آری، به اتّفاق جهان میتوان گرفت
نویسنده: محمد هادی رضایی چاپ پست الکترونیکی- منتشرشده در مقالهها
- خواندن 6965 بازدید
یک
آنگونه که قدیمیها برای ما گفتهاند، و قدیمیهایشان برای آنها گفتهاند، در سالیان دور، در اواسط دوران قاجار، ارسنجان به خاطر اینکه افراد شجاع و دانایی در آن میزیستهاند، زبانزد بوده، و بدین خاطر هیچگاه به حکّام وقت باج نمیدادهاند. همین یکی از دلایلی بوده که حکّام وقت احساس خطر میکنند و برای اینکه شهر ارسنجان را تضعیف کنند، بین ارسنجانیها اختلاف میاندازند.
از آن زمان قریب به دو قرن میگذرد، اما این اختلافات به نسلهای بعدی به ارث رسید، به گونهای که در دهههای گذشته بدون منطق مشخصی، این اختلافات موجب گردیده بود تا فامیلهای ارسنجان بدون اینکه بدانند چرا، از هم فاصله بگیرند و گاهی میان آنها نزاع بهوجود آمده است. این اختلافات در حافظه تاریخی مردم شهر ارسنجان باقی مانده و زندگی امروزهمان را تحتالشعاع خود قرار داده است.
دو
در آن زمانها که اختلاف میان فامیلها بوده، و گاهی خیلی شدید و پر تنش بوده، وقایعی روی داده که نقل آنها جالب است. نزدیک به بیش از صد سال قبل، زمان حمله یکی از ایلات بزرگ به شهر ارسنجان، که چند برابر مردم ارسنجان تنفگ بهدست داشتهاند، فامیلها، ریشسفیدان خود را به نزد هم میفرستند که اکنون که دشمن بیگانه قصد حمله به ما دارد، بیایید اختلافات را فراموش کنیم و آماده مبارزه شویم. پدربزرگم که خود در آن دعوا حضور داشته برای پدرم آن قضیه را مفصّل توضیح داده است و بیان کرده است که تفنگچیهای عشایر، قرار بوده بعد از طلوع آفتاب از هفت جهت به شهر حمله کنند، اما ارسنجانیها، خیلی هوشمندانه قبل از طلوع آفتاب به آنها حمله میکنند و بعد از یک درگیری شدید، موجب فرار آنها از منطقه ارسنجان میشوند. زندهیاد اصلانخان که شجاعت و هوشمندیاش زبانزد بوده، در آن نزاع کشته میشود.
پدربزرگم همچنین نقل کرده است که یک زمانی هم یک ارتش هندو که قصد عبور از منطقه فارس داشته، به ارسنجان حمله میکند، و باز در آن زمان فامیلها به اتّفاق میرسند، و بعد از یک دعوای سخت و نفسگیر در چهار فرسخی ارسنجان، اردوی هندو را فراری میدهند. حتّی گفته میشود در یک مقطع دیگر نیز، یک اردوی اجنبی که احتمالا در زمان وقوع جنگ جهانی اول بوده وارد منطقه میشود و باز اتفّاق نظر ارسنجانیها، طی یک درگیری خونین موجب فرار آنها میشود.
این شجاعت و درایتی که ارسنجانیها داشتهاند، ضربالمثل میشده است. معروف بوده که میگفتهاند «ایل باصری هفت فرسخ بالای پل خان از ارسنجانیها حساب میبرد». این بدینخاطر بوده است که زمانی آقا غلامرضای بزرگ به خاطر شجاعت و رشادتهایش آنقدر نامی بوده که قافله ارسنجان که هفت فرسخ بالاتر از پل خان به دام ایل باصری میافتد، به محض شنیدن نام آقا غلامرضا قافله را رها میکنند، و برای عذرخواهی عدهای نزد ایشان میفرستند و این در حالیست که تا آن زمان حتی یک قافله را برنگردانده بودند. و معروف است در آن زمان آقا غلامرضا به تمام بلوک اطراف سپرده بوده که از جلودر تا گزی هیچکس حق ندارد درب قلعه خود را ببندد، برای خاطر اینکه که نشان دهند هیچکس جرأت دزدی در محدوده ایشان نداشته است.
از آن زمان به بعد هم هر کس که در طول تاریخ ارسنجان بر اریکه قدرت بوده، این شأن و منزلت و امنیت ارسنجان حفظ شده و اجازه ندادهاند که کوچکترین تعرضی به شهر ارسنجان شود. نمونه بارزش که همه میدانند، ماجرای تیرخوردن عزیزخان و کشته شدن خان بابا است.
معروف است که یک زمانی، تفنگچیهای محمدخان ضرغامی، بدون اطلاع ایشان گلهای گوسفند ارسنجانی را در کوهها ربوده و به سعادتآباد میبرند. حسین خان که کلانتر وقت بوده به همراه تفنگچیهایش به سمت آنجا حرکت میکنند و پیام تند و محکمی برای محمّدخان میفرستند. محمدخان که آگاه میشود، بسیار مضطرب و نگران شده و محمدتقیخان منوچهری، حاکم بوکان را جهت وساطت نزد حسینخان میفرستد، و تعهد میدهد که شما با محمدخان کاری نداشته باشید من ضمانت میکنم که گوسفندان صحیح و سالم به شما بازگردد و همین گونه هم میشود.
از این اتّفاقات بارها و بارها روی داده، و در طی سالیان متمادی، امنیت ارسنجان برقرار مانده است، ولی نکته اصلی آن است که در سراسر فارس و استانهای مجاور، به خوبی میدانستهاند که اگر تعرّض کوچکی به ارسنجان شود، به وقتش یکپارچه و متّحد میشود و در برابر آنها خواهند ایستاد.
سه
در سال پنجاه و هفت، بعد از اینکه سید مصطفی، فرزند امام خمینی به شهادت رسیدند، در قم، در حرم حضرت معصومه(س) مراسم چهلّم برگزار میشود و عدهای از روحانیون به شهادت میرسند. درست روز بعد از آن، شیخ رازینی در ارسنجان منبر میروند و اولین منبر سیاسی که منجر به شروع جرقه انقلاب میشود، همین منبر در مسجد جامع ارسنجان است. این منبر شروع فعالیتهای انقلابی در ارسنجان است و پدرم نقل میکند زمانی که به منبر رفتند، بعد از نماز به همراه بچههای انقلابی، ایشان را به منزل خودمان بردیم، و وقتی برنامه ایشان را جویا شدیم فهمیدیم که قرار است بعدا نزد آیتالله دستغیب بروند و بعد اصطهبان و جهرم. اما در هیچکدام از آن مکانها ایشان نتوانستند سخنرانی کنند ولی همچنان فعالیتهای انقلابی در شهر ارسنجان بر پا بود و گزارشهایی که مأموران ساواک در این خصوص به مقامات حکومت شاهنشاهی ارسال میکردهاند، نام ارسنجان به عنوان یکی از مهمترین شهرهایی که باید جلوی آن گرفته شود ذکر شده است. در زمان انقلاب هم یکپارچگی مردمی حس شده است.
چهار
در همان سالهای اول انقلاب، مسئولین وقت، بدون اینکه حتی مردم کوچکترین بویی ببرند، ارسنجان را به عنوان یکی از بخشهای تابع شهر سعادتشهر تقسیم میکنند. درست دو سه روز قبل از اینکه خبر این اقدام وزارت کشور در روزنامهها چاپ شود، از این اقدام مسئولین پرده برداشته میشود و خبر به اهالی ارسنجان میرسد و با جلساتی که مردم برگزار میکنند، اقدام به تهیه طومارهای چند هزار امضایی میکنند و بعد از فعالیتها و دوندگیهای بسیار، برخلاف نظر مسئولین و حتی وزیر وقت کشور، ارسنجان از تابعیّت سعادتشهر خارج میشود، و بعد از پیگیریهای بعدی، ارسنجان پس از چند سال خود مستقلّا شهرستان میشود. وحدت و همدلی مردم ارسنجان در آن زمان، بر نظر تمام مسئولین ذیربط غالب میشود.
در زمان تأسیس دانشگاه آزاد نیز، مرحوم دکتر اسکندری پیشنهاد تاسیس دانشگاه را در مراسم ختم مرحوم ابنسجّاد ارائه میکنند، بعدها بر پایه اتحاد و همدلی که بین مردم وجود داشته و تلاشهایی که توسط مردم صورت گرفته میشود، دانشگاه ارسنجان تأسیس میگردد.
در دهه اول انقلاب که کشور دچار جنگ بود و از سازندگی بازمانده، مردم شهرستان ارسنجان، از تمامی روستاها گرفته تا شهر ارسنجان، با همیاری و همدلی، بدون اینکه دولت حتی یک ریال خرج کند، جاده از دوراهی تخت طاووس تا ارسنجان و از ارسنجان تا آباده طشک به طول ۱۲۲ کیلومتر را با پول خود احداث میکنند. پیش از آن تنها جادّهای خاکی میبوده، و بعد از اینکه این جادّه تأسیس شده تاکنون حتی مسئولین و نمایندگان مجلس نتوانستهاند این جادّه را نوسازی یا عریضترش کنند. بعدها با همتی که برخی روستاهای توابع و مردم خفرک صورت میگیرد، جادّه از عزآباد به سمت فاروق هم احداث میشود، که البته خیلی از همشهریان از وجود این جادّه بیاطلاع هستند.
پنج
جمعیت شهرستان ارسنجان، کمتر از ده درصد جمعیت کل حوزه انتخابیه مرودشت، ارسنجان و پاسارگاد است. این میزان جمعیّت در تناسب با کل حوزه، موجب میشود که حداقل در ظاهر شانس تأثیرگذاری مردم ارسنجان در انتخابات پایین به نظر برسد.
اما برخلاف آنچه که به نظر میرسد، هر زمان که اتّحاد و همدلی بین مردم ارسنجان بوده است، توانستهاند با تأثیرگذاری بر فضای سیاسی منطقه، و حوزههای دیگر، کاندید مورد نظر خود را به مجلس بفرستند و معادلات سیاسی منطقه را بر هم بزنند.
و برعکس آن هم بوده که هر زمان اختلافات و کشمکشها بوده، نه تنها آرای مردم ارسنجان در انتخابات بیاثر بوده، بلکه موجب شده مسئولین استان نیز دیگر حسابی روی شهر ارسنجان باز نکنند، و مدیران نالایق، ادارات را بهدست گرفته، و نتیجهای جز آسیب دیدن شهر در پی نداشته باشد.
شش
در منطقه ارسنجان، آنطور که گفته میشود، بالغ بر دویست تحصیل کرده در مقطع دکترا وجود دارد. میزان تحصیل کردههای مقاطع ارشد و کارشناسی هم چشمگیر است. بنابر آمارهای غیر رسمی، ارسنجان یکی از تحصیلکردهترین شهرهای ایران است، و به ادعای افراد مطلع، ارسنجان به تناسب جمعیت، باسوادترین شهر کشور در برخی سالیان بوده است. اگر نگاهی به میزان قبولشدگان کنکور در سالیان مختلف بیاندازیم متوجه میشویم در سالهایی که اتّحاد و همدلی حاکم بوده، میزان قبولی به شدّت بالا بوده، اما بهخصوص در سالهای اخیر که چندپارگی وجود داشته، میزان قبولی پایین بوده است.
در سالهایی که اتحاد در سطح شهرستان فراگیر بوده، ارزیابیها نشان داده که سطح علمی دانشگاه ارسنجان در میان دانشگاههای کشور، در زمره بالاترینها بوده و طی چند سال دانشگاه آزاد ارسنجان از نظر علمی در میان دانشگاههای آزاد کشور رتبه اول داشته و در رقابت با برخی از دانشگاههای معتبر دولتی بوده است. برخلاف آن هم در سالهایی که اختلافها شدت داشته، آمارها نگران کننده بوده است.
نتیجه
سعدی علیهرحمه میفرماید: «دولت همه ز اتّفاق خیزد بیدولتی از نفاق خیزد" و حافظ بزرگ می فرماید: «حسنت به اتّفاق ملاحت جهان گرفت آری به اتّفــاق جهان میتوان گرفت".
خوشبختانه امروز ارسنجان در مسیر درستی قرار گرفته است. نزدیک به دو سال پیش، اختلافها به شکل نگرانکنندهای بود و معتمدین و بزرگان شهر را مجبور به چارهاندیشی در این زمینه کرد. اینجانب در جریان همه امور قرار میگرفتم و مطّلع بودم که چه اتّفاقاتی در حال رخ دادن است. کم کم بزرگان توانستند ریشههای اختلاف را در شهر ارسنجان پیدا کنند، و بعد شروع به رفع این مشکل کنند.
خوشبختانه از یک سال پیش تاکنون شهر وضعیّت بهتری پیدا کرده است و اکنون در مرحلهای قرار گرفته که میتوان به جرأت گفت آینده روشن و درخشان است. البته ممکن است عدّهای این ادّعا را نپذیرند، که اینجانب آنها را دعوت میکنم در این زمینه نظرشان را شفاف بیان کنند تا به یک فصل مشترک برسیم.
به عقیده راقم سطور، اختلافات تنها به صورت یک پارادایم در ذهن جامعه مانده است، و در واقع تنها لکههای اختلاف است که بر در و دیوار شهر مانده و نه خود اختلاف.
حال سوال اساسی اینست که چطور میتوان از بروز اختلافاتی که در آینده ممکن است بهوجود آید جلوگیری کرد؟
دیدگاههای شما (18)
-
توسعه و پشیرفت و ترقی، در ابعاد مختلف، در گذر زمان ممکن می گردد و نمی توان با نگاه آرمانی انتظار معجزه یا ظهور ابر قهرمان مصلح( غیر از امام عصر) را داشت، 18 سال از عمر خدمتی ام را در یکی از مجتمع های صنعتی شیراز سپری کردم، که خودم یکی از موسسین آن بودم و تعدادی از همشهریان هنوز هم آنجا هستند، در گذر زمان با توجه به تغییراتی که در جامعه (کل کشور) حادث می شد و مسائلی که در حوزه مسئولیتی ما وجود داشت و با ذهنیات در هم ریخته ای که در عده ای از کارکنان و مدیران میانی نمود یافت، تیم مدیریتی دو نفره آنجا عوض شد و من راهی تهران شدم (در مهر ماه 1379) و در اینجا (تهران)مسئولیت بالاتری گرفتم که مجتمع شیراز را هم شامل می شد و پی بردم که مسائلی به مراتب حادتر در مجتمع های صنعتی تهران و اصفهان وجود داشت که بر ما پوشیده بود و تنها عده ای با انواع شانتاژها از غفلت و ذهنیات ناکامل همکاران سو ئ اسفاده نموده تا به مطامعی که داشتند برسند.
آنچه در ارسنجان می گذرد و اختلاف نامیده می شود، چه بزرگ و چه کوچک، چه واقعی و چه صوری، اولآ نباید تصور نمود مشابه اش در هیج جای دیگر نیست و ثانیآ نمی تواند هیچ یک از ما را نسبت به آینده و فردای بهتر شهر و دیار و عزیزانمان مآیوس نماید.
انجمن دانش آموختگان با ترکیب جوانان برومند و بزرگترها در فضای مجازی یا حقیقی(واقعی) و از فواصل دور و نزدیک، می کوشد فراخور توان و همراهی شما، دینش را نسبت به موطن اصلی و مورد علاقه امان ادا کند و البته مورد حمایت همه دلسوزان آزاداندیش و خیرخواه خواهد بود و اگر نتواند همه گره ها را یکجا بگشاید در مواردی گره گشا خواهد شد (ان شا الله)0 پسندیدم -
جناب آقای دکتر حسینی: اینجانب عقیده ام بر اینست که اگر یک کارگروه حضوری جهت بررسی موضوعات اختلاف برانگیز تشکیل شود و افرادی که مطلع و متمایل هستند، جمع شوند و با تشکیل یک میزگرد، به بررسی این موضوع بپردازند قطعا خیلی موثر و اثربخش خواهد بود.
0 پسندیدم -
مهمان - حمید
آقای رضایی بزرگوار کلام شما بسیار متین و ارزشمند است و بدون شک پذیرفتنی است اما باور کنید بعضی مواقع در شهرمون یه چیزایی می بینیم که واقعا چاره ای جز تاسف خوردن نداریم،مثلا ابراهیمیها اسکندری رو قبول ندارن یا بالفرض حسن شاهیها با رحیمی یا نعمتی و رضایی یا بالعکس رابطه ای سازنده ندارن و حتی بعضا رابطه ای تخریبی دارند. خلاصه بگویم که هیچ فامیلی را ندیدم که فامیلی دیگه ای رو قبول داشته باشه. ما یک شهر و یک شهرستانیم چرا روحیه همدلی درون ما شکل نگرفته چرا اینقدر زیرآب همدیگه رو بزنیم،همچنین بحث اختلافاتی که در بعضی مواقع با توابع وجود دارد. خودم در توابع رفقا و دوستان زیادی دارم باور کنید میدانم چه اختلافاتی وجود دارد. چرا بعضی از توابعیها باید خودشان را در شهرها و استانهای دیگر بعنوان یک مرودشتی معرفی کنند؟ بنظر شما این اختلافاتی که در شهر ارسنجان و بعضا در شهرستان وجود دارد در آینده خطر ساز نمیگردد و مانع پیشرفت ارسنجان نمی گردد.
درسته که شهرمون سابقه فرهنگی بسیار ارزشمندی داره اما صرفا به این سابقه نگریستن مشکل رو حل نمیکنه. ما در سالهای اخیر در راستای غنی سازی فرهنگی و تقویت آن متاسفانه نتوانسته ایم گامهای مثمر ثمری برداریم.من خودم در دانشگاه پیام نور ارسنجان به صورت حق التدریس مشغول فعالیت(تدریس) هستم و می بینم دانشجویانی که از شهر شیراز در دانشگاه پیام نور ارسنجان مشغول تحصیل هستند چه دیدی متاسفانه نسبت به شهر ارسنجان پیدا کرده اند. ما و مسئولین شهر ما باید طوری عمل کنیم و طوری به غنای فرهنگی شهرمان بپردازیم تا این نگاه از بیرون (شهرها و استانهای دیگر) به درون شهر تغییر یابد و دوباره همان فرهنگ گذشته ای که شما از آن یاد کرده اید را بیابیم.
به امید ارسنجانی آباد و مردمانی خونگرم و شاد0 پسندیدم -
مهمان - حمید
آقای رضایی بزرگوار کلام شما بسیار متین و ارزشمند است و بدون شک پذیرفتنی است اما باور کنید بعضی مواقع در شهرمون یه چیزایی می بینیم که واقعا چاره ای جز تاسف خوردن نداریم،مثلا ابراهیمیها اسکندری رو قبول ندارن یا بالفرض حسن شاهیها با رحیمی یا نعمتی و رضایی یا بالعکس رابطه ای سازنده ندارن و حتی بعضا رابطه ای تخریبی دارند. خلاصه بگویم که هیچ فامیلی را ندیدم که فامیلی دیگه ای رو قبول داشته باشه. ما یک شهر و یک شهرستانیم چرا روحیه همدلی درون ما شکل نگرفته چرا اینقدر زیرآب همدیگه رو بزنیم،همچنین بحث اختلافاتی که در بعضی مواقع با توابع وجود دارد. خودم در توابع رفقا و دوستان زیادی دارم باور کنید میدانم چه اختلافاتی وجود دارد. چرا بعضی از توابعیها باید خودشان را در شهرها و استانهای دیگر بعنوان یک مرودشتی معرفی کنند؟ بنظر شما این اختلافاتی که در شهر ارسنجان و بعضا در شهرستان وجود دارد در آینده خطر ساز نمیگردد و مانع پیشرفت ارسنجان نمی گردد.
درسته که شهرمون سابقه فرهنگی بسیار ارزشمندی داره اما صرفا به این سابقه نگریستن مشکل رو حل نمیکنه. ما در سالهای اخیر در راستای غنی سازی فرهنگی و تقویت آن متاسفانه نتوانسته ایم گامهای مثمر ثمری برداریم.من خودم در دانشگاه پیام نور ارسنجان به صورت حق التدریس مشغول فعالیت(تدریس) هستم و می بینم دانشجویانی که از شهر شیراز در دانشگاه پیام نور ارسنجان مشغول تحصیل هستند چه دیدی متاسفانه نسبت به شهر ارسنجان پیدا کرده اند. ما و مسئولین شهر ما باید طوری عمل کنیم و طوری به غنای فرهنگی شهرمان بپردازیم تا این نگاه از بیرون (شهرها و استانهای دیگر) به درون شهر تغییر یابد و دوباره همان فرهنگ گذشته ای که شما از آن یاد کرده اید را بیابیم.
به امید ارسنجانی آباد و مردمانی خونگرم و شاد0 پسندیدم -
حمید جان مجدد ممنونم از حسن توجه تان:
ببینید، همه جوامع یک روزی مجبور می شوند که از دوران سنتی خود بگذرند و وارد مدرنیته شوند. چه پدیده خوبی باشد، چه پدیده ای محکوم، چه ما خوشمان بیاید، چه نیاید، مدرنیته خواهد آمد و همه جا را در بر خواهد گرفت. در میان جوامع، پروسه ورود به مدرنیزاسیون یک مقطع زمانی را طی می کند. به این دوره، اصطلاحا ترانزیسیون یا دوران گذار می گویند. اگرچه این اصطلاح در خصوص جوامع بزرگ، ملت ها و گاهی جهان به کار می رود، اما به عقیده من در جامعه ای مثل ارسنجان هم قابل تفسیر است.
در گذشته(زمانی که سنت حاکم بوده) مراجع تصمیم گیری به صورت الیگارشی در جامعه حاکم بوده است. در دوران مدرنیته به جای الیگارشی سابق نهادها و تشکل ها هستند که با تاثیر گرفتن از افکار عمومی، در واقع تصمیماتی مبتنی بر خواست و مطالبات جامعه می گیرند. حال در جامعه ارسنجان، ما نه آن سازوکارهای قدیمی را داریم، و نه به طور کامل وارد مدرنیته شده ایم. بدین خاطر خلا تصمیم گیری در دوران گذار باعث شده، افرادهای مختلف که گاه در جای درست خود قرار نگرفته اند، چه به صورت تقلید از الیگارشی های سنتی، و چه به تقلید ناصواب از سازوکارهای مدرن، اقدام به تعیین تکلیف برای جامعه نمایند.
اما دوران گذار در حال سپری شدن است و آخرین نفس هایش را می کشد. از جمله علائم مهم خروج از دوران گذار، بروز پیدا کردن نهادهاییست که می خواهد از شیوه های تصمیم گیری نادرست قبلی عبور کند و خود به اتکا به افکار عمومی، تأثیر خود را بگذارد. می توان گفت یک جور آریستوکراسی به عنوان سازوکار تصمیم گیری و تکنوکراسی به عنوان سازوکار اجرایی امور. ظهور انجمن دانش آموختگان ارسنجان، یکی از علامت های این پدیده است. تاسیس این موسسات، در واقع از ضمیر ناهشیار جمعی جامعه ارسنجان نشات میگیرد و در آینده نزدیک هم شاهد بروز شبکه های اجتماعی تازه تری خواهیم بود.
حال باید از جنبه های مختلف به این موضوع نگریست:
اول: اگر ما نتوانیم قبل از ورود مدرنیته به جامعه آن را مهار کنیم یا بر آن تسلط پیدا کنیم، مدرنتیه خواهد آمد و آنگونه که می خواهد تاثیر خود را خواهد گذاشت. در طی گذر جامعه به وضعیت جدید خود، مرزبندی های قومی، فامیلی و جناحی به کلی از بین خواهد رفت و مرزبندی های جدید بوجود خواهد آمد. اگر افرادی همچنان باقی بمانند و بخواهند با همان تفکرات الیگارشیستی خود به فرایندهای اجتماعی نگاه کنند، خود به خود در پروسه مدرنیزاسیون حذف خواهند شد و بزرگان و معتمیدن و افراد ذینفوذ باید بپذیرند که قبل از اینکه نگاه فامیلی داشته باشند، نگاه کلی و فراجناحی و فرافامیلی و فرا روستایی به تحولات شهر داشته و بعد از اینکه نیازهای شهر مرتفع شد، رقابت های سالم بین فامیلی و گروهی در اولویت های بعدی قرار دهند.
دوم: من معتقدم واقعا جرایانات اختلاف برانگیز فروپاشی کرده و ما به اختلافات سابق هیچگاه برنخواهیم گشت. ولی هنوز برخی اختلافاتی هست که اگرچه به نسبت گذشته ناچیز ست، ولی قابل اغماض نیست. لذا من یک نقد اصولی به افرادی دارم که جامعه ارسنجان را بایپولار یا دو قطبی میبنند و همیشه هم متذکر می شوند و انتقاد می کنند ولی دست به اقدامات عملی نمی زنند. این یک واقعیت است که "دو صد کرده چون نیم گفتار نیست". باید کسانی که مورد وثوق همه مردم ارسنجان هستند و از این اختلافات ناراحت اند، بلند شوند و اگر هم چهار نفر هستند که با هم اختلاف دارند، این اختلافات را با پادرمیانی حل کنند. اگر هم این اختلافات حل نشد بیایند تحقیق کنند ببیند چه کسی درست می گویند چه کسی نادرست و عینا به مردم منتقل کنند تا مردم در مورد آنها تصمیم گیری کنند. گاهی هم شاید لازم بشود از اشخاصی که با هم نزاع دارند دعوت شود تا بیایند و بین آنها مناظره بگذارند تا برای مردم مشخص شود. ترویج فرهنگ دیالوگ و گفت و گو نقش اساسی را در پیشرفت و مدنیت جامعه ایفا می کند. ما بیاد بتوانیم خیلی محترمانه با صبر و بردباری سخنان کسانی را که ازما انتقاد می کنند را بشنویم و اگر حرف درستی می زنند بپذیریم و با منطق و دیالکتیک نظرات خود را بر دیگران تحمیل کنیم. اینکه بگوییم فلانی و فلانی اختلاف دارند، و ندانیم چرا اختلاف دارند، و کاری هم نکنیم مشکلی را حل نخواهد کرد.
سوم: اینکه همه کار خود را انجام دهند. مثلا اگر کسی در حوزه فرهنگی فعال است، در حوزه سیاست نظر ندهد. اگر کسی در حوزه سیاست فعال است، در امور ادبی مثلا دخالت نکند. در انتخابات ها باید افرادی ورود پیدا کنند که درین خصوص تجربه و صلاحیت دارند و شناخت کامل و دقیقی از وضعیت سیاسی جامعه و منطقه داشته باشند. در خصوص دانشگاه باید گروه هایی مثل همین انجمن دانش آموختگان وارد شوند و بر دانشگاه های شهر وفضاهای آموزشی نظارت کنند.
.
در پایان هم عرض می کنم که امیدواری نسبت به آینده بالاست. باید در خصوص وحدت و همدلی بیشتر مردم، گفتمان های درست شکل بگیرد. خیلی از اختلافات از میان رفته و ته مانده هایش هم از بین خواهد رفت. اگر همه احساس مسئولیت نسبت به جامعه خود را حفظ کنیم و از جدیت در راه هدفمان دست برنداریم. ممنون0 پسندیدم -
-
مهمان - محسن
سلام .جناب اقای رضایی ممنون از مطلبتون.ما برای هوشنگ رضایی برادر بزرگ که واقعا در جبهه ها شما جزء بیشترین جبهه رفته ها می باشد ارزش زیادی قائل هستیم ولی ایشون با جلوگیری در ورود خود در دسته بندی های محله ای و اختلاف انگیز و بدون ادعا و طلب مزایا از نظام یک الگوی بی بدیل است و لنتظار از شما هم چنین است که تفکرات خود را با حترام به پدر شما که قابل احترام هستند به هوشنگ نزدیک کنید آن وقت نتیجه گیری فوق تغییر زیادی خواهد کرد. متاسفانه اختلاف ما با شما در نتیجه گیری از زمین تا آسمان متفاوت است.پیروز باشید
1 پسندیدم -
محسن جان: حقیقتا ازینکه هوشنگ برادر ارشد من هست خیلی به خودم افتخار می کنم. هوشنگ واقعا یک انسان مخلص است و نه اینکه چون برادرش هستم می گویم. هوشنگ هیچگاه وارد بحث ها و بگومگوها نمیشود و در بین مردم هم توابع و ارسنجان به عنوان یک شخص کاریزماتیک شناخته میشود.
پدرم هم انصافا یک آدمیست که هیچوقت در قالب هیچ گروه و جناحی و این بحث های فامیلی نگنجیده است. پدرم هرجا منافع مردم ارسنجان باشد او هم هست و هرجا احساس کند منافع مردم و انقلاب در خطر است، توکل برخدا می کند و تا پای جان می ایستد و خدا یک روحیه مبارزه در نهاد وی قرار داده است. پدرم یک شخصیت ابوذر گونه دارد. ابوذر غفاری در صدر اسلام را با شمشیر عریان اش در راه خدمت به خدا و رسول خدا(ص) می شناسند. حتما این روایت راخوانده اید که یک روزی عمر از بالای منبر خود ابوذر را می بیند که شمشیرش در آغوشش است، از ابوذر راز ان شمشیر را می پرسد، ابوذر پاسخ می دهد " اگر کج بروی، با این شمشیر کج، راستت میکنم". پدرم هم درقبال مسئولین تاکنون همین روحیه را داشته اند. کمتر از دوسال پیش فرماندار وقت آقای جاویدی درست روزی که عمویم از دنیا رفته بود در مورد تاسیس دانشگاه پیراپزشکی معتمیدن شهر را جمع کرده و جلسه ای برگزار می کنند. پدرم هم به اصرار در جلسه شرکت می کنند. نماینده دکتر ایمانیه هم شرکت داشته اند و با یک لحن تندی عدم توجه به خواست مردم ارسنجان را توجیه می کنند. بعد فرماندار محترم می گویند که ظاهرا چاره ای نیست و باید دانشگاه علوم پزشکی از ارسنجان برود. پدرم هم عصبانی می شوند و می گوید" به همین راحتی!!؟ آقای فرماندار اگر دانشگاه علوم پزشکی رفت خودت هم با آن برو". این روحیه همیشگی پدرم بوده است.
من خودم اما نه شجاعت و توفیق هوشنگ را داشته ام، و نه جسارت و منش پدرم را. اما به عنوان یک شهروند عادی جامعه نظر خودم را بیان می کنم و فکر می کنم وحدت و همدلی به نفع جامعه می باشد.
ازینکه لطف کردید و مطلب مرا خواندید و خیلی دلسوزانه نظر خود را بیان کردید، خیلی متشکرم و خوشحال می شوم که اگر همیشه مرا از نقطه نظرات خود مطلع بفرمایید.1 پسندیدم -
مهمان - حمید
خوب بود-اما متاسفانه هر کاری کنیم ارسنجون یه دهاتی است که فقط تونسته تا حدی امکانات یه شهر رو بگیره به همین دلیل زیرساخت فرهنگی همشهریان نتونسته توام با امکانات و ... رشد نماید.
1 پسندیدم
دیدگاه خود را درباره این نوشته با دیگران در میان بگذارید:
یا اگر در سایت عضو نیستید، میتوانید به عنوان میهمان دیدگاه خود را بفرستید: