثبت شده به گمان من صحیح هم همین است که سینه به سینه منتقل شده است .به نظر می آید جشنی معرب گیشنی باشد . گرچه افغان ها قوم اصیل ایرانی آرایایی هستند اماهیچ مدرک و سندی برای اثبات این مدعا یافت نکردیم گذشته از آن این طایفه 15تیره دارد که هرکدام خاستگاهی دارد. مثلا کواری ها که در تاریخ از آنها به عنوان کوری ،کاریان وکاری ها یاد شده قدمت آن ها به قبل از اسلام بر می گردد که دارای رَم یا زم بوده اند.ومسیر ییلاق و قشلاق آن ها از شیرازتا خرم بید امروزی ادمه داشته .فارسنامه ناصری از این طایفه وچهارراهی فارسی زبان مستقل نام می بری واصل آنها راخاج قونقری می داند قنقری کوچک اسم مکان و قسمتی از سرچهان کنونی است اما دکتر صداقت کیش در کتاب کردان پارس و کرمان به خلج بودنشان شک می کند و می گوید خلج ها ترک هستند و تغییر زبان چیزی نیست که به این زودی یعنی از زمان تالیف فارسنامه تا کنون صورت پذیرفته باشد و حق هم همین است چون ترکهای خرم بید و قشقاییهاو اعراب با این همه سابقه در میان فارسی زبانان هنوز به زبان مادری سخن می گویند .اقای رضایی هم اطلاعات خوبی در باره خلج ها دادند البته آنها در بوانات دارای شکوه و شوکتی بوده اند که زمانی گیشنی ها مالیات را تحویل آنها از جمله قاسم خان خلج می داند گروهی از خلج ها هم در عراق زندگی می کنند.
    با بررسی های انجام شده مشخص شد که این طایفه علاوه بر سرچهان بوانات و گمبان ارسنجان در سر پنیران پاسارگادآباده طشک توابع ارسنجان شهزستان داراب و زرین دشت لا و لامرد زندگی می کنند و در استانهای خراسان بوشهر ایلام کردستان کرمانشاه کهکیلویه و بویر احمد هم نشان هایی از آنها یافت شده گرچه دوستان لر وکرد هر کدام مصرند که ثابت کنند اصل جشنی از آنهاست. در خاقنین عراق هم رد پای این قوم یافت شده که بنده با نوادگان عبداکریم فرزند احمد خان جشنی کرد زبان در مشهد ملاقات کرده ام واطلاعاتی رد و بدل شده و این تشابه اسمی عبد الکریم فرزند احمد خان که هر دو از بزرگان منطقه خود بوده اند برای من جالب بود.

  • با سلام
    با این برداشت بی رویه آب از گمبان توسط موتورپمپ های غیر مجاز کشاورزی هم مقدار آب ورودی به دریاچه کاهش یافته است و هم آلودگی های صوتی و زیست محیطی عجیبی گریبان گیر این منطقه و خصوصا دریاچه خواهد شد.

  • سلام
    طایفه گیشنی یا جشنی و طایفه چهار راهی قسمتی از ایل بسیار بزرگ خلج هستند . در مورد ایل خلج چنین نگاشته اند:
    محمود کاشغری در "دیوان لغات الترک" گوید که که خلج ها تیره ای از ترکان و بسیار نزدیک به اوغوزان هستند. خلج ها را در فارسی "خلجیان" نیز گفته اند. درولایت تخارستان افغانستان جنوبی "سجستان" یا "سکا استان" و نیز در ولایت خلجستان ایران مرکزی و اطراف قم ساکن اند.
    ابوالغازی بهادر در کتاب شجره تراکمه از حضور خلج ها در هندوستان سخن می گوید گروه های موسوم به خلجی اکنون در افغانستان زیست می کنند که به ترکی کهن خلجی سخن می گویند در منابع اسلامی موطن ترکان ساکن حد فاصل سیستان تا هندوستان وتخارستان وافعانستان جنوبی خلجستان کبیر نامیده شده است.
    در کتاب«العالم من المشرق الی المغرب» مولف در ۴۴۷ ه.ق از خرگاه های دربلخ و بست وتخارستیان سخن می رود که به دامداری مشغول بودند بسیاری از خلج در حمله ی یعقوب صفاری به افغانستان قتل عام شدند ولی در دولت سامانیان و غزنویان این تیره از ترکان وارد اردو شدند .
    به گفته ی ابوالفضل بیهقی سلطان محمود در حمله به هندوستان بسیاری از خلج ها را در اردوی خود از حولی خراسان به هندوستان برد و آنان را با غوریان متحد ساخت و شماری از آنان را در بنگال ساکن ساخت.
    خلج ها درحمله ی مغول ها به ایران همراه خوارزمشاهیان از سمرقند دفاع کردند و در اواخر قرن نهم دسته دسته به سوی قفقاز و آسیای صغیر کوچ کردند امروز تنها تیره های خلج در اطراف شهر قم توانسته اند لهجه ی اصیل و کهن خود را حفظ کنند که تاسال ۱۳۴۶ بعنوان یکی از لهجه های آذربایجان شناخته می شد ولی دراین سال با تحقیقات گرهارد ترکی پژوهشگر آلمانی بعنوان یک ((گویش مستقل ترکی )) باز شناخته شد که بسیاری از تکواژه ای کهن ترکی ونیز قواعد متروک دستور زبان ترکی هم اکنون در این گویش حفظ شده است.
    زین العابدین شیروانی در بستان السیاحه (چاپ تهران۱۲۱۵ ه.ص ۲۷۳) از پراکندگی خلج ها در ایالت فارس، عراق عجم ،خراسان، کابل و توران ( آسیای میانه) سخن می گوید صاحب فارسنامه ناصری نیز پراکندگی آنان در میان فشقائیان خبر داده است وا زدو خان نشین خلجستان به سرپرستی حاج علیقلی بیگ و میرزا قاسم بیک صحبت کرده است ( فارسنامه ناصری ، چاپ ۱۳۱۳ .ص۲۸۴) در کتب تاریخی مانند ظفرنامه شرف الدین یزدی (ج۲،ص۵۷۳) وتاریخ گیتی گشا (چاپ سعید نفیسی تهران ۱۳۱۷ ،ص۲۶۳ ) از پراگندگی خلج ها در اطراف ساوه، قم وکاشان سخن رفته است.
    محل اسکان طایفه گیشنی یا جشنی قبلا در مناطق جنوبی آباده (اقلید و صفاشهر) بوده و در حال حاضر در حاشیه بختگان (ارسنجان) سکنی دارند.تیره های این طایفه ده پاييني ها-سادات جشني-شهابي-قائدي-كواري-محمد خاني میباشد.(البته بنظر میرسد قسمتی از این طایفه در بوانات هستند)

  • این مطلب را هم اضافه کنم که گوستاو دوموريني مولف کتاب عشایر فارس (ترجمه دکتر جلال الدين رفيع‌ فر – انتشارات دانشگاه تهران ..) ایل جشنی و چهار راهی را از جزو خلج و زیرمجموعه ایلات ممسنی فارس معرفی میکند و ییلاق و قشلاق آنها را در تابستان در سرچاهان و زمستان در جزیره مینگ دریاچه بختگان میداند.

  • با تشکر، موقعیت جغرافیائی شهرستان ارسنجان و برخورداری از چندین رشته کوه پیرامونی وقنات آب و جنگل با بوته ها و درختان مقاوم و گیاهان داروئی و زمین های مستعد کشت و باغات، هریک نعمتی است الهی.
    علاوه بر جنگل و کاریز(قنات) بناب و عایشه و دورشته کوه بلند که در شمال و جنوب، از شرق به غرب امتداد می یابد و تنگه های معروف گنوه و درگرو و تنگشکن را در یک سمت و لای خره و لای بازار و دوزر و چشمه خونی را در سمت دیگر در خود جای داده است و همچنین دشت وسیع شرقی و جنوب شرق شهرستان که بخش ها و روستاهای زیادی را شامل می شود و کوه ها و دشت های پیرامون آن و جلگه آهوچری و نعمت آباد و تلمبه مرحوم حاج احمد خان و جنگل متصل به آنها، که تا سنگکر و گمبان و دریاچه بختگان امتداد می یابد هر یک موهبتی است ممتاز و در نوع خود بی نظیر.
    تک تک این مناطق یادآور لحظاتی خوش از دوران کودکی و نوجوانی و جوانی ما را تشکیل می دهد که یا مسیر عبورمان برای رسیدن به مقصد ی خاص(اکثرآ با پای پیاده)، بمنظور کار یا تفریح بود و یا خود مقصد و مقصود بحساب می آمد.
    از حاج عبدالکریم خان زارع گفته بودی، ایشان در سنگکر قلعه ای با حشم و خدمتکار و بر و بیا و رونق آنچنانی داشتند و منزلشان محل استراحت و پذیرائی بی منت و مزد، رهگذران بود و ما بارها شب را آنجا بیتوته کرده ایم و مشمول محبت اشان شده بودیم و گنبان هم موقعیت شنا و تفریح و تفرج داشت و هم از نی های پیرامونی اش در بافت حصیر و بالیو استفاده می شد و هم آبزیان آنجا و دریاچه (ماهی و مرغان دریائی) چشم انداز های زیبا و طعم لذیذی داشتند و من منظره دریاچه را که، گاه پر آب و زمانی شوره زار بود، و تا طشک و آباده و نیریز امتداد می یافت با درختان گز و کوه ها و دشت های مشرف بر آن، هرگز از یاد نبرده ام و هنوز هم گاهی، که فرصت دیدار دیار یاران را می یابم، سراغ دوستان مرحوم پدرم را در آنجا می گیرم و راهی آن مناطق می شوم.
    در هر حال دوست عزیز، معلوم است که نسل های پیشین در حفظ این میراث گرانبها اهتمام جدی تری داشته اند و از آب و زمین و جنگل و کوه و دشت و مراتع، نسبتا، استفاده مفید نموده اند وگرنه تا به حال اثری از آن ها نمانده بود و تلاش شما و همه دوستداران محیط زیست، برای حسن استفاده از منابع طبیعی و ذخائر موجود منطقه، ستودنی است.

  • سلام.ازبرادرارزشمندوگرانقدرم جناب محمدآقاي فروردين كه اينگونه موشكافانه ومطلوب وباتوانمندي بالاووالاي ادبي خويش اطلاعات مفيدوسودمندشان رادراختياراعضاي انجمن وميهمانان فهيم قرارمي دهند،قدرداني مي نمايم وآرزومندم سايردوستان نيزهماننداين شخصيت اديب وفرزانه به دنبال دستيابي به اهداف انجمن باشند.روز و روزگارتان خوش وزندگيتان پرازنورواميدباد.

  • مهمان - دکتر خادمی

    سلام خیلی جای باحالیه مخصوصا برای شهرستان ارسنجان که استخر نداره اگه یکی از ارگانها اونجا رو خرجش بکنه خیلی باصفاست یا شهر داری هزینه اباد کردنش قبول کنه بعد بلیطش کنه اگه اگه اگه ....
    اقای اسماعیل ابراهیمی شاعر طنز پرداز شهرستانه در یکی از شعر هایش به این نام مشهور شدند از ایشان تقامندیم اشعارشون در سایت درج کنند(در جواب سرکار خانم فروزانی)

نمایش دیدگاه‌های بیشتر