نیم نگاهی به کتاب «کوی دوست» سفرنامه ی حج دکتر سید محمد جعفر ناظم السادات ارسنجانی مطلب ویژه
نویسنده: اکبر اسکندری چاپ پست الکترونیکی- منتشرشده در مقالهها
- خواندن 3049 بازدید
از دیر باز در میان کسانی که پا به کوی دوست گذاشته اند اندکی جام می وحدت را سر کشیده و از آن فیض آسمانی که در تاروپودشان رخنه کرده خویشتن را هیچ انگاشته و پیشانی بندگی را بر سنگ های حرمین شریفین ساییده تا خلوص بندگی اش را بیشتر نشان دهند.
ذهن پویای آدمی پیوسته تشنه ی شناخت و آگاهی ست. گاه به پای عقل، گاه به بال عشق و دل به جست وجو پرداخته و پیوسته تحفه ی تازه بار آورده و گاه بوی گُلشن چنانش مست کرده، که دامنش را از دست داده. در این سفر معنوی، خروش آدمیانی که خود را از زرقوبرق دنیای فانی رها میکنند و با خلسه، تن گرگرفتهی مملو از مادیات را با آب زلال بندگی شستشو می دهند، همه نشان از وحدت و یگانگی خداوند است که همه را کفیل و هو نعم الوکیل.
اما از زمانی که حضرت ابراهیم خلیل الله، مهر نبوت بر پیشانی اش فرود آمد و کعبه ی دل ها را در ام القراء بنیان نهاد، آن خاک تیره که در دامن صحرای سوزان عربستان که از بیآب و علفی رنج می برد و جایی برای توصیف گفتن نداشت آنچنان تقدس یافت که هرساله هزاران نفر از چهارسوی عالم خاکی با مشقّت و سرزنش خار مغیلان، صحرای خوفناک عربستان را تحمل نموده و راهی این وادی می شدند.
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور (حافظ)
و امروز نیز شاهد اشتیاق همه به این سفر معنوی هستیم. طی این سفرها گروهی سفرنامه هایی را به رشته ی تحریر درآورده اند اما هریک از پویندگان این راه حقیقت در نوشته های خود، بیشتر به جغرافیای تاریخی منطقه ی ام القراء پرداخته اند و کمتر توجه به جلوه ی جمال دلارای دوست داشته اند.
جلال آل احمد در سفر چهلروزه خود ((خسی در میقات)) علاوه بر توصیف، جایی اشاره می کند که: «اینطور که دیدم با این قربانی عظیم دو سه احساس ابتدایی آدم بدوی را ارضا می کند. قربانی حیوان به جای انسان. گوسفند به جای (اسماعیل). حیوان را بکش تا شاید از آدمکشی دستبرداری و بعد بهترین تمرین است برای چاقو زدن، برای خونریزی، برای خود دیدن زن و مرد و بچه ی چاقو به دست چه عشرتی می کنند با لاشه ها۱».
وی در پایان کتاب چنین می نگارد: «دیگر اگر اعتراف است یا اعتراضی یا زندقه یا هرچه که می پذیری، من در سفر بیشتر به جستجوی برادرم بودم و همه ی آن برادران دیگر، تا به جستجوی خدا، که خدا برای آنکه به او معتقد است، همهجا هست۲».
دکتر شریعتی همسفر آل احمد با استادی تمام و با قلمی استوار و زیبا در همان آغاز کتاب وزین خویش (حج) می نویسد: «حج: آهنگ، قصد، یعنی حرکت و جهت حرکت نیز هم. همه چیز با کندن تو از خودت، از زندگی ات و از همه ی علقه هایت آغاز می شود... حج، بردن تو را که چون کلافی سر در خویش گمکرده است، باز می کند. این دایره ی بسته، با یک نیت انقلابی باز می شود، افقی می شود، راه می افتد، در یک خط سیر مستقیم، هجرت به سوی ابدیت. به سوی دیگری. به سوی او۳».
دکتر شریعتی در جای دیگر این سفرنامه می نویسد: «موسم است، از تنگنای زندگی پست و ننگین و حقیرت –دنیا- از حصار خفه و بسته ی فردیت –نفس- خود را نجات ده، آهنگ او کن به نشانه ی هجرت ابدی آمی، شدن لایتناهی انسان به سوی خدا، حج کن».
و بخوانیم توصیف دیگری از ایشان: «گردابی از خلق، فشرده و داغ، در طواف، چهره ها، از شوق، تافته و دل ها از عشق گداخته و دعوت الله را لبیک گفته و جوش و ایمان و خروش اسلام و ترس خدا و وحشت عذاب آخرت و خوف عِقاب دوزخ و شوق عبادت، برگزیدگان امت را در دواری مقدس می چرخاند».
«داستان کمال انسان است، آزادی از بنده غریزه است. رهایی از حصار تنگ خودخواهی ست و صعود روح و معراج عشق و اقتدار معجزهآسای اراده ی بشری و نجات از هر بندی و پیوندی که تو را به نام یک انسان مسئول در برابر حقیقت اسیر می کند و عاجز. داستان این دین، داستان شکنجه و خودآزاری انسان و خون و عطش خدایان نیست۴».
ناصرخسرو قبادیانی که در سنه ی اثنی و اربعین و اربعمائه (۴۴۲ قمری) به مکه مشرف شده و طوق عبودیت و بندگی را بر گردن نهاده با زبانی ساده دیده ی خود را به رشته ی تحریر درآورده است. وی می-نویسد: «نهم ذیالحجه سنه ی اثنی و اربعین و اربعمائه به حج چهارم به یاری خدا، تعالی، بگزاردم. و چون آفتاب غروب کرد، حاج و خطیب از عرفات بازگشتند و یکفرسنگ بیامدند تا به مشعرالحرام و آنجا را مزدلفه گویند. بنایی ساخته اند، خوب همچون مقصوره که مردم سنگ رجم را که به منا اندازند ازآنجا برگیرند». وی به هر شهری که واردشده صفت آن شهر را برشمرده است. ناصرخسرو در سفرنامه اش اشاره ای به هدف، چون و چرایی رفتن به مکه نکرده است، اما اندکی بعد که یکی از هم کیشانش از سفر حج برمیگردد، در قصیده ای زیبا با او به گفتوگو می نشیند:
«حاجیان آمدند با تعظیم
شاکر از رحمت خدای رحیم» (ناصرخسرو)
وی در این قصیده هدف از زیارت کوی دوست را بیان داشته است.
در کتاب گرانسنگ «حدود العالم من المشرق اللمغرب» که نام نویسنده ی آن در هاله ای از ابهام گره خورده و تا کنون نامعلوم مانده است در وصف مکه مطالبی را آورده است.
تعدادی سفرنامه ی حج را دیده که عنوان بعضی از آن ها یکی ست. در این میان از همه مشهورتر سفرنامه-ی «حج» از دکتر شریعتی و سفرنامه ی «خسی در میقات» از جلال آل احمد است که از نظر محتوی باهم متفاوتند. و اما چند سفرنامه ی دیگر: اولین سفرنامه ی منظوم، سفرنامه ی عرفانی «تحفة العراقین» از خاقانی شروانی ست. «تحفةالحرمین» از شاه حسین سیستانی که در سال ۱۰۲۷ قمری سروده است. «تعریف البلاد عرب» از میرزا محمد مهندس که در جغرافیای دیار عرب و مکه و مدینه در سال ۱۲۹۴ قمری تألیف شده. «ترغیب السالک الی احسن المسالک» از محمد مصطفی خان شیفته ی دهلوی در سال ۱۲۵۴ قمری و ده ها سفرنامه ی دیگر اشاره کرد.
اینک سری به صندوقچه ی عطرآگین سفرنامه ی حج دکتر سید محمدجعفر ناظم السادات ارسنجانی می-زنیم تا دسته گلی بچینیم هدیه اصحاب را. وی در سفر یکماههاش به «کوی دوست» هر آنچه را که روز و شب به تماشا نشسته است در جملاتی درخور نگاشته تا به خوبی بر دل نشاند. در آغازین اوراق کتاب هم جوار بودن با بقیع را بیان میکند که از فاصله ای نه چندان دور با نگاهی دلسوخته نظاره گر قبور چهار تن از فروزندگان تاریخ بشریت بوده. هنگام اذان صبح آقای دکتر امین از همکاران دکتر ناظم السادات زودتر از همه خواب شیرین را رها ساخته و لباس زیبای بلوچی را بر تن پوشانده است و به هم سفران می گوید: «برنامه ی حج تنها سفر زیارتی نیست و مانند بودن در یک گردهمایی یا همایش رسمی ست. ازاینرو لباس خود را همچون هنگام بودن در گردهمایی های جهانی آماده کنیم. همانگونه که در گردهمایی های علمی نوآوری های دانش ورانه گفته می شود در این سفر باید خودخواهی و زیادهخواهی و آز را به دور ریخت و خداخواهی و پاکی روان را به نمایش گذاشت». مسلماً کنده شدن از تعلقات دنیوی با درونی پاک و بی آلایش و پی بردن به نفس خویشتن «من عرف نفسه فقد عرفه ربه» انسان را پرورش می دهد. «رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند». دکتر ناظم السادات می گوید: «دروغ، بدگویی، بدگمانی، خودخواهی، کوچک پنداشتن مردم و تک روی، از رفتارهایی ست که بی نوایی، گرسنگی و ناتوانی را برای کس، گروه و یا کشور در پی دارد. بزرگی و سربلندی هرکس، هر خانواده و یا مردم یک کشور، در گرو راست گویی، نیک اندیشی، هم اندیشی و همکاری آنان است. پیشرفت و یا پس روی ها را باید با این ترازو ها و پیمانه ها سنجید و زندگی را بر این پایه استوار کرد. زندگی بزرگان تاریخ نشان می دهد گروهی بداندیش و بخیل می خواسته اند از پیشرفت آن ها جلوگیری کنند. با همه ی این ها، رفتار و اندیشه ی نیکوی آن هاست و خواست خدا به پیشرفت و در پایان همان شده که خدا خواسته است. دکتر ناظم السادات ریشه و درون مایه ی عقب ماندگی ها را ناشی از دروغ، بدگویی و بدگمانی و کوچک شماردن مردمانی می-داند که از ذهن وقاد و چابک آن ها استفاده نمی شود. عقیده دارد که از نیک اندیشان و بزرگان تاریخ نباید به خواری یاد کرد. «بزرگش نخوانند اهل خرد / که نام بزرگان به زشتی برد». در همین روزگار ما تار بخل و حسادت بر جوهره ی وجودی بعضی از افراد تنیده شده است. «حسود را نکند نعمت دو عالم سیر / همیشه آتش سوزنده اشتها دارد».
در گوشه ای از این سفرنامه از همبستگی مسلمانان سخن به میان می آید که درخور تأمل است: «نمی دانم که گردهمایی ایرانی ها چه نشانی بر روی مردم دیگر کشورها دارد و واکنش آن ها چیست؟ آیا آن ها از برگزاری این نشست و ارزش ها و درون مایه های بلند نیایش کمیل آگاه هستند؟ از خود می پرسم، چرا نمی گذارند تا ندای یکتاپرستی با واژه ها و پندهای علی (ع) به گوش مسلمان ها برسد؟».
ناظم السادات در پایان این بند اشاره می کند به: «گمانم اندیشه های تند وهابی، نمی گذارد تا حقایق دوران نخستین اسلام گفته شود».
انتقادی که بر حجاج ایرانی وارد است و حقیر شاهد این ماجرا بوده ام برداشتن خاک آلوده ی قبرستان بقیع توسط بعضی افراد است که در صفحه ی ۲۱ کتاب در کوی دوست آمده است. درجایی در این سفرنامه می خوانیم: «هرکس شیوه اش آن باشد که کمبود های خود را کوچک و کاستی های دیگران را بزرگ بنمایاند، به ستیغ خوشبختی نمی رسد. برای بالا بردن جایگاه و ارزش ایران در جهان و خاورمیانه، نیازمند کوشش فراوان تری هستیم».
دولت سعودی در حفظ و احیای اماکن مقدسه و آثار به جای مانده ی گذشتگان اعتقادی ندارد و نمی-دانیم این لجاجت و خصومت تا کی باید ادامه یابد؟. که دکتر نیز اشاره ای کرده اند. دکتر ناظم السادات با جوان تاجیکی برخورد می کند، که: «دوست دار دیدن ایران است و بازرگانی با ایرانی ها را دوست دارد و یادی خوش از ایران و ایرانی داشت. می گفت: دائی اش پنج سال در ایران دانشجو بوده است که از اینکه میان ایران و کشورش دادوستد و رفتوآمد چندانی نیست با اندوه یاد می کرد. دوست دارم به جای آنکه بیشازاندازه درگیر گرفتاری های بی پایان جهان غرب شویم، گوشه ی چشمی هم به کشورهای فارسی زبان بیندازیم تا دروازه های همکاری و دادوستد فرهنگی و بازرگانی میان ما و آنها بیش از این، گشوده شود. برای باز شدن این دروازه ها، زبان فارسی از جایگاه والایی برخوردار است که این زمینه در کشورهای آسیای میانه فراهم است».
روزگاری زبان فارسی تا شبهقارهی هند گسترش داشت و همگان با این زبان سخن می راندند و به قول حافظ:
«شکرشکن شوند همه طوطیان هند
زین قند پارسی که به بنگاله می رود».
در دوره ی حکومت ناصری انگلیسی ها به راحتی زبانشان را جایگزین زبان فارسی کردند و امروز تلاش دانشوران و سخن سرایان را می طلبد تا نگذارند این زبان برای همیشه در کشورهای دیگر خاموش شود. دکتر در لابه لای نوشته های خود از اشعار شاعران پارسی گوی چون امیر سامانی و مولوی بهره برده است.
در صفحه ی ۵۲ کتاب آمده است که: «حج یک جهش است به سوی خدا، که در کنج خانه و تنهایی می بینی که همه به سوی او روانند و تو هم با دیگرانی. تو بهتنهایی در انبوه مردم گمشدهای و خود را نمییابی. قطرهای هستی که با سیل خروشان رود، روان شدهای، از یکسو خودی را نمیبینی و از سوی دیگر پارهای از دریای انسانها هستی.
قطره با دریاست اگر با دریاست
ورنه او قطره و دریا دریاست»
در پایان این حج نامه، استاد دکتر سید محمدجعفر ناظم السادات ارسنجانی غزلی از مولوی آورده که خواندنی ست:
«ای قوم به حج رفته کجایید کجایید
معشوق همینجاست بیایید بیایید».
در سفرنامه ی واکاوانه از حج «به کوی دوست» که توسط انتشارات نوید شیراز و همت آقای داریوش نویدگویی که چندین سال عنوان ناشر برتر کشور را به همراه دارد، با بینش دیگری آشنا می شویم که از جایگاه والایی برخوردار است که علاوه بر توصیف، هدف ها و ارزش های انسانی را بیان داشته. امید است که با خواندن این کتاب جذاب و شیرین استفاده ی بهینه را ببریم. بعون الله تعالی.
توضیحات:
۱- آل احمد، جلال، خسی در میقات، تهران، نشر معیار علم، ص ۱۲۴.
۲- خسی در میقات، پیشین.
۳- شریعتی، علی، تحلیلی از مناسک حج، تهران، نشر الهام، ۱۳۸۷، چاپ بیستم، ص ۳۸ و ۳۹.
۴- تحلیلی از مناسک حج، پیشین، ص ۴۱.
دیدگاه خود را درباره این نوشته با دیگران در میان بگذارید:
یا اگر در سایت عضو نیستید، میتوانید به عنوان میهمان دیدگاه خود را بفرستید: