- منتشرشده در مقالهها
جوجهٔ شب عید
نور نارنجی و کمرنگ چراغ موشی (سادهترین نوع از چراغنفتیهای قدیم) که پشت پلکهایم نشست، خواب از چشمهایم پرید. توی جایم نشستم و به چیز غریبی که خوشحالم میکرد فکر کردم. با خود گفتم: «چرو امروز بیخود و بیجهت انقده شاد و شنگولم؟...» کمی به مغزم فشار آوردم که ننه، سلام نمازش را داد و گفت: «یالله، یالله... یا علی بگو و تنبلی رو کنار بذار که بچّهها منتظرتن.»