- منتشرشده در مقالهها
از اوان تا ساواشی
صبح سه شنبه یازدهم مردادماه هشتاد و نه از قزوین رهسپار دره ی رودبار الموت شدیم. هرچه پیش می رفتیم؛ سرسبزی باغها و دامنه های البرز مرکزی شادابی و زیبایی خود را به رخ می کشید. رودخانه شاهرود خروشان و کف آلود با زمزمه ی آهنگین در میان سپیدارها می گذشت. لحظه ای کنار رودخانه در زیر سایه سار با طراوت درختان در آن محیط آرام و دور از هیاهو نشستن آرامشی دست می داد که گویا در نهانخانه عشرت به سر می بری.