در بزرگداشت مرحوم مهندس سید مهدی موسوی زارع و به مناسبت چهلمین روز درگذشت وی
نویسنده: سید محمد حسین(محمود)حسینی چاپ پست الکترونیکی- منتشرشده در مقالهها
- خواندن 4033 بازدید
توصیف گل ستایش زیبایی است، توصیف تو ستایش انسان است، معمار وجود خویشتن بودن، و به برساختن خویشتن برخاستن، و پیکرهای برآوردن، از آن دست که مرز زمان را بشکند، در هنگامهای که، آزاد بودن مجاز نبود، و مومنانه زیستن را، هزینههای چندان گزاف بود، که یا در سکوت باید فسرد، و یا در باورهای بلند، به مرگی تدریجی جان سپرد.
تو برون آمدی از خویشتن، و سنگ بر سنگ نهادی، خرد را با دیگرخواهی درآمیختی، ملاطی از آزادگی و فروتنی ساختی، و با نمایی از سادگی آراستی، تا بنای ماندگار برآید، قصه رود قصه رفتن است، قصه تو ستایش انسان است، گلها کنار سیم خاردار هم میشکفند، و تو از خاک پخته، بنایی برآوردی از خویش، تندیسی ایستاده بر بلندی یادها، که به آینده مینگریست.
وصف بهار ستایش زندگی است، توصیف تو ستایش انسان است، به شیرینی گلها لبخند زدن، به صلابت سنگها ایستادن، به گرمای رابطهها افزودن، حسرتی است در اینسان زیستن، نه کیسهای دوختن برای دنیا، نه لبخندهای ریا و فریب، نه فراموشی دوستیها، دشوار است اینسان زیستن.
حکایت کوه ستایش سربلندی است، حکایت تو ستایش انسان است، تحول خواب کودکیات بود، انقلاب رویاهای جوانیات را سیراب میکرد، در خیابان و مدرسه و دانشگاه، بلوغ را تجربه کردی، و رستگاری را نه در امارت، که در میان مردم یافتی، و بدینسان، به آیین شهیدان در آمدی، اینک هنوز ما بیقرار توایم، و شعر...
آن هم از نگاه تو خواندنی است، برخیز و شعر بخوان، که درد و غیرت و پرخاش تویی، شعر تویی...
دیدگاه خود را درباره این نوشته با دیگران در میان بگذارید:
یا اگر در سایت عضو نیستید، میتوانید به عنوان میهمان دیدگاه خود را بفرستید: