A+ A A-
محمد هادی رضایی

محمد هادی رضایی

زبان در دهان ای خردمند چیست؟


انسان بالفطره تمایل دارد آنگونه که فکر یا احساس در ذهن اش شکل می گیرد، آن را بیان کند، اما اغلب زبان ما قاصر از بیان کامل فکر و یا احساس است. به همین دلیل است که چارچوب زبان بر اندیشه چیره می شود و انسان را مجبور می کند مثل زبانش فکر کند، که بتواند بدان مفهوم دهد و سپس بیانش کند. اینجاست که هر چقدر انسان به زبان تسط بیشتری داشته باشد، یا به زبان های بیشتری مسلط باشد، بیشتر می تواند اندیشه و احساسش را شکل دهد و آن را بیان کند.

بهارت خوش که فکر دیگرانی...

زمانی که کودک بودم، برخی روزها که در حیاط بازی می‌کردم، در خاطرم هست پدرم که هنوز با صلابت و جوان‌تر از امروزش بود، در را که باز می‌کرد و وارد که می‌شد و می‌گفت قرار است حاج حبیب، حاج جواد و حاج رضا بیایند خانه جلسه داریم. ممکن بود افراد دیگری هم بیایند و جلسات شلوغ‌تر می‌شد، اما پایهٔ ثابت‌اش، همین‌ها بودند. ما هم خوب می‌دانستیم که جلسه که شروع می‌شود، نباید وارد اتاق شویم، و وقتی پدر تأکید می‌کردند که کسی به میهمان‌خانه وارد نشود، دیگر برایمان مسلم بود که امر مهمّی در پیش است، و بیشتر امور مربوط به شهر می‌باشد، و این احتمال هم بود که مخالفت برخی از مسئولین را مانع توسعه دیده‌اند و می‌خواهند چاره‌ای بیاندیشند.

آری، به اتّفاق جهان می‌توان گرفت

یک
آنگونه که قدیمی‌ها برای ما گفته‌اند، و قدیمی‌هایشان برای آنها گفته‌اند، در سالیان دور، در اواسط دوران قاجار، ارسنجان به خاطر این‌که افراد شجاع و دانایی در آن می‌زیسته‌اند، زبانزد بوده، و بدین خاطر هیچ‌گاه به حکّام وقت باج نمی‌داده‌اند. همین یکی از دلایلی بوده که حکّام وقت احساس خطر می‌کنند و برای این‌که شهر ارسنجان را تضعیف کنند، بین ارسنجانی‌ها اختلاف می‌اندازند.

عضو این خبرخوان RSS شوید