A+ A A-

محرم، خیابان بزرگی است

گُر می گیری، گرمت می شود، گرما زیر پوستت می پیچد و تو سوختن را در سلول های احساست، حس می کنی. دماسنج دلت را که نگاه کنی، گرمای وجودت دستت می آید. انگار در اجاق رگ هایت هیزم می سوزانند. گرما بالاتر از حدّی است که برف چشم هایت را آب نکند و سماور هیئت ها را به جوش نیاورد. گرما بالاتر از حدّی است که زیر دیگ های نذری را روشن نکند.

دنبالهٔ نوشته...

محرم

در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
چهارده قرن از ماجرای خونین سرزمین نینوا می گذرد. اما چه ماجرایی؟ ماجرایی که هر روز بر عظمتش افزوده می شود که در هیچ برهه ای از زمان گرد و غبار فراموشی بر آن نمی نشیند بلکه غبار روب دل آزرده دلان و خستگان و تاریخ نگاران است. «هرچه گوئی آخری دارد به غیر از حرف عشق». تاکنون هزاران نفر از پویندگان راه حق و حقیقت تراوشات ذهنی خود را چه در قالب شعر و نوحه و چه در نوشتن نثرهایی شیوا و دلنشین بر صفحاتی از کاغذ آورده اند و نام خویشتن را در تاریخ جهان تشیع ماندگار ساخته اند.

دنبالهٔ نوشته...
عضو این خبرخوان RSS شوید