A+ A A-

دوشنبه های ادبیات: خلاصه ای از رمان نور محمد و سرنوشت

نورمحمد پهلوانی از اهالی قلعه حسین آباد است، که مادرش دختری به نام گلچهره از قلاتخوار را برایش خواستگاری و نشانه می کند. در زمانی که نورمحمد و مادرش در حال تدارک مراسم عقد هستند، دار و دسته عبداله خان به علی آباد حمله می کنند و با مبارزان درگیر می شوند، در این درگیری یکی از یاغیان دار و دسته عبداله خان کشته می شود. چون چابکی و نیرومندی نورمحمد در منطقه زبانزد بود، گناه کشته شدن یاغی به گردن او می افتد و این آغاز آوارگی نور محمد می شود.

دنبالهٔ نوشته...

دوشنبه های ادبیات : سید محمد امین حسینی

شاعر ! تو را زین خیل بی دردان، کسی نشناخت
تو مشکلی و هرگزت آسان، کسی نشناخت

کنج خرابت را بسی تسخر زدند اما
گنج تو را، ای خانه ی ویران کسی نشناخت

جسم تو را، تشریح کردند از برای هم
اما تو را ای روح سرگردان ! کسی نشناخت
حسین منزوی

دنبالهٔ نوشته...

یک شعر از مصطفی نوروزی

در مطلب زیر شعری در قالب مثنوی از آقای مصطفی نوروزی در رسای امام حسین (ع) و یاران با وفایش تقدیم شما می شود. ایشان فرزند اکبر متولد ۱۳۴۹ هستند. در سال ۱۳۶۹ در رشته زبان ادبیات فارسی مقطع کارشناسی در دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارسنجان پذیرفته و در ۱۳۷۳/۴/۳۰ موفق به اخذ مدرک کارشناسی در این رشته شدند. ذوق شاعری خود را با علاقه به اهل بیت عصمت و طهارت (ع) پیرامون فضایل و مناقب این خاندان به کار گرفته واشعاری می سرایند و در زمره کسانی درآمده اند که با تلاش  خود به این سیر تعالی می بخشد. ایشان در حال حاضر در انجمن نابینایان محمد رسول اله(ص) مشغول فعالیت بوده و همچنین عضو هیات مدیره شرکت تعاونی تلاشگران ارسنجان که در زمینه اشتغال مددجویان بهزیستی فعالیت می کند می باشند.

دنبالهٔ نوشته...

زبان در دهان ای خردمند چیست؟


انسان بالفطره تمایل دارد آنگونه که فکر یا احساس در ذهن اش شکل می گیرد، آن را بیان کند، اما اغلب زبان ما قاصر از بیان کامل فکر و یا احساس است. به همین دلیل است که چارچوب زبان بر اندیشه چیره می شود و انسان را مجبور می کند مثل زبانش فکر کند، که بتواند بدان مفهوم دهد و سپس بیانش کند. اینجاست که هر چقدر انسان به زبان تسط بیشتری داشته باشد، یا به زبان های بیشتری مسلط باشد، بیشتر می تواند اندیشه و احساسش را شکل دهد و آن را بیان کند.

دنبالهٔ نوشته...

معرفی انجمن ادبی ارسنجان

انجمن های ادبی در هر شهر نماد فعالیت های فرهنگی آن شهر محسوب می شود وهرچه پربارتر وغنی تر باشد بر غنای فرهنگی یک شهر افزوده می شود
در ارسنجان از زمانهای دور انجمن ادبی وجود داشته وشاعران ونویسندگان زیادی را دور خود جمع می کرده و شاعران در تعامل باهم بودند
شاعرانی به نام وماندگار در ادبیات این شهر...
مکان اصلی انجمن ادبی اکثرا در کتابخانه بوده که بعدها به دلایل مختلفی شاهد تغییراتی شده وهمان گونه که شاهدیم ارسنجان وانجمن ادبی آن سهم خوبی از شعر کشور را به خود اختصاص داده و با داشتن شاعران نامی وکشوری خود را در جامعه ادبی کشور مطرح کرده است

دنبالهٔ نوشته...

خوشه‌چین

کتاب‌هایم را توی تاقچه نگذاشته بودم که ننه صدایم کرد: «حسن؟»
- بله ننه؟
- بپر خونهٔ مش سلطون، تابهٔ نون  پزیمونو بگیر و بیار که می‌خوام نون بپزم.
بقچه‌ای برداشتم و از پلّه‌ها سرازیر شدم. گرما بیداد می‌کرد و از آن همه بچه‌ای که هر روز خدا توی خاک و خل‌های اطراف گودِ بازار می‌پلکیدند خبری نبود.
از مسجد جامع گذشتم تا به دالان دراز و تاریک خانهٔ مش قنبر رسیدم. پا درون دالان نگذاشته بودم که سگ سیاه و چهار چشم‌شان نیم‌خیز شد و برایم پارس کرد، نشستم و چنگم را پر از خاک کردم که صدای مش قنبر بلند شد: «چخ، حروم شده». بعد، صدایش را کشید و گفت: «هرکه هستی بیا تو، به هارت و پورتاش نگاه نکن، زبان بسته کاری به کار کسی نداره.» بلند شدم و با احتیاط پیش رفتم، مش قنبر گوشهٔ دالان نشسته بود و نعلبکی شکسته‌ای را بند می‌زد. سلام کردم و پیش رفتم، مش سلطان و عروسش مشغول پختن نان بودند، نان می‌پختند و حرف می‌زدند. مثل مردها سرفه کردم و پیش رفتم.
- سلام مش سلطون.
- سلام بچهٔ آقام، خوش اومدی.
- ننه‌ام سلام رسوند و گفت...
عروسش میان حرفم پرید و گفت: «خیلی خب، فهمیدیم ننه‌ات چی گفته، گدا گشنه‌ها، یه دقه بشین و دندون رو جیگر بذار تا چهارتا چونهٔ خمیر دیگه‌مون رو بپزیم بعد.» 

دنبالهٔ نوشته...

معرفی زهرا نعمتی، بانوی شعر ارسنجان

به جرات می‌توان گفت که ارزش هر قومی و هر شهری با ادیبانش، نویسندگانش وهنرمندانش شناخته می‌شود و این‌ها هستند که تاریخ یک قوم را زیبا می‌سازند و زنده نگه می‌دارند و نوشته‌هایشان سند افتخار یک ملّت است و بر ماست تا این گرانمایگان را بشناسیم و به دیگران نیز معرفی نماییم.

همشهریان عزیز، شایستگان، دوستداران علم و هنر و اندیشه، پیرو معرفی هنرمندان ارسنجان، بر آن هستیم تا بار دیگر فردی ازخطّهٔ هنرخیز ودانشمندپرور شهرستان را معرّف حضورتان باشیم، شاعره‌ای که توانسته است با زبان شیوای شعری خویش در بسیاری ازجشنواره‌های استانی و کشوری به عنوان شاعر برگزیده معرفی شده و نام ارسنجان و ارسنجانی را به شایستگی معرفی نماید.

این شاعر نام آشنا کسی نیست جز خانم زهرا نعمتی یا به بیان زیبای دوستی «بانوی شعر ارسنجان».

به امید آن که فرصت آن را داشته باشیم تا یکایک هنرمندان و اندیشمندان شهرمان را در این تارنما خدمتتان معرفی نماییم و از این دوستان و دوستداران آنها تقاضا داریم تا نسبت به ارسال معرفینامه و رزومه این عزیزان  جهت درج در تارنمای انجمن به آدرس ایمیل انجمن اقدام نمایند.

 

دنبالهٔ نوشته...

حافظ در چند زاویه

اگرچه حافظ شعرهایش را با زبان ساده و جذاب سروده است، امّا ناگفته پیداست که غزل‌هایش پر از رمز و راز است که هر فکر ساده‌ای از کنه و کشف گوهر آن ناتوان است. این نکته دلیل برآن نیست که انسان‌های اندیشمند در حقیقت آن عمیق نشوند، چه بسیار بزرگانی که برای تفسیر و گشودن اسرارش کوشیده‌اند امّا هر انسانی وسعت دید و فکرش اندازه‌ای دارد و یا به جهتی است که گاه کلید فکرش توان باز کردن هر دری را ندارد. می‌بینیم که در بعضی از شعرها که مانند اتاق‌های تو در تو می‌باشند، در بازکردن درهای متعدّد ناتوان بوده‌اند، بیشتر از نمای بیرونی ساختمان شرح گنگ و نارسا و یا سطحی به دست آورده و یا بیان کرده‌اند. نمی‌خواهم نقد بر شرح شارحان ارجمند گذشته و یا حال زده باشم، چه در چنین مقامی هم نیستم، امّا از آن‌جا که خداوند جوهر و یا هنر اندیشیدن را به من داده است کشف نشده‌هایی را در کلمات و زیر و بم‌ها و یا اشاره‌ها دیده‌ام. وظیفه‌ای بر دوش خود احساس می‌کنم در این مقاله نظر و یا برداشت‌های خود را به عنوان شاگردی از مکتب پر فروغ حافظ در صورت یک مقاله تفسیر کنم امید است قبول اهل ادب افتد.

دنبالهٔ نوشته...
عضو این خبرخوان RSS شوید